حکیم صفاءالحق مدنی؛ اولین رئیس صحیه اسدآباد
*رضا کرمی
*کارشناس ارشد تاریخ
به مناسبت یکم شهریور یعنی روز پزشک و تقارن آن با روز همدان بد نیست یادی کنیم از پزشک، روحانی، شاعر و عارف دانشمند فقید همدانی، دکتر سید حسن مدنی (ملقب به صفاءالحق). او فرزند حاج سید محمود صدیقالاشراف بود و در ۱۲۵۵ش در کردستان متولد شد. پدرش با سید ابوالقاسم کردستانی پدر شاعر شهید و شهیر همدانی میرزاده عشقی پسر عمو بودند و هر دو در منطقه چهاردولی اسدآباد صاحب اراضی و املاک بسیاری بودند. او در پنج سالگی به همراه خانوادهاش به همدان کوچید و در این شهر سکنی گزید. صفاءالحق در هفت سالگی همراه با پدرش که برای فروش املاک به منطقه چهاردولی رفته بود با سید جمال الدین اسدآبادی دیدار کرد. سید در آن دوران تحتالحفظ راهی تبعید عراق بود.
مدنی در ابتدای جوانی و در اواخر دوره مظفرالدین شاه، پس از به پایان رساندن تحصیلات قدیمه در همدان و آشنایی با طب بوعلی سینا، به هندوستان رفته و سه سال در شهر بمبئی در بیمارستان «باتلی والا» که امروز «جی جی هاسپیتال» نامیده میشود و متعلق به پارسیان زرتشتی است، تحصیل کرد و علاوه بر طب سنتی که قبلا با آن آشنا بود، با طب جدید و روشهای نوین معالجه نیز آشنا شد. او با شاعران پارسیگوی این دیار حشر و نشر داشت و علاوه بر طبابت، مطالعات وسیعی در ادبیات و عرفان و عقاید داشت. با موسیقی و نقاشی و سوزندوزی آشنا بود و در سبک هندی غزل میسرود.
او در جوانی به صف مشروطهخواهان پیوست و پس از بازگشت به ایران به عنوان طبیب والی پشتکوه مشغول به کار شد و در سال ۱۳۳۳ق از وزارت معارف اجازهنامه طبابت رسمی دریافت کرد. مدتی نیز طبیب خانوادگی غلامرضا خان احتشام الدوله فرزند امیرافخم شورینی بود و پس از آن در همدان مطبی دایر کرد که دیری نپایید و به زودی تعطیل شد؛ چراکه به پیشنهاد رئیس صحیه همدان به استخدام این اداره درآمد و در سال ۱۳۰۰ش به عنوان طبیب آبلهکوب راهی اسدآباد شد و سپس به عنوان اولین رئیس صحیه این شهر انتخاب شد و مدت ۱۴ سال در این سمت باقی ماند.
صفاءالحق شرح سالیان خدمت در اسدآباد و مشکلات و ماجراهای سفر به روستاهای مختلف آن را در سفرنامهای مصور که خود آن را به سبک مجلات عصر مشروطه مانند ملانصرالدین تصویرگری کرده به رشته تحریر درآورده که حاوی نکات جالبی از باورها و فرهنگ و عقاید مردم این منطقه است. مثلا در یکی از نقاشیها مردم یکی از روستاها را درحال نزاع با خود به تصویر کشیده؛ زیرا بر اساس باورهای خرافی و تبلیغات اطبای جعلی که با ورود صفا بازارشان کساد شده بود واکسن زدن را گناهی کبیره قلمداد میکردند، اما کوششها و زحمات صفاءالحق أاثیر زیادی در تغییر این باورها داشت و توانست اعتماد آنان را برای تزریق واکسن جلب کند. او در این سفرنامه با دیدی انساندوستانه به عقبماندگی روستاها از جهت فرهنگی و بهداشتی و فقر پرداخته و اقدامات دولت را در جهت گسترش بهداشت و درمان قابل قبول ارزیابی میکند.
«رساله نمکدان» یکی دیگر از آثار ارزشمند صفاءالحق است که آن را در سال ۱۳۰۰ش در نظم و نثر نگاشته و در آن با هزلی گزنده از فقر و جهل و بیماری که در روستاها شایع بوده، یاد کرده است. از مطالب جالب آن اشاره به عقاید و رسوم «اهل حق» یا «یارسان» در منطقه چهاردولی اسدآباد است که در آن روزگار به زیارت «بابا گرگر» و «بابا سراب» میرفتهاند، او عقاید آنان را متأثر از مجوسیت دانسته و مورد انتقاد قرار داده است.
صفاءالحق همچنین پسر چهارده سالهای بهنام قاسم داشته که در اثر سرمای سخت بهمن ماه در گردنه اسدآباد دچار ذات الریه شده و علیرغم معالجات فراوان فوت میکند.
او حدود سالهای ۱۳۱۴ش به همدان بازگشت و مدت سه سال ریاست بیمارستان روانی را برعهده گرفت و در سال ۱۳۱۸ش از خدمات دولتی کناره گرفت و تا پایان عمر در محافل و انجمن ای ادبی حضور حضور فعال داشت و مشغول سامانبخشیدن به اشعار و نوشتههای خود بود. این حکیم عالیقدر سرانجام در ۲۶ بهمن ۱۳۴۰ش در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست و پیکرش در جوار آرامگاه باباطاهر عریان دفن شد که در تعمیر و تجدید بنای آرامگاه، قبر صفاءالحق از میان رفته است.
____________________
منابع:
۱- خواب در خم قلاب؛ زندگینامه و غزلیات صفاءالحق همدانی، به کوشش امیر شهاب رضویان؛ انتشارات نصیرا ۱۳۹۲
۲- شرح احوال و گزیده آثار صفاءالحق همدانی، به کوشش علیرضا ذکاوتی قراگوزلو؛ سوره مهر ۱۳۹۶
۳- اسناد و مدارک درباره ایرانی الاصل بودن سید جمال الدین اسدآبادی، به کوشش صفات الله جمالی؛ کتابخانه ابن سینا ۱۳۳۵