آسیبشناسی تجدد در موسیقی ایران
*علی پاشا رجبلو
*مدرس موسیقی
در کنار تحولات اجتماعی و سیاسی که در دوره پهلوی اول در حال شکلگیری بود، تعدادی از هنرمندان موسیقی، تحت تأثیر این عوامل و سیستم حاکمیتی که به دنبال متجددشدن در همه عرصهها و بهویژه در هنر بود، کوشش کردند تا بتوانند یک موسیقی ترکیبی تلفیقی، از موسیقی اروپایی – ایرانی را، چه به لحاظ سازبندی و چه به لحاظ اجرا در موسیقی ایرانی، بهوجود آورند. در ابتدا این فعالیتها با نیت خیرخواهانه گسترش و جهانیشدن! موسیقی ایران بود، اما با گذشت اندک زمانی اینگونه فعالیتها، آسیبهای فراوانی به ساختار و ارکان موسیقی ایرانی وارد کرد. «محمدرضا لطفی» موسیقیدان و پژوهشگر موسیقی در این خصوص میگوید: «وزیری و شاگردانش فکر میکردند با سازهای غربی پیوند خوردن با موسیقی و ارکستر سمفونیک است که موسیقی ما بینالمللی میشود». هنرمندانی در این دوره تاریخی از وابستگی و حمایت حاکمیتی برخوردار بودند که با استفاده از بسیاری امکانات توانستند به خواست حاکمیت سیاسی آن زمان که به شدت صرفا به دنبال تجدد و مدرنیته بود، بدون توجه به پیشزمینههای لازم فرهنگی، سکان هنر موسیقی را بهدست گیرند و دانسته و یا ندانسته به دنبال تولید آثار تحریف شده موسیقی باشند که نه موسیقی ایرانی بود و نه موسیقی اروپایی. خوشبختانه موسیقی ایران بهرغم تمام این ناملایمات توانست به همت و حضور هنرمندانی چون استاد «نورعلی خان برومند» به دفاع از اصالت موسیقی ایرانی بپردازند.
تشکیل «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران» که اصرار بر اصالت موسیقی داشت، اجرا و خلق و آفرینش آثار موسیقایی اصیل و منطبق با موسیقی ایرانی و پرورش بسیاری از استادان بنام موسیقی که امروز خود از تأثیرگذارترینها در عرصه موسیقی هستند در این مرکز، نیز نتایج قابل قبولی را شکل داد و توانست به ماندگاری این هنر اصیل مدد رساند.
استاد برومند همواره بر اهمیت موسیقی ایرانی که در قالب هفت دستگاه و پنج آواز متجلی است، تأکید میکرد و اعتقاد داشت: «اعتلای هنر طریقی جز استفاده از هنر ملی نیست. این پایه و روشی است که اگر بنیان شود، رشد میکند و اوج میگیرد. فقط در سایه هنر ملی است که میتوان موسیقی، نقاشی، یا ادبیات مملکتی را جهانی و جاویدان ساخت» و به همین دلیل، تعدادی از هنرمندان دلسوز موسیقی در برابر این فعالیت های بدون کارشناسی و اغلب احساسی که ارکان و ساختار موسیقی ایرانی را هدف گرفته بود، ایستاده و با روشنگری و فعالیتهای عملی در ساخت و آفرینش آثار ماندگار و هم چنین در بخش آموزش درست موسیقی، تلاش کردند.
بعد از انقلاب ۵۷ نیز ناملایمات و محدودیتهایی برای موسیقی شکل گرفت که بسیاری از استادان و هنرمندان موسیقی، خانهنشین شدند و یا به انزوا رفتند. به تدریج با بازشدن فضای موسیقی و امکان فعالیت برای گروههای موسیقی چون «عارف» و «شیدا» و بهخصوص شکل گیری گروه موسیقی «چاووش»، بار دیگر موسیقی جان تازهای گرفت و آثار ماندگاری را در دل خود خلق کرد. در این میان بازار گروه موسیقی دیگر چون موسیقی پاپ، تلفیقی، ترکیبی و شیوههای دیگر نیز گرم شد و مخاطبان بیشتری را جذب کردند. عوامل بسیاری از جمله تأثیر شرایط اجتماعی و سیاسی موجود کشور و جهان، و تأثیر نیازهای اقتصادی هنرمندان و گاه کسب درآمد و دیدهشدن، هنرمندانی را در این عرصه به سمت یک موسیقی مردم پسند و نمایشی، کشانید.
اغلب آثار ساختهشده این هنرمندان چه در صدا و سونوریته سازها، ساختار و کیفیت و حتی اجراها، یک شکلبندی ناشیانه و صرفا تولید صداهای موزیکال بود که آسیب زیادی به گوش شنیداری شنوندگان آن وارد میکند؛ به صورتی که صدای سازها و حتی ساخت این سازها دستکاری میشود. از ساز کمانچه صدای ویلون، از ساز سنتور صدای پیانو، از ساز نی صدای قره نی و از ساز تار صدای ماندولین شنیده میشود. دیگر از آثار ماندگار موسیقی عالمانه گذشتگان خبری نیست و شور بختانه از این پدیده به عنوان تحول و مدرنیته! نیز در موسیقی ایرانی یاد میشود .
در این میان، اگرچه تنوع موسیقایی امری اجتنابناپذیر و حتی گاهی یک ضرورت است، متأسفانه جریانی شکل میگیرد که برای توجیه و بهتر نشاندادن این تغییر و تحریفها، به مقابله و سیاهنمایی با موسیقی ایرانی پرداخته میشود که: موسیقی دستگاهی (ردیف)، یک موسیقی قدیمی است و تاریخ مصرف آن به پایان رسیده است. استفاده از نامهای بهظاهر مدرن مانند تارنوازی مدرن، سنتورنوازی نوین و امثال آن نیز به قصد مدرننشاندادن این شکل موسیقی بهکار گرفته میشود تا بتوانند خود را بهتر و بالاتر نشان دهند. همچنین با استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی این آثار نشر و سازندگان آن مورد تشویق قرار گرفته و یک بزرگنمایی کاذب شکل میگیرد .
اگرچه یک هنر جدی و بهویژه هنری چون موسیقی ایران که ریشه در هزاران سال فرهنگ ایران دارد، هیچگاه دچار آسیب بنیادین نخواهد شد، اما این آثار بدون ساختار و نمایشی میتواند بسیاری از ویژگیها و ظرافتهای موسیقی ایران را تحت تأثیر خود قرار دهد. ضروری است که دلسوزان این هنر با آگاهی دادن و برگزاری نشستهای تخصصی، برای نشاندادن اصالت موسیقی ایرانی در عرصه عملی و نظری آن کوشش کنند. واقعیت این است که حفظ و اشاعه همه هنرهای ایرانی چون ادبیات، معماری و بهویژه موسیقی اصیل و دستگاهی میتواند عامل مهمی در تکوین شخصیت فردی و اجتماعی ما باشد. انسان امروزی برای بهتر زیستن و خلق و آفرینش زیباییها و در نهایت توجه به سجایای انسانی، همچنان به بسیاری از اصالت فرهنگی سرزمین و دیار خود نیاز دارد .