آسیب‌شناسی پدیده ازدواج سفید (پیامدها و راهکارها)

0

*معصومه محمدی سیف

*جامعه‌شناس و دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی

عبارت ازدواج سفید ترکیبی از واژه «ازدواج» و «سپید» است که تجزیه آن زیباست و برای کسی که معنی ترکیبش را نداند، جذاب است و یک ازدواج ساده، صمیمی و زیبا را به ذهن می‌آورد و مخاطب ناآگاه با خواندن عناوین پیرامون آن دچار تناقض می‌شود اما در واقع الفاظ و مفهوم آن دلالت بر زندگی مشترک بدون ازدواج دارد که تعهد و استحکامی در آن نیست و دو طرف خود را در برابر هم پایبند و مسئول نمی‌دانند و سوءاستفاده در آن زیاد است. ما در جهانی متحول و دستخوش دگرگونی زندگی می‌کنیم؛ به طوری که می‌توان شگفت‌انگیزترین رویداد دنیای معاصر را سرعت بی‌سابقه‌ تغییرات اجتماعی دانست.

در چند دهه‌ اخیر نهاد خانواده در جهان تحولات گسترده‌ای داشته است؛ تحولاتی که ریشه‌ آن را باید در انقلاب جنسی اواخر دهه‌ ۱۹۶۰ در کشورهای اروپایی و آمریکایی جست‌وجو کرد. این انقلاب با اسطوره‌زدایی از رابطه‌ جنسی و با گسترش الگوهای هم‌خانگی، ضربه‌ سخت‌تری را این بار نه صرفاً به اسطوره‌ روابط جنسی، بلکه به خود ازدواج وارد کرد.

ازدواج سفید یا همزیستی سیاه

«ازدواج سفید» زندگی مشترک زن و مرد بدون ثبت ازدواج رسمی است. پدیده‌ای که البته به تعداد اندک دیده می‌شود. این پدیده اخیرا یک سوغات سیاه غربی است که تعداد معدودی از جوانان را در معرض خطر قرار داده است آن‌چنان که کارشناسان به اتفاق سیاهی‌های ازدواج سفید را مورد تأکید قرار می‌دهند. ازدواج پدیده‌ای است که از دیرباز و از زمان پیدایش انسان بوده و تا امروز نیز ادامه داشته است و تحت تأثیر تحولات جوامع دچار تغییر شده است؛ از یک طرف دیگر تمایلی برای ازدواج وجود ندارد و سن ازدواج در حال افزایش است و از طرف دیگر انواع و اقسام ازدواج‌ها مثل «ازدواج موقت»، «ازدواج صوری» و «ازدواج صیغه‌ای» به وجود آمده است و از طرفی میزان طلاق هم چه به صورت رسمی چه عاطفی افزایش پیدا کرده است. آن‌چه به عنوان ازدواج سفید نام گرفته هرچند در دنیا پدیده‌ جدیدی نیست، اما در ایران یک شوک فرهنگی به حساب می‌آید.

پیامدهای ازدواج سفید

آثار و نتایج این نوع رابطه از دو بعد جامعه‌‎شناختی و روانی قابل تحلیل و بررسی است:

  • از نظر جامعه‌شناسی:

هم‌خانگی به فقدان یک عنصر سازنده در فرایند بلوغ اشاره می‎کند؛ میل به متعهد شدن و پایبندی به این تعهدات شدن و پایبندی به این تعهدات. فردی که حاضر به پذیرش مسئولیت یک خانواده نباشد، چگونه می‏تواند در جامعه مسئولیت سنگین‌تر و مهم‌تری را قبول کند. پرواضح است که چنین جامعه‏ای هیچ‌گاه نمی‏تواند هدفی که بدان باور دارد را دنبال کند.

بسیارى از مردان به این بهانه که خانه‌‏اى دارند، از دخترانى که براى ادامه‏‌ى تحصیل یا اشتغال به شهرهاى بزرگ آمده‏‌اند و شرایط ازدواج هم برایشان فراهم نیست و از لحاظ روحى و جسمى زیر فشار شدید قرار دارند، پیشنهاد چند ماه زندگى با هم براى آشنایى بیشتر تا رسیدن به ازدواج مى‌‏دهند که البته این موضوع معمولا به پایانى تلخ بدل مى‏‌شود. چنین وضعیتى بیشترین آسیب را به دختر وارد مى‏‌کند، چراکه مورد سوءاستفاده قرار مى‌‏گیرد و پس از آن ممکن است از طرف خانواده طرد شود و تنهاتر از همیشه به جامعه باز گردد.

بی‌شک موالید نامشروع، از بدیهی‌ترین پیامد هم باشی‌ها و روابط جنسی غیررسمی در غرب است. در گزارشی درصد موالید ناخواسته در کشورهای غربی از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ بررسی شده است. طبق این گزارش سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۸ میزان نوزادان نامشروع که نتیجه روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج بوده‌اند، در کشورهای غربی به شدّت افزایش یافت. برای مثال میزان نوزادان نامشروع در سوئد از ۱۷ درصد در سال ۱۹۷۰ به ۵۱ درصد در سال ۱۹۸۸ افزایش یافت.

باید نهادی متولی فرزندانی که از طریق این رابطه به دنیا می‏آیند باشد. این کار جامعه را متحمل هزینه اضافی فرهنگی و اجتماعی می‏کنند. در جوامعی که نوع ازدواج را به رسمیت نمی‏شناسند، سرنوشت فرزندان پس از تولد مشخص نیست و بیشترین لطمه را فرزندان متحمل می‌شوند.

پس از آن‌که دوره عاشقی و شیدایی به سر آمد، دخترانی که به این رابطه تن داده‏اند، بیشترین لطمه را می‏بینند، خصوصا در جوامعی مثل جامعه ایران که کسی چنین دخترانی را به عنوان همسر انتخاب نمی‎کند. در نتیجه این دختران غالبا به هم‏باشی یا هر کسی تن داده، کم کم تبدیل به زنان خیابانی می‏شوند.

با توجّه به این واقعیت که نیاز جنسی همواره از مهم‌ترین انگیزه های ازدواج بوده است، اگر جامعه‌ای به اعضای خود اجازه دهد بدون ازدواج و پذیرش مسئولیت‌ها با یکدیگر رابطه‌‎ جنسی برقرار کنند، قهراً دست‌یابی به شریک جنسی دیگر نمی‌تواند انگیزه‌ اوّلیه‎ ازدواج باشد و در نتیجه شمار بسیاری از جوانان با خودداری از ازدواج، نیاز جنسی خویش را به شیوه‌های کم‌هزینه‌تر برآورده خواهند کرد.

آن‌هایی که هم‌خانه هستند، کمتر احتمال دارد که با هم ازدواج کنند. نتیجه یک تحقیق ملی تطبیقی در آمریکا از خانواده‏ها و خانواده‌ها با حجم نمونه ۱۳ هزار نفری نشان داد که در حدود ۴۰ درصد از زوج‌های هم‌خانه در آمریکا بدون آن که به ازدواج برسند از هم جدا می‏شوند، تیمی از این افراد در طول زندگی چندین هم خانه داشته‏اند.

آن‌هایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می‌کنند، بعد از ازدواج بیشتر طلاق می‎گیرند. دکتر نیل بنت، جامعه‏شناس و استاد دانشگاه ییل، در نشریه روان‌شناسی معاصر یافته‏هایش را منتشر کرده است. براساس آن  زنان هم‌خانه نسبت به زنانی که قبل از ازدواج با همسرشان طلاق بگیرند. تحقیق  ملی از خانواده‌ها و خانوارها نشان داد که زوج‌هایی که با هم‎خانگی شروع کرده‎اند، تقریبا دو برابر بیشتر احتمال دارد که در طی ده سال از هم جدا شوند؛ ۵۷ درصد در مقابل ۳۰ درصد.

به اعتقاد ویلیام گاردنر،  به موازات رشد هم‌خانگی و ازدواج سفید می‌توان شاهد بالا رفتن سن ازدواج در دهه‌های اخیر بود. حتی در برخی کشورها مثل انگلستان پدیده هم خانگی رفته رفته جانشین ازدواج می‌شود. امروزه تقریباً همه سوئدی‌ها پیش از ازدواج، دارای زندگی مشترکِ خارج از چارچوب ازدواج هستند. اکنون همزیستیِ بدون ازدواج به صورت جایگزینی برای ازدواج درآمده است.

در واقع، آن‌هایی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند، احتمال بیشتری دارد که بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند.

آن‌هایی که هم‏خانه هستند، احتمالا به جای رابطه پایدار یک ماجرای عاشقانه زودگذر دارند. یک ماجرای عشقی شبیه به داشتن یک رابطه پایدار نیست؛ روابط در زمان شکل می‏گیرند و گسترش می‌یابند و حفظ می‌شوند، اما ماجرای عاشقانه بدون رابطه پایدار در بهترین حالت یک مواجهه کوتاه است. در جامعه مصرفی امروز ماجرای عشقی به سرعت ایجاد می‏شود و به آسانی با اولین نشانه تعارض یا سرخوردگی دور انداخته می‌شود. روابط خوب براساس شناخت و لذت بردن از بودن با همدیگر در سطوح جنسی

۲) از نظر روانی:

مهم‏ترین آسیبی‏هایی که در این نوع رابطه ایجاد می‌شوند عبارت است از: آسیب‌های روانی بر دختران: مانند کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده شدن به مصرف مواد مخدر، ایجاد خلأ روانی دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی؛ چراکه تصورشان از این رابطه ارتباطی دائمی بوده است که منجر به ازدواج رسمی می‏شود.

۲) وجود مشکلات رفتاری و افسردگی اضطرابی بیشتر در این افراد از دیگر آثار مخرب این نوع رابطه‌هاست. آن‌هایی که هم‌خانه هستند، بیشتر از افسردگی و اضطراب می‌برند. زن ازدواج نکرده‎ای که با یک مرد هم‏خانه است، تقریبا چهار بار بیشتر احتمال دارد که تحت مراقبت‎های روان پزشکی قرار گیرد. این زن تحریک‌پذیرتر، مضطرب‎تر، نگران‏تر و افسرده‎تر از زن ازدواج کرده است. در یک بررسی از ۱۴ هزار نفر در یک دوره ۱۰ ساله یافته شد که کمتر از ۲۵ درصد از آن‌هایی که هم‏خانه هستند، گفته‏اند در زندگی‎شان به طور کلی بسیار شاد هستند. این در حالی بود که این میزان در بین افراد ازدواج کرده ۴۰ درصد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.