جیب خالی مردم و بازار کساد نوروز
1400 با نوروزی متفاوت
بازار امسال نسبت به سال قبل شلوغتر است اما خیلیها تماشاگرند و به جای خرید، جدول قیمت میگیرند تا بر تشویشهایشان اضافه شود و شرمنده از روی خانواده به خانه برگردند.
*فاطمه کاظمی
*روزنامهنگار
امسال برخلاف پارسال کرونا آنقدر برای مردم جدی نیست که از خانه بیرون نیایند و به این پیشفرض که در نوروز دید و بازدید نخواهند داشت، قید خرید اسفند ماهی را بزنند اما قیمتهای سرسام آور که همه قواعد علم ریاضی را به هم ریختهاند و همه تحلیلهای اقتصاددانان را به سخره گرفتهاند و در کنار آن جیبهای خالی از پول، قدرت خرید را از مردم گرفته تا یکی از معدود دل خوشیهای آنها یعنی نوروز هم از آنها گرفته شود.
بازار امسال نسبت به سال قبل شلوغتر است اما خیلیها تماشاگرند و به جای خرید، جدول قیمت میگیرند تا بر تشویشهایشان اضافه شود و شرمنده از روی خانواده به خانه برگردند. امسال خیلی خبری از سبزههای خوشرنگ که کنار خیابان یا پیادهروها چیده میشدند، نیست، صدای سمنوفروشان به گوش نمیرسد و ماهیهای سفره هفتسین (اگرچه جزو فرهنگ نوروز نیستند) خیلی به چشم نمیآیند. تنها چیزی که شنیده میشود، پچ پچ زن و شوهرها و پدرها و مادرهاست که «وای چقدر گران! واقعا توان خریدش را ندارم».
برای من که همیشه بازار شلوغ شب عید کلافهام میکرد و همه تلاشم را میکردم که در ساعتهای شلوغ در خیابان نباشم، دیدن بازار خلوت و چهرههای نگران شهروندان، کلافهکنندهتر است. با این اوصاف لازم نیست استاندار اطلاعیه بدهد که «بازار همدان تعطیل نیست»، آقای استاندار اتفاقا بازار همدان خیلی هم تعطیل است! سری به سایت اتاق اصناف میزنم تا جدولی از قیمت کالاهای اساسی تهیه کنم و به گزارشم اضافه کنم، لینک غیرفعال است! یعنی مسئولان هم رویشان نمیشود قیمتهای سر به فلک کشیده را در سایتهایشان درج کنند.
قیمتهای عجیب و غریب
خانم کلهری برای خرید مواد شوینده به بازار آمده و میگوید: اصلا باورم نمیشود، قیمت مواد شوینده سه برابر شده و توان خرید آنها را برای انجام سنت خانه تکانی ندارم.
از او میپرسم با توجه به شیوع کرونا مگر امسال دید و بازدید دارید که پاسخ میدهد: دید و بازدید هم که نباشد آدم دلش نمیخواهند گرد و غبار امسال را به نوروز سال بعد ببرد. ما ایرانیها عادت کردهایم که هر سال دم عید خانه تکانی کنیم اما با این قیمتهای سرسامآور مواد شوینده که من میبینم انگار باید این سنت زیبا را هم تعطیل کرد.
حذف آجیل از سفره عید
آقایی جلوی مغازه خشکبارفروشی دست زیر چانه زده و قیمتها را نگاه میکند و با چهره مات و مبهوت میگوید: قیمت هر کیلو آجیل معمولی چیزی حدود ۳۰۰ هزار تومان است و من اگر بخواهم سه کیلو آجیل بخرم باید حدود یک میلیون تومان بدهم در حالی که کل عیدی بازنشستگانی مثل من یک و نیم میلیون تومان بوده است. به نظر شما این یک و نیم میلیون تومان را چطور تقسیم کنم که یک سفره آبرومند عید برای فرزندانم باز کنم؟
وی ادامه میدهد: با این تفاسیر باید آجیل را هم از سفره عید حذف کنیم و با چند کیلو شکلات نوروز را از سر بگذرانیم که البته قیمت آن هم سر به فلک کشیده و کم از آجیل ندارد.
صف طویل روغن
بانویی که دست خالی از صف طویل روغن برگشته هم میگوید: باور کنید چند قلم کالای اساسی مانند برنج و قند و شکر و این چیزها خریدهام و جمعا یک میلیون و صد تومان پول دادهام حالا گوشت و این چیزها مانده که با این قیمتها اصلا نمیتوانم طرف قصابیها بروم چه برسد به اینکه به فکر خرید باشم.
این خانم خانهدار میافزاید: نایابشدن روغن هم که قوز بالا قوز شده و از این صف به آن صف برای پیداکردن روغن میرویم. مسئولان که معتقدند ما باید صرفهجویی کنیم، بگویند کدام غذا را میتوان بدون روغن پخت تا ما هم آن غذا را بپزیم.
تماشاگران صحنه
به مغازهداری که از محسنات یک لباس برای مشتری خود صحبت میکند، میگویم: «گویا امسال بازار شلوغتر از سال قبل است» که میگوید: بله اما بیشترشان تماشاگرند و توان خرید ندارند. ما هم وقتی جنسی را میفروشیم دوباره باید مثل آن را به دو برابر قیمت بخریم، به خاطر همین از خرید جنسهای جدید ناتوانیم و مغازه خالی است.
پلان آخر
غمگین و خسته از این همه عجزی که در چهره همشهریهایم میبینم، به خانه برمیگردم و هرچه اینور و آنور را نگاه میکنم، خبری از ظروف رنگارنگی که مادر هر سال در آنها سبزه میریخت و به چند همسایه اینور و چند همسایه آنور میداد و سهم بچهها هم که محفوظ بود، نیست. میپرسم: «مادر چرا امسال سبزه نریختهای ؟» که میگوید: «سبزه؟ مگر امسال عید داریم؟ دلت خوش است مادر! همه عزادارند، عید کجا بود؟».