بقیه و آخر…

جز/ پدرم آیا کسی را می‌شناسم من/ کزنیاکانم سخن گفتم؟

0

*مریم رازانی

*نویسنده

تظاهرات معلمان در روز معلم امسال اگرچه با صبغه «مطالبه‌گری» صورت گرفت، اما به تبع فرهنگی‌بودن، شاخصه‌های مهم هر جنبش یعنی «دارابودن سازمان، وجود تداوم، وجود رهبران مشخص و مطالبات معین» را درخود داشت که متأسفانه هنگام انعکاس خبر توسط رسانه‌ها به آن پرداخته نشد. انتشار چند موردِ ناخوشایند از خشونتِ برخی (به‌اصطلاح) معلم نیز خشم افکار عمومی را برانگیخت و تا حدودی نگرش مردم را نسبت به اصالت آن تغییر داد. با این همه، تحلیل درستِ حرکت فرهنگیان از جوانب مختلف، جامعه را متوجه نکات ظریف و درس‌هایی که از آن می‌توان گرفت، خواهد کرد و بر لزوم رفع مشکلات و حضور فارغ‌البال ایشان در کلاس‌های درس صحه خواهد گذاشت.

مریم رازانی
مریم رازانی

دو سال تعطیل اجباری مدارس در پیِ همه‌گیری کرونا به‌ویژه اهمال در واکسیناسیون عمومی، لطمه‌ای اساسی به فرایند ارتباطی معلم و دانش‌آموز وارد آورد. حضور آموزگار در کلاس درس تنها به تدریس و رفع پاره‌ای ابهامات در مورد مواد درسی منحصر نمی‌شود. در کلاس، معلم به عنوان الگو و مرجع در برابر دانش‌آموز قرار می‌گیرد. هم اوست که نقش پدر، مادر، اجتماع و تاریخ را ایفا می‌کند. بسیاری از ما دانش‌آموزان سابق، آموخته‌های فرادرسی‌مان را مدیون آموزگارانمان هستیم. معلمی که وقت آزادش به جای مطالعه و مجهزشدن به دانش روز، صرف مسافرکشی می‌شود، اجاره خانه‌اش هر دم و ساعت اوج می‌گیرد، همواره ترس سقوط به زیر خط فقر را در ناخودآگاهش با خود به کلاس درس می‌برد و نگاهش به ندرت با نگاه دانش‌آموزی که انبان پرسش‌های ناکرده است، تلاقی می‌کند، بخواهد هم نمی‌تواند رسالتش را انجام بدهد. مدت‌های مدیدی است فعالان مدنی بنابر تعهدی که احساس می‌کنند، در تورهای کوتاه‌مدت یکروزه، وظیفه دشوار معرفی تاریخ گذشته ایران در بستر جغرافیا را – که باید توسط آموزش‌وپرورش و در اردوهای دانش‌آموزی صورت بگیرد- به عهده گرفته‌اند، اما این جامع و کافی نبوده و تنگناهایی نظیر بُعد مسافت، نبودِ امکانات مالی و به‌ویژه نبودِ حمایت، اجرای آن را در نقاط دور افتاده کشور ناممکن می‌کند. دیگر بر کسی پوشیده نیست که نظام آموزشی در حال فروپاشی است. تعلل در مدرسه‌سازی، جرح و تعدیل غیرضروری و حتی مضر کتاب‌های درسی، وقفه افکنی در برآوردن خواسته‌های بحق فرهنگیان، مدرک‌گرایی، اختصاص پست‌های مدیریتی بر اساس منطق نخ‌نمای ارجحیتِ تعهد بر تخصص- که سال‌هاست امتحان خود را پس داده وجز غبن و سرخوردگی حاصلی برای ملت نداشته است- هرآینه زمان فروپاشی را نزدیک‌تر می‌کند و وظیفه مهم‌تر یعنی پیوند نسل‌های آتی را با گذشته، با خطرِ نیستی مواجه می‌سازد. قطع پیوند با گذشته یعنی آوارگی در وطن. سرنوشتِ یک آواره در وطن هزار بار از پناهندگی بدتر است. پناهنده جایی و امیدی برای بازگشت دارد و او نه. همین امروز هم اگر قدمی برای اصلاح نظام آموزشی برداشته شود، دیر است، اما به خاطر نسل‌های آینده باید (پوستین کهنه؛ یادگارِ ژنده پیر از روزگاران غبارآلود)[۱] را رفو کرد. نوجوان امروزی گذشته‌ای دورتر از پدر و احیانا جدش نمی‌شناسد. به فرض که نظام آموزشی در کوتاه‌ترین زمان اصلاح شود، تازه اول کاراست. باید برای دانش‌آموزِ آینده نشاط آفرید و شوق آموختن را در وجود او بیدار کرد. باید دست او را گرفت، به سفر زمان برد و از آن‌جا دریچه آینده را به روی او گشود. گیاه باید روی ریشه خودش رشد کند. نویسندگان و ناشران کتاب‌های کودک، کتاب‌نخوانیِ کودکان ایرانی و بازار بی‌رونق کتاب‌های چاپ ایران در بازارهای خارجی را به طور ضمنی ناشی از جذاب‌نبودن آن‌ها می‌دانند. کتابک[۲] از زبان اروپایی‌ها می‌نویسد: «کتاب‌های ادبیات کودک ایرانی شاعرانه‌اند یا عبوس». یک تصویرگر داستان‌های کودکان تصریح می‌کند: «پدرومادرها بدون خواندن کتاب، کتاب‌ها را برای بچه‌ها می‌خرند. این ویژگی اصلا در صنعت نشر مثبت نیست»[۳]. واقعیت این است که کتاب‌های بزرگسالان هم خواننده ندارند. در بهترین حالت یا به عنوان هدیه به این و آن داده می‌شوند یا برحسب تقلید، بر حجم کتاب‌های کتابخانه می‌افزایند. سانسور از یک طرف و انتشار نجومی کتاب‌های بی‌فایده از طرف دیگر، این فرار بی‌امان را به مردم ایران تحمیل کرده است. در دهه‌های اخیر به هر نوع اثر داخلی و خارجی جز مهم‌ترین بخش فرهنگ خودمان یعنی تاریخ و به‌ویژه ادبیات صد و اندی سال اخیر اجازه انتشار داده شده. انسان این عصر و زمانه خودش را در آثار منتشرشده نمی‌بیند یا حداکثر در خاطرات ناصرالدین‌شاه می‌بیند که در برابر موکب شاه به زمین افتاده و سینه‌خیز، عریضه تقدیم می‌کند. دهخدای جدا از فرهنگ لغت را کمترکسی می‌شناسد، بهار و مصدق را تا اندازه‌ای و دیگر کاروانیان این راه پرمخاطره و پرشهید را هیچ. انگار هرگز وجود نداشته‌اند. شاید اگر فرهنگ (انسان فرهنگی به‌طور خاص وعام) از فکر نان فارغ شود و در جایگاه رفیعش قرار بگیرد، علاوه بر اعتلای دانش خود، روش تازه‌ای در تألیف و تدریس ابداع کند و بتواند نسلی را که چیزی نمانده از هوش و گوش برود، به وسیله آن به هوش بیاورد.

چرا این مهم در دو حکومت شاهنشاهی و اکنون به تأخیر افتاده؟ این پرسش را باید از مردم هم پرسید. چند جنبش، تظاهرات و سایر اشکال مطالبه‌گری برای اصلاح بنیان آموزش‌وپرورش از جانب ملت صورت گرفته است؟ ناقد و تحلیلگر خود باشیم.

[۱] همان

[۲] مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

[۳] کتابک

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.