علی اصغر طاهری از کوروش ابراهیمی می‌گوید:
او همه فن حریف بود

طاهری: در آن زمان‌ها مردم زیاد به مسائل هنری اهمیت نمی‌دادند و افراد خاصی بودند که به هنر و مخصوصا هنر نقاشی علاقه نشان می‌دادند. بیشتر کارهای او سفارشی بود. نقاشی می‌کشید و با خودش به تهران می‌برد و می‌فروخت.

0

*حسین زندی

*خبرنگار

«کوروش ابراهیمی» نقاش برجسته همدانی که این روزها در کشور آمریکا ساکن است، تأثیر بسیاری بر روی نقاشی همدان داشته است. کارهای او بسیار خاص بودند و بر روی بوم معجزه می‌کردند. یکی از کسانی که دوستی عمیقی با کوروش ابراهیمی داشت و هنوز هم این دوستی پابرجاست، «علی اصغرطاهری» است. او از هنرمندان پیشکسوت همدان است که در زمینه ترانه‌سرایی و خوانندگی فعالیت می‌کند. ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ در خدمت استاد علی اصغر طاهری معروف به «آیدین» نشستیم و او از خاطرات مشترک با کوروش ابراهیمی گفت.

علی اصغر طاهری
علی اصغر طاهری
  • دوستی شما با کوروش ابراهیمی از کجا شروع شد؟

آقای ابراهیمی در خیابان بوعلی بالا مقابل شهرداری اتاقکی کوچک در طبقه دوم مغازه‌اش داشت که بعدها در همان مکان ازدواج کرد. من در سال ۱۳۳۹ برای یادگیری موسیقی نزد او رفتم؛ به دلیل این‌که در کار موسیقی نیز بود و به آن علاقه داشت. بعد از نقاشی‌هایش حتی برای تنوع هم که شده به موسیقی می‌پرداخت.

  • چه سازهایی مینواخت؟

توانایی نواختن بیشتر سازها را داشت و هر سازی به او می‌دادند به خوبی می‌نواخت، اما ساز تخصصی‌اش، از سازهای کلاویه‌ای از جمله آکاردئون، پیانو و ارگ بود. آن زمان هنوز ارگ‌های برقی وارد ایران نشده بود، یکشنبه‌ها به کلیسا می‌رفت و با ارگ‌های مکانیکی می‌نواخت و در کار موسیقی هم استادی حرفه‌ای بود.

  • چند سالگی نزد استاد ابراهیمی رفتید؟

من متولد ۱۳۲۲ هستم و در سال ۱۳۳۹ که ۱۷ سال داشتم رفتم تا آواز یاد بگیرم و در آن زمان بیشتر موزیسین‌های همدان مسیحی بودند. اوایل از سابقه استاد ابراهیمی خبری نداشتم و بعدها متوجه شدم که پدرش عکاس بوده و در خیابان پهلوی سابق (کرمانشاه) آتلیه عکاسی داشت. پدرش هم در همان زمان فوت کرد.

  • کوروش ابراهیمی چه چیزی به شما میآموخت؟ آیا خودش هم آواز میخواند؟

کوروش ابراهیمی موسیقی پاپ را به من می‌آموخت و خواننده‌های معروف آن زمان هم ویگن، مهرپویا، روان‌بخش و منوچهر بودند. او صدای خوبی نداشت، اما در موسیقی تسلط کافی داشت. در وهله اول ریتم و بعد از آن هم گام‌های موسیقی مهم بود به من یاد داد.

  • چه زمانی شروع به برگزاری کنسرت کردید؟

زمانی که پیش او رفتم، دوستیمان شکل گرفت و چهار سال بعد آن در همدان و شهرهای دیگر کنسرت‌ها را شروع کردیم. اولین کنسرتمان هم در هتل ایران برگزار شد. در سال ۱۳۴۴ هم به مدت سه روز در سالن شیروخورشید بیجار کنسرت گذاشتیم و از ما استقبال کردند و آهنگ‌های فارسی و ترکی می‌خواندیم. من خواننده بودم و آقای ابراهیمی آکاردئون می‌زد و آلبرت بابا قشه هم جاز (درامز) می‌زد. خبر ندارم که اکنون آلبرت استرالیا است یا آمریکا و آخرین بار در تالار وحدت ، قبل از انقلاب دیدمش.

  • آلبرت باباقشه اهل کجا بود؟

او هم متولد همدان و آسوری بود. سوریک هم با ما همکاری می‌کرد و جاز می‌زد.

  • محل هتل ایران کجا بود؟

هتل ایران روبه‌روی آرمگاه بوعلی بود که صاحبش ارمنی بود و در تابستان ارکستر می‌آورد و آهنگ‌های ویگن را می‌خواندند. آرتوش هم از تهران به آن‌جا آمده بود و زمانی که به همدان می‌آمد از گروه ویگن جدا شده بود و تنها آمده بود. آرتوش در مصاحبه‌ای که در لس آنجلس انجام داده بود، گفت که پایه‌های پیشرفت خودم را در همدان پیدا کردم و معروف شدم. آرتوش هم گروهی داشت که از تهران می‌آمدند.

  • همکاری شما و آقای ابراهیمی چه زمانی به پایان رسید؟

همکاری من و کوروش ابراهیمی زمانی که بنده دیپلم گرفتم و کارمند شدم، قطع شد؛ چون از همدان خارج شدم و به یزد رفتم. سال ۱۳۴۵ از همدان به یزد و تهران رفتم و تا چند سال تهران بودم. سال ۱۳۴۲ که در رادیو امتحان دادم و قبول شدم و به دلایلی نتوانستم ادامه دهم، آقای «ایرج گل سرخی» مدیر خانه جوانان به من گفت که می‌توانی بیایی این‌جا شروع به کار کنی. از سال ۱۳۴۶ به بعد هم با استاد «علی سلیمی» که استاد موسیقی آذربایجانی بود، همکاری می‌کردیم و سال ۱۳۴۵ استاد را به همدان در گاردن پارتی واقع در اول خیابان شکریه آوردیم. آن‌جا باغ بزرگی قرار داشت. بعدها خیابان‌ها از دو طرف آن را گرفتند و کوچک‌تر شد. همکاری ما از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵ بود و بعد از آن هم با او رابطه داشتم و وقتی به همدان می‌آمدم به او سر می‌زدم.

  • آیا خودتان هم آهنگ میساختید؟ از خاطراتتان بگویید.

در آن زمان ما آهنگ نمی‌ساختیم و آهنگ‌های روز را می‌خواندیم. دو یا سه بار بیشتر هم تمرین نمی‌کردیم.  او بعضی وقت‌ها به من تأکید می‌کرد که سه آهنگ بیشتر نخوانم و کمی هم عصبی بود. یکبار بر روی صحنه رفتیم و شروع به خواندن کردیم؛ همه ما را تشویق کردند و کنسرت ادامه پیدا کرد، ناگهان استاد شروع کرد به ناسزا گفتن و گفت کافی است و به همین دلیل کنسرت را تمام کردیم. استاد ابراهیمی خیلی کم شاگرد قبول می‌کرد و افراد خاصی را انتخاب می‌کرد. اکثر خانم‌ها هم پیشش می‌آمدند و نقاشی یاد می‌گرفتند، اما اسم‌هایشان را به یاد ندارم.

  • از نقاشیهای کورش ابراهیمی بگویید. آیا تابلوهایشان در همدان به فروش میرسید؟

او بر روی کار‌هایش بسیار وقت می‌گذاشت و سر هر کاری ممکن بود چندین ماه کار کند و حساس بود. در آن زمان یکی از کارهای مهمی که انجام می‌داد همان تابلو لبخند ژکوند (مونالیزا) بود. در همدان سرامیک‌فروشی بود به نام آقای حضرتی در خیابان بوعلی که اواسط خیابان پائین‌تر از سینما قدس مغازه بزرگی داشت و استاد با او کار می‌کرد. یکسری کارها برای او انجام می‌داد و آن آقا هم برای تهران می‌فرستاد. در سال ۱۳۴۲ زمانی که ساختمان پلاسکو شروع به کارکرده بود و تازه تأسیس شده بود، مغازه‌های شیک و زیبایی در ساختمان پلاسکو وجود داشت و تابلوی مونالیزای او را در تهران دیدم که به قیمت ۲۵۰۰۰تومان در آن‌جا گذاشته است و خبر ندارم که آقای ابراهیمی چقدر بابت آن گرفته بود و بعد مدتی هم فروخته شد.

  • شنیدم که تصویر مقامات را هم کشیده بودند؟

بله نقاشی شاه و فرح را هم به صورت ایستاده کشیده بود و وقتی که به همدان آمده بودند، بسیار بهت‌زده شده بودند و گفته بودند که چه چیزی می‌خواهی و استاد هم گفته بود خانه ندارم؛ آن‌ها هم به وزیر فرهنگ و هنر آن زمان دستور می‌دهند که یکی از خانه‌های ششصد دستگاه را به او بدهند.

  • کوروش ابراهیمی تا چه سالی در همدان بود؟

استاد تا اواخر دهه هفتاد در همدان بودند و دخترش با شخصی در آمریکا ازدواج کرد و برای آن‌ها هم ویزا گرفت و رفتند. هنوز هم دخترانش برنادت و کلودت در آمریکا هستند.

  • راجع به وضع زندگی و خوش‌گذران بودنشان بگویید.

خوش‌گذران بود، اما در عین حال زندگی‌اش از لحاظ اقتصادی جالب نبود؛ زیرا در آن زمان به هنر بهای زیادی نمی‌دادند. او در خرید بسیار دست و دلباز بود و برایش مهم نبود و به دنبال کیفیت خوب می‌گشت و با وجود این‌که وضع خوبی نداشت، اما سعی می‌کرد بهترین‌ها را برای خودش بخرد. بعدا او به محوطه بنی‌صدر رفت و خانه اجاره کرد که سه اتاق داشت و قبل از این‌که به ششصد دستگاه برود در آن‌جا زندگی می‌کرد.

  • درباره تأثیر وی بر روی نقاشی همدان بگویید.

در آن زمان‌ها مردم زیاد به مسائل هنری اهمیت نمی‌دادند و افراد خاصی بودند که به هنر و مخصوصا هنر نقاشی علاقه نشان می‌دادند. بیشتر کارهای او سفارشی بود. نقاشی می‌کشید و با خودش به تهران می‌برد و می‌فروخت.

  • آقای ابراهیمی علاوه بر موسیقی و نقاشی چه کارهای دیگری انجام میداد؟

او همه فن حریف بود موزیسین، تراشکار، نقاش، نجار و کارهای دیگری هم از دستشان بر می‌آمد.

  • قبلا خاطره‌ای که از سینما داشتید را تعریف کنید.

زمانی که «میران خان» مدیر سینما الوند بود یکی از دوربین‌ها می‌شکند و سینما تعطیل می‌شود و آن زمان هم وسایل از تهران فرستاده نمی‌شد و آپاراتی وجود داشت؛ استاد دوربین شکسته را می‌آورد و در تراشکاری که از آسوری‌های همدان بود درستش می‌کند و هزارتومان بابت هزینه‌اش از میران خان می‌گیرد. از همان موقع هم در همدان زندگی می‌کرد و الان هم ۹۰ سالش است از طریق دخترش با او در ارتباط هستم و سال‌های گذشته چندین بار برایم پیغام صوتی فرستاد. به نظرم ما در همدان به این هنرمند نپرداخته‌ایم و در برنامه‌ای در همدان برگزار شد در رابطه با رونمایی کتاب پیشگامان نقاشی همدان جا داشت که از او قدردانی بشود و نامی ببرند و ما انتظار داشتیم که خلاصه‌ای از زندگی اش را تعریف کنند، اما صحبتی نشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.