مراد برقی و موتورگازی
*فرزاد سپهر
*روزنامهنگار و معمار
مراد برقی، نام آشنای سریال تلویزیونی در دهه پنجاه، آن قدر محبوب بود که موقع پخش سریال خیابانها و کوچهها را خلوت میکرد؛ این را البته پدرجان میگوید! ما که سن و سالمان به آن روزگار نمیرسد، اما داستان موتورگازی یا موتور رکس با مراد برقی فرق دارد. آقای آشپز و صاحب مغازه چلوکبابی واقع در کنار حمام زندی، واقع در ابتدای خیابان میرزاده عشقی، هر روز با موتورگازی خودش مسیر خیابان را تا مغازه طی میکرد. وقتی از پیچ زندان میگذشت و به حوالی مغازهاش میرسید، برای ما بچههای مدرسه عارف صدایی آشنایی تکرار میشد. صدای آشنای موتورگازی، حمام زندی، خیابان میرزاده عشقی و مدرسه عارف حالا دیگر خراب شده و یا شکل دیگری پیدا کرده است. موتورگازی شده موتور با ظاهر مثلا مدرن و صدای گوشخراش که صبحها موقع رفتن به سر کار، مسیر پیشاهنگی، همان میدان سابق بر این و حالا چهارراه شده را از خودش پر میکند. آقای آشپز دیگر به مغازهاش نمیرسد؛ چون بهجای آن یک برج بیقواره بالای سر میدان دانشگاه یا جهاد هوا شده است! مراد برقی که دیگر جای خود دارد! اصغر سمسارزاده همچنان خاطره شخصیت اصغر ترقه را با چهره و صدای خود زنده نگاه داشته است. کاش مراد برقی و موتورگازی را در شکل امروز بشود به شکل آقامراد با موتور برقی ترکیب کرد تا وقتی عبور میکند، خلوت و خیابان و آرامش شهر را نگاه دارد!
ویراژکاری موتوری روی اعصاب
خدا شاهده این شبها، سر و صدای ناجور اگزوز خودروها و موتورهای با قیافه خاص موتورسوار خواب و خوراک را به ساکنان و حتی عابران مسیر بلوار بعثت حرام کرده و آن قدر تکراری و هر شب شده که ماندهایم به کجا شکایت کنیم! مگه میشه از صبح تا شب و بعد از شب تا نصفه شب سر و صدا راه انداخت و هیچکس نگه بالای چشم شما ابروئه! آره خب میشه و اگه بشه که خیلی خوب میشه البته بدون ویراژکاری روی اعصاب و روان مردم.
دست ول، پا روی زین!
هر چقدر از خطرناکبودن حرکات عجیب و غریب موتورسواری به شکل نمایشی بشود گفت باز هم کم است. در مسیر بلوار، اتوبان یا خیابان، داخل شهر یا مبادی ورودی و خروجی وقتی شیشه روبروی خودرو، ویترین نمایش موتورسواری پسر جوان میشود، دعا، دعا میکنی موتورسوار سر سالم به خانه برساند. همچنان به کجا بشود شکایت برد، نمیدانم، اما اطمینان دارم فرهنگسازی و آموزش درست برای موتورسواری، راه و روش دارد و آن چه شاهد هستیم حجت عیان است به جای خالی آموزش درست رانندگی چه با خودرو چه با موتور.
موتورسواری دولا، دولا نمیشه!
خدا لعنتتان کند آخه این مسیر پیادهراه شده تا برای عبور شهروندان علاقمند به پیادهروی در مسیر هنوز محفوظ مانده از تخریب و قطع درختان یعنی بلوار ارم همدان، آسایش و آرامش ایجاد کند نه آنکه به وقت قدمهای صبحگاهی، عصرگاهی یا شبانه به لحظهای غفلت یادت برود سربرگردانی تا به همین مکافات تلفظ با پسر یا پسرک جوان و موتورسوار تصادف کنی. خلاصه اگر چهارچشمی حواست نباشد، میشود مصداق یک لحظه غفلت و یک عمر پشیمانی و سر و صدای مردم که آهای پسر جان حواست کجاست؟ تازه پاسخ پسر یا پسرک موتورسوار هم گاهی جالب است که میگوید: خب آرام میرانم و حواسم هست، اصلا تو چه کار داری؟! غافل از این که موتور و موتورسواری به هر شکل در پیادهراه راندن خطرناک است و مصداق ضربالمثل شترسواری دولا دولا نمیشود تا بدانیم خطر موتورسواری را نمیشود مخفی کرد!