*دکتر پرویز اذکائی
این مقاله را به دوست دیرینم آقای «قاسم برنا» همدانی پیشکش میکنم، که دلسوزانه مرا به نوشتن شرح حال «ریاض» تشویق کرده است.
الف. احوال:
میرزا جعفر منشی همدانی، موصوف و معروف به «بدیع الزمان ثانی» است، و از احوال این ادیب بارع، عربیدان جامع، شاعر ماهر طراز اول، موسیقیشناس برجسته، ریاضیدان و دانشمند آراسته به کمالات صوری و معنوی، اطلاع و اخبار زیادی در دست نیست. در گمنامی و پریشانی و درماندگی زیست، و در غربت با بدبختی و ناکامی تمام درگذشت. چنین مینماید که شادروان «ریاض» همدانی یکی از مصادیق این لزومیه ابولعلای معری باشد که:
«اولو الفضل فی اوطانهم غرباء
تشذ و تمنای عنهم القرباء»
یعنی صاحبان فضل و کمال و دانش و دانایی در وطن خودشان غریب و ناشناختهاند، چندان که بستگان و آشنایان هم از ایشان دوری میکنند و اعتنا نمیورزند. به قول امیر معزی:
«مردم به شهر خویش ندارد بسی خطر
گوهر به کان خویش ندارد بسی بها»
که البته ریاض در سفر و هجرت از همدان هم بدبختانه «خطری» (=اهیت و اعتبار) و اقبالی نیافت. از خانواده فرهنگمند او در همدان، نام پدر هنرمندش، و چگونگی تحصیلات ظاهری وی هیچ دانستگی حاصل نیست. همین قدر دانسته است که هم از اوان شباب آثار فضل (- یعنی برتری و فزونی دانش نسبت به همگنان) بسا به گونهای نبوغ آمیز در او بدیده میآمد، که میرزا ابولقاسم ذوالریاستین همدانی وزیر معروف عصر قاجاری (۱۲۵۵ق) او را برکشید، و در دستگاه دیوانی خود به پیشه دبیری گماشت. گفتهاند که «غالب معلوماتش در سایه تریبت ذوالریاستین اکتساب شد»، و به هر حال پس از آنکه میرزا ابوالقاسم همدانی وزیر نامدار قاجار معزول شد و تبهکارانه به قتل آمد (صفر۱۲۵۱ق) طالع رفیق همکار و همقطار او میرزا ابوالقاسم همدانی وزیر(-ذوالریاستین) هم فروکاست، طولی نکشید که او نیز مغضوب شد و در همدان درگذشت.
ریاض چون مربی و حامی خود را از دست داد، وضع معاش او خراب و مختل شد، و بسا از مردم وطن «نوشی» که نچشید «نیش» هم رسید، اواسط سلطنت محمد شاه قاجار راهی تهران شد چنان که خود گفته است:
«زی ری سپس بسیج سفر کردم از وطن
جسمی ز فقر خسته و جانی از فاقه زار
جز لاشه بدن نه مرا پایکش به دشت
جز غول راهزن نه مرا یار در قفار…-)
[بخش قصائد از دیوان میرزا جعفر ریاض همدانی، تهران،۱۳۱۶ق،ص۸۲-۸۳]
در تهران هم ریاض نتوانست شغل مناسب بیابد، و به مقامی لایق و معاشی کافی نایل آید. با آن همه هنرها – به قول معروف «پرهنر و کم روزی» در صناعت انشا فنون دبیری و دیوانی، هنر خوشنویسی، چنان که گفتهاند: «در خطاطی، نسخ و نستعلیق و شکسته را نیکو مینوشت. مایه دانش او در نجوم و هیئت و هندسه و حساب کامل بود، و با همه این هنرها مدتی در تهران سرگردان بود، و به سختی روزگار میگذرانید. در نزد همه آشنایان به بدبختی معروف بود، و این معنی از اغلب اشعارش پیداست، به خصوص قصیدهای که مطلع آن چنین است:
«هنر رساند –گویند-مرد را به مراد
چون من به دهر هنرمند نامراد مباد…»
[غزلیات ریاض همدانی، تهران ۱۳۱۳ ش،مقدمه،ص «و»]
بعضی از ابیات قصیده مزبور از این قرار است:
«به روزگار من آن نامراد پرهنرم
که روزگار مراد من ازهنر نگشاد
ندید بختم منصوبه مراد ز عمر
از آن که چرخ مرا جز هنر نصیبه نداد
ز بخت کام نجستم به دسترنج هنر
دریغ دولت همزاد و بخت مادرزاد
به باغ عمر مرا بیخ فضل و شاخ ادب
قفای فقر برآورد و سیلی استاد
به حیرتم مگرم مام دهر نفرین کرد
که در زمانه نیابی به غیر فضل مراد
و یا سپهر فسونساز بر من افسون خواند
که جز هنر ز جهانت مباد بهره و زاد
مگر طفیل هنرزاد غم ز مادر دهر
که من دمی به جهان در نزیستم دلشاد
چو بر سپهر هنرهای خویشتن شمرم
چو نی به ناله ز هر بند برکشم فریاد
خوش آن که در همه گیتی «الف» ز «با» نشناخت
که گنج و مالش افزون و خانمان آباد
چو من به خاک نشیند همی و باد خورد
هر آن که نیست روا از هنر به کف جز باد
نه فطرتی که توان کرد بندگی جهان
نه همتی که توان زیست از جهان آزاد
……
بداختری که چو من زاد از نژاد هنر
سپهر گم کندش در زمانه نام و نژاد
…….
مساز پیشنهاد ضمیر پیشه فضل
که روزگار دمارت برآورد ز نهاد
ترا گمان که به دانش معاش خواهی کرد
مرا یقیین که کنی در سر معاش، معاد
[بخش قصائد،ص ۴۳-۴۴]
این قصیده در مجموع یکی از آثار درخشان طبع سرشار آن دلفگار است، که از قضا یک بیت دیگر آن چنین باشد:
«مگر مورخ درمان کند ترا که طبیب
نپرسد از تو که نوشیروان که بود و قباد».
[ص۴۵]
باری، میرزا ریاض در تهران که گفتهاند: «به تحصیل کمالات ادبییه و قواعد عربیه پرداخت تا در همه مراتب تکمیل یافت»، یک چند در خانه میرزا رضی جراح بروجردی زیسته، جایی که «طالبان کمال نزد او تحصیل علوم ادب و موسیقی و ریاضی میکردند، و خود در این علوم متقن و معلم شد، و رسالهها نگاشت…» (هدایت)
گویا به سبب همخانگی و همسایگی با میرزا رضی بروجردی باشد که رضاقلی خان هدایت اشتباها نسبت او را «بروجردی» نوشته است. [همان،مقدمه،ص «ب»]. سرانجام، ریاض در سفارتخانه انگلیس سمت «منشی» گری یافت، چنان که تعدادی از منشات او طی این مدت، در «جُنگ» گردآورده یغمای جندقی شاعر (مورخ۱۳۰۱ق)- نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران(ش۳۹۶۶) به نقل آمده است. [فهرست،ج۱۲،ص ۲۹۶۱]. سال ۱۲۶۶ق، چنان که از یک قصیده لامیه سخته و مخته وی بر میآید، سفری به گیلان و بندر انزلی نموده، که هول دریا وکشتی در دل او نشسته است، بدین مطلع:
«رفته واو و سین ز غین و را ء به سال ایت ئیل
کردم از ری سوی دارالمرز آهنگ رحیل…»
[بخش قصائد،ص۱۲۹-۱۳۲]
در زمان صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر(۱۲۴۶تا۱۲۶۸ق) خواستند که نامهای عربی به خدویر مصر یا شریف مکه بنویسند، پس چندین نسخه به قلم دانشمندان تهیه شد که هیچیک پسند طبع امیرکبیر نیفتاد. سرانجام کسی ریاض را معرفی کرد، که مراجعه شد و او به خوبی از عهده کار برآمد. امیر نامه را پسندید، و از حال نویسنده پرسید، ریاض را احضار کرد، در ملاقات اول مطبوع امیر گردید، پس به او گفت که وجود تو برای من لازم است، از هر کاری که داری کناره بگیر، و از هم اکنون نزد من باش. ریاض اطاعت کرد، و در نزد امیرکبیر به خدمت پرداخت، لیکن از بدبختی هردو، دیری نپایید که بساط زندگی امیرکبیر برچیده شد(۱۲۶۸ق) و ریاض همدانی آن حامی بزرگ را هم از دست داد، و بیش از آن بهرهمندی نیافت، چندی بعد به درد بیدرمانی (-شقاقلوس) مبتلا شد، پنج شبانه روز نکشید که در جوانی دارفانی را وداع گفت.
پزشک دانشمندی به نام حاجی میرزا عبدالباقی در حاشیه کتاب «شرح اسباب» خود نوشته است که میرزا جعفر همدانی مزاجی صفراوی داشت، و چون به همین مرض مبتلا شد تبدیل به شقاقلوس گردید…، وی در علوم ریاضی یگانه زمان خود بود، هیچیک از فضلای عصر به پایه او نرسیدند، خود من مدتی در نزد او شاگردی کردهام…»
[بخش قصائد،مقدمه،ص «د»].
بنابراین آنچه گذشت، و نظر به قرائن دیگر، تاریخ وفات ریاض همدانی را سال «۱۲۶۹»(ه.ق)نوشتیم،و هم بر حسب قرائن تاریخ ولادت او را حدود سال ۱۲۳۲ه.ق. حدس زدهایم.
ب.آثار:
در زمینه هنرها و دانشهایی که ریاض بدانها موصوف گردیده، با عمر قلیلی که داشته، کمابیش آثاری بر جای مانده است:
۱- خوشنویسی او را در نسخهای از ریاض الادب(به تاریخ ۱۲۶۹ق)شیخ آقا بزرگ در کتابخانه حاج سید نصرالله تقوی دیده است [الذریعه،ج۱۱؛ص ۳۱۸]،و دیگران هم یادکرده اند،اما نمونه زیبای شکسته نستعلیق وی طی یک صفحه از مجموع «غزلیات» او (بین صفحات۲ و ۳)چاپ شده است.
۲- موسیقی دانی او را یاد کردهاند،و گفتهاند که «رساله» ای در این فن داشته، و علاوه بر استاد دانشپژوه «المقامه العاشر فی السماع و الایقاع» از ریاض الادب او را که در فن ایقاع و الحان است- جزو نوشتارهای موسیقی ایرانی یاد کرده،و افزوده است که این «مقامه» با القمامات العشره میرزا محمد حسین گرگانی مشهور به جناب(در بمبئی ۱۳۱۱ق)چاپ شده است»[نمونهای از فهرست آثار دانشمندان ایرانی و اسلامی در غناء و موسیقی، تهران، وزارت فرهنگ و هنر ۱۳۵۵، ص ۱۲۱)،ولی در باب چاپ «مقامه» مزبور استاد اشتباه کرده باشد.
۳-منشات ریاض که یاد شد بعضا در «جُنگ» خطی یغمای جندقی[مورخ۱۳۰۱ق)- نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران(ش۳۹۶۶)بین صفحات ۷۶-۱۰۷ احتوا یافته [فهرست، ۱۲، ص ۲۹۶۱]،ضمن نسخه خطی «مثنویات/اخوانیات» او در کتابخانه ملی مجلس شورای اسلامی هم (ش۶۲۶۷)هم هست[فهرست منزوی۳ ۲۳۳۹]،فقداتی دیگر در جزو نسخه «ترسل» متداول درسده گذشته، مشتمل بر گلچینی از منشات میرزای مهدی خان استرآبادی و منیرزا عبدالوهاب معتمدالدوله(نشاط)اصفهانی و میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، همراه با تعدادی از «اخوانیات» ریاض همدانی و حکایاتی از «گنج شایگان» هم(تهران،۱۲۸۱ه.ق)به طبع رسیده بوده است.[بخش قصائد،مقدمه،ص «د»].
۴گنج شایگان، که به سبک «گلستان» سعدی تصنیف نموده، در پنج باب است (۱).معارف یزدانی،(۲).مراسم جهانبانی،(۳).ترک شناعت،(۴).برگ قناعت،(۵).آداب موافقت.
سه نسخه از این اثر وجود دارد:یکی (نستعلیق مورخ ۱۲۷۶ق)در کتابخانه ادبیات دانشگاه اصفهان، دومی (نستعلیق۱۲۷۶ق)در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران[فهرست منزوی، ج۵ ، ص ۳۶۱۷- ۱۸/الذریعه ج ۱۸ ،ص ۲۳۸]،و گمان دارم نسخهای دیگر در کتابخانه خاندان مرحوم حاج سید نصرالله تقوی بوده باشد.
۵-ریاض الادب،که همان «مقامات» ریاض همدانی است به عربی،و چون به سبک مقامات بدیع الزمان همدانی(۳۹۸ق)تصنیف شده،و اعتبار و اشتهار ادبی در خوری یافته است،ریاض را «بدیع الزمان ثانی» موصوف نمودهاند.«مقامات» ریاض شامل بیست مقامه است، که دستنوشته او (به تاریخ ۱۲۶۹ق) در کتابخانه مرحوم حاج سید نصرالله تقوی وجود داشته، نسخههای دیگرآن: یکی در کتابخانه مدرسه سپهسالار(-شهیدمطهری) که تاریخ کتابت آن ذکر نشده [فهرست، ج۲ ؛ ص۸۶]دیگر نسخه (مورخ۱۲۹۰ق) مرحوم محمدعلی تربیت[همان،] دو نسخه که متعلق به دانشمند عراقی دکتر حسینعلی محفوظ استاد دانشگاه بغداد که در کتابخانه ایشان در کاظمین به شماره۸۶۶/۲۶۳(مورخ۱۲۹۵ق)و شماره۱۵۸۷/۱۴۴(مورخ ۱۲۹۶ق)موجوداست.[مجله معهدالمخلوطات، ج۶ ،ص۳۲ و ۴۶/نمونه ای از فهرست آثار دانشمندان ایرانی…ص۱۲۱]، نسخه (ش۶۱۹۸) کتابخانه ملک تهران (مورخ۱۲۹۷ق) که گویا قبلا از آن تقوی بوده[فهرست عربی ص ۲۲۵]و یک نسخه دیگر که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی(ش…)که خوددیده ام آن را برای امیرنظام گروسی نوشته اند.سراسر خوانده ام و یادداشت برداشتهام.*
۶-دیوان ریاض، اشعار میرزا جعفر منشی همدانی متخلص به «ریاض» شامل غزلیات، قصاید ( منضم با مستطات و ترکیب بند) و مثنویات باشد. نسخه کامل دیوان کامل وی سابقا در کتابخانه میرزا ابوالقاسم (ذوالریاستین) همدانی بوده، که بعدا در اختیار حاج سید نصرالله تقوی (اخوی)رئیس دیوان عالی کشور در عهد پهلوی (یکم) قرار میگیرد. مرحوم تقوی، «غزلیات»ریاض را از روی دستنوشته خود شاعر با مقدمهای در شرح حال او، به خط ملک الخطاطین شریفی در قطع کوچک (تهران، مطبعه علمی،۱۳۱۳ش/۱۳۵۳ق) چاپ سنگی نموده(ح+۷۴ص) که شامل ۶۹ غزل میباشد. «بخش قصائد» از دیوان ریاض نیز حسب اشاره مرحوم تقوی، با اهتمام و مقدمه مرحوم سید حسن مشکان طبسی، و به خط همان جواد شریفی در قطع رقعی (تهران،مطبعه علمی،۱۳۶ش/۱۳۵۶ق) چاپ سنگی شده است. (ز+۲۶۰) که شامل ۵۳ قصیده (۵۰تا فارسی و ۳ تا عربی) و ۴ مسمط و یک ترکیب بند میباشد. مرحوم طبسی در مقدمه «قصاید ریاض» از جمله نوشته است که: «این دیوان یکی از شاهکارهای ادبی زبان فارسی است که لطف قریحه او را در شعر، و وسعت اطلاع او را در تاریخ و ادبیات فارسی وعربی، و روسخ او را در علوم ریاضی و نحوم و سایر علوم عقلی می رسانند…» (ص «ه»). همو شرحی به عنوان «تقسیمات فلکی» راجع به ستارگان ثابت و سیار که ریاض در اشعار خود بسیار آورده، و حاکی از تسلط وی بر دانش نجوم و ریاضی است، با «فرهنگ» مختصری برای لغات فارسی و تازی کتاب در آخر دیوان قصاید افزوده (ص۲۲۹-۲۶۰)تا خوانندگان را استفاده از آن آسان شود، چون بهرهمندی از اشعار عربی مخصوص به ادباست و آنها خود نیازمند به فرهنگ نیستند…» (ص «و»). اما «مثنویات» ریاض، که یاد کردهاند ضمن نسخه خطی «منشات» او(ش۶۲۶۷) در کتابخانه مجلس شوارست[فهرست منزوی،ج۳،ص۲۳۳۹] و آنها را برای دوستان خود سروده است. ماهیت این مثنویها دانسته نیست، شاید که همان «اخوانیات» او باشد، و در هر حال سزاست که قسمتهای دیوان اشعار ریاض یکجا و به صورت کامل طبع شود. همچنین طبع «مقامات» و «منشات» و «گنج شایگان» به عنوان کلیات آثار او سزاست کاری که همت ادیبی فاضل را میطلبد.
بهتر است در اهمیت ادبی ریاض همدانی از زبان اهل فن گفته شود که: «وی از شعرای بلند مرتبه و استاد و از سخنسرایان نغز گفتار است. قصاید بلند و محکم به سبک و شیوه استادن قدیم سروده، چنان که در استقبالی که از قصاید مشهور ناصرخسرو، انوری، منوچهری، ظهیر فاریابی و دیگران کرده، این مطلب نمایان است. در تغزل و وصف طبیعت و بیان اوصاف دیگر، یا شرح نامرادی خویش همه جا داد سخن داده، و شاید که همدان قصیدهسرایی چنین فحل و قویدست به خود ندیده باشد. ریاض که نه تنها در سرودن قصاید دستی قوی داشته، بلکه در سایر اقسام شعر نیز ماهر و استاد کامل بود، چنان که غزلیات او در نهایت دلنشینی و عذوبت و انسجام با غزلیات استادان زبان فارسی برابری می کند. هم چنین، در مسمط و ترکیب بند مهارت نموده ….الخ»[دکتر درخشان: بزرگان ۲ ص۱۳۴-۱۳۵]
اینک برای حسن ختام ابیاتی از قصیده مشهور وی در وصف حال او به نقل میآید:
از خاک شوره همدان دور روزگار
هرگز نپروریده چو من در شاهوار
خاکی چنین خسیس و چو من گوهری نفیس
هان تا که گفت:لاله نروید ز شوره زار
هرگز نکرده خالق لم یتخذ ولد
مولودی این چنین ز چنان مولد آشکار
زان خاک زاده ام من و عار آیدم ز وی
از نافه مشک زاید و دارد ز نافه عار
گراصل من خسیس چه غم قدر من نفیس
از اصل خود عزیز نشد مشک درتتار
…….
من با صفای طبع درین خاک تیرگون
من با سخای فکر درین خلق جیفه خوار
چون چشمه حیاتم و در ظلمتم وطن
چون ابر فرودینم و بر مزبلم نثار
یابی درین گروه چه جویی مرا ز نام
بینی درین دیار چو پرسی مرا ز دار
(*)یاداشتهایم از این نسخه «مقامات» ریاض همدانی در زمستان ۱۳۶۶ بود، که قرار شد متن نسخه به کوشش رفیق ادیبم علیرضا ذکاوتی و با مقدمه خود من در جایی چاپ شود، اما امروز که این مقاله را مینویسم آن یادداشتها مفقود شده است.
منبع: گلچرخ۴. آبان۱۳۷. صفحه۴۹