تأخر فرهنگی در زندگی آپارتمان‌نشینی

0

*لیلا بهرامی

*جامعه‌شناس

خانه از منظر فرهنگی، علاوه بر کارکردهای اساسی و نیاز زیستی و مادی، در انتقال ارزش‌های فرهنگی، کانون همبستگی و ارتباط عاطفی و یادگیری و تجربه فرهنگی اجتماعی افراد، نقش بسزا و موثری دارد. خانه به لحاظ اجتماعی اهمیت بسیاری برای همه ما دارد. ما زمان زیادی از عمرمان را درون آن سپری می‌کنیم و همچنین ازتباطات حسی اولیه مان داخل آن شکل می‌گیرد. خانه جایی است که در آن زندگی می‏‎‌کنیم و شیوه زندگی ما عامل تعیین کننده مهمی در موقعیت اجتماعی، سلامت روانی و رفاه فردی مان است و خانه عامل مهمی در اجتماعی شدن ما نسبت به جهان است. با گذشت زمان «آپارتمان» به عنوان نوعی از مسکن از تلاقی پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیک (که امکان ساخت ساختمان های بلندمرتبه را فراهم کرده است)، افزایش جمعیت (نیاز به مساکن بیشتر و ضرورت جا دادن جمعیت در محدوده شهر)، کمبود زمین (با توجه به کالای اقتصادی شدن زمین) و تغییر نگرش و سبک زندگی‌ها شکل گرفته است.

آپارتمان‌نشینی روی دیگر سکه سکونتگاه‌های غیررسمی است. چه بسا از لحاظ کمی مشکل مسکن را حل می‌کند اما خود آبستن مشکل‌های جدیدی است. مثل دور بودن از فضای سبز و زمین و افسردگی و مانند این. بر اساس نظریه دورکیم زندگی مدرن آپارتمان‌نشینی با افزایش و تراکم جمعیت این فرصت را به افراد آپارتمان‌نشین می‌دهد که با استقلال و آزادی فردی و اجتماعی، به نوعی از رهایی از نظارت جمع و جامعه دست یافته و به زندگی ادامه دهند از سوی دیگر با نگاهی به نظریه گمنامی زیمل درمی‌یابیم که پدیده آپارتمان‌نشینی با پدیده‌های فرهنگی زیادی چون کاهش روحیه جمعی یا جمعگرایی، کاهش فعالیت‌ها یا مشارکت‌های مدنی و دینی، تغییر شکل و سبک زندگی سنتی و افزایش فردگرایی و انزواطلبی و زندگی خوابگاهی نیز پیوند دارد. همگام با رواج زندگی آپارتمان‌نشینی، در شهر همدان نیز به علت افزایش جمعیت و مهاجرت‌های بی‌رویه و افزایش قیمت زمین و مسکن، انبوه سازی و آپارتمان‌نشینی رونق گرفته است. از سوی دیگر برای مرتفع ساختن مشکل مسکن سیاست‌های بلند مرتبه سازی مانند مسکن اجتماعی مهر  به کار گرفته شده است.

تغییر نوع سکونتگاه مستلزم تغییر در شیوه‌های رفتاری و سبک زندگی است که این امر از یک سو به دلیل ساخته‌نشدن اصولی ساختمان‌ها (مانند عایق نبودن دیوارها، دور بودن از مکان‌های تفریحی و بهداشتی و موارد دیگر) و از سوی دیگر به خاطر آن‌چه تأخر فرهنگی نامیده می‌شود با مشکلاتی مواجه است. چنان که «لسلی وایت» انسان‌شناس امریکایی، در نظریه خودش ارتباط متقابل و البته سلسله مراتبی سه نظام فناورانه، اجتماعی، و ایدئولوژیکی یا همان فرهنگی را توضیح می‌دهد؛ طبق تجربه این فناوری‌های جدید با فاصله زمانی نه چندان زیادی به ما می‌رسد و همان مسائل و پیچیدگی‌هایی را ایجاد می‌کند که در همه مصادیق دیگر «تأخر فرهنگی» داشته‌ایم؛ وقتی که جنبه‌های مادی فرهنگ، جدای از جنبه‌های غیرمادی آن و گاه حتی بدون آن، از مختصاتی به مختصات دیگر سفر می‌کند. این تجربه‌های جدید در حالی به ما می‌رسد که هنوز مسائل حل نشده بسیاری از آخرین تغییر جدی در شیوه سکونتمان باقی است. زمانی که به جبر شرایط  دشوار ناشی از جریان شهرنشینی سریع، یا از سر کنجکاوی و ولع داشتن تجربه‌های جدید و مدرن، خانه‌های شخصی متداول به کنار رفت و آپارتمان‌هایی جایگزین شان شد که در گذر زمان، به سمت هر چه کوچکتر شدن پیش می‌رود؛ آپارتمان‌هایی که هنوز برای بسیاری بیش از آن که خواستنی و مطلوب باشد، جبر زمانه است و از بسیاری جهان ناسازگار با فرهنگ ما. مسئله ما سختی خو گرفتن به این شکل جدید سکونتی در قالب آپارتمان یا مقاومت در برابر تغییر زیبایی‌شناسی‌های سنتی‌مان در زمینه خانه نیست. بلکه مسئله ضرورت انطباق هر موجود زنده‌ای با محیط خود به هنگام تغییر آن است که بر اساس اصول بدیهی زیست شناسی، راز بقای گونه‌هاست.

در چنین شرایطی است که مسائل پیش پا افتاده‌ای چون تکاندن زیرسفره، نگاه کردن به حیاط خانه‌های همجوار، نوع پوشش افراد گرفته تا مسائلی مانند پرداخت نشدن حق شارژ ماهانه ساختمان، رعایت نشدن نظافت عمومی، باز ماندن درب ورودی ساختمان در ساعات شب، استفاده از لوازم صوتی تصویری با صدای بلند، اسباب‌کشی در ساعات میانی شب و پارک نامناسب خودرو در پارکینگ، اختلاف نظر و حتی نزاع و درگیری میان همسایگان بر سر فضاهای مشاع به‌وجود می‌آید. به طور کلی وجود سلیقه‌ها و اختلافات کاملا محسوس اجتماعی و فرهنگی ساکنان، نبود ضوابط و مقررات مدون برای طراحی و بهره برداری از مجتمع‌ها، بی‌توجهی ساکنان به حقوق همسایگان و الزام نداشتن آن‌ها به جبران خسارت‌های احتمالی مهمترین مواردی هستند که روزانه افراد ساکن در آپارتمان‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. به نظر آموزش فرهنگ زندگی جمعی به کودکان در خانواده‌ها و مدارس می‌تواند اثربخشی مناسبی برای آماده سازی زندگی کردن کودکان و نوجوانان در این محیط‌ها داشته باشد. از سوی دیگر نظارت دقیق بر نحوه ساخت مجتمع‌های آپارتمانی توسط مسکن و شهرسازی و شهرداری با مدنظر قرار دادن الگوی ساخت منطبق بر فرهنگ خانه در ایران، وضع قوانین مشترک برای ساکنان آپارتمان برای برقراری نظم بیشتر و تفکیک کنتورهای آب و برق و گاز برای هر واحد می‌تواند تا حدودی از مشکلات بکاهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.