نویسنده تجربه‌گرا

0

*قاسم امیری

*شاعر

در روزگاران شما

اگر

غرش ببر نبود

ناله جغد که بود

و اگر خرمن آتش نبود

رقص پروانه که بود

در این جغرافیای غم انگیز در شبی از شبانه‌ها «عبدالله عماد» با همه داشته‌ها و نداشته‌هایش، با همه فراز و فرودش، با کرده‌ها و ناکرده‌ها و با ارزش‌های اضافی اش در رختخواب کوچکی با زندگی وداع کرد.

شاید دوست بدارید :

با حافظه‌ای که سوسو می‌زد و دیگر نمی‌درخشید. از زندگی گیاهی رخت بربست. این فرجام کار عماد است که سال ۴۷ «خر خر» این واژه بدآهنگ و شوم را، این ترکیب نحس را در کارنامه ادبی خود رقم زد. در واقع او‌ خودش خر خر را زندگی کرد. سال‌ها می‌شد که به حیات گیاهی دچار گشته بود و با خویشتن‌داری این محکومیت را از سر می‌گذراند. آن نیز برای آدمی که در روزگاران ماضی و خیال و خاکستر سر بر افراشت و هم‌پای رفیقان گرد آتش رقصید و گاه مشت به سندان و گاه به هیچ و ابلاغ حکم اعدام و ابد و سالیان حبس را تجربه کرد.

و هم‌سخن و هم‌کاسه بودن با محبانی چون «بیژن جزنی» و … سرانجام در امپراطوری سرما زمینگیر شد؛ سرمای درون او را به خودویرانگری کشاند.

بر شاخه شدم

سنگ‌پاره بر کف کودک

طلسم معجزتی مگر پناه دهد از گزند خویشتنم

که دست تطاول به خود گشاده منم

و چه روایت‌ها و اشارت‌ها رفت بر موت او و موت او موت کاذب بود به سان مرگ صوری درختان در امپراطوری زمستان.

وجه دیگر عماد ذهنیت پرخوانده و تجربه‌گر او بود؛ ذهنی خلاق که خمیرمایه کارش را از در می‌گیرد و هم از دیوار و امید ناامیدی نه تنها سد و مانعی نیست که می‌تواند سکوی پرش باشد و برای انسان مولف و درگیر، حاصلش می‌تواند جنایات و مکافات باشد.

در این روزگار بی روزی وقت بسی تنگ است و نه جای غول‌تراشی است و نه نهنگ‌سازی مگر ماهی کوچکی که غم دریا داشت.

عبدالله عماد نه چریک و نه سیاسی نادم که نویسنده‌ای بود تجربه‌گرا با الفبای خاص خودش که سرانجام حضور مداومش را بر حافظه جمعی رقم زد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.