در رثای انسانی پاکنهاد و هنرمندی برجسته
*پرویز پیران
*عضو هیئت مدیره علمی آکادمی سوئیس برای توسعه
نقاشی به سان هنرهای دیگر از احساس آدمی برمیخیزد و زنده و مانا میشود. نقاشی بیانکننده ایدهها و احساسات است که با خلق نوعی کیفیت زیباشناختی آن هم در بوم یا فضایی دوبعدی روشنی روز را تجربه میکند. بدین دلیل تمامی عناصری که در پدیدآوردن نقاشی به کار میآیند، واسطهای بیش نیستند، واسطهای برای تحقق ایماژهایی چشمنواز. به دیگر سخن، آنچه به عنوان شکل بیرونی اثر یعنی طرح اولیه شکلدهنده آن پیچ و تاب یا رقص خطها، درهم روی رنگها، کم و زیاد شدن سایهها و بافت اثر همه دست در دست یکدیگر نهادهاند تا به یاری شگردها و نیرنگهای هنری حسی یکتا و گاه کمنظیر را القا کنند. نقاشی کاملشده و نهایی شدهای که فراروی بینندگان خویش چشمنوازی میکند با هر یک از آنان نجوایی دیگرگونه آغاز میکند. گویی نقاشی چون هر اثر هنری بصری به تعداد آدمیانی که آن را میبینند، تکرار و تکثیر میشود، اما در این تکرار و تکثیر معناهای گوناگونی شکل میگیرد و با تخیل بینندگان به افقهای دوری پرواز میکند. به این دلیل است که هنرتراپی به عنوان ساز و کار دستیابی به درون آدمیان برای تسکین دردهای درونی آنان به کار میرود و جایگاهی درخور به کف آورده است. هنر از نخستین زمانهای پایگذاردن آدمیان بر این کره خاکی این خانه مشترک آدمیان و تنها سرپناه آنان تا دوردستهای ناشناخته وجود آدمی در عمق بعد معنوی انسانی سرک کشیده و رابطه سر و دست با خطوط شکل گرفته بر دیوارهای سنگی غارها برای ابد حک شده است. از این روی، هر تابلوی هنری، در عین آنکه پدیدهای مادی ملموس و قابل مشاهده است دارای بعدی فرامادی یا ماوراءالطبیعه نیز هست.
افتخار آشنایی نگارنده با استاد بزرگوار آقای احمد فتوت کوتاه زمانی دیگر به نیمقرن میرسد. در کنار توانمندی مثالزدنی این وجود نازنین این انسانی که به راستی زمین را سبز میخواهد و با سبکهای گوناگون و با فضا، حجم و طراحی به خوبی آشناست، آرامش درونی مثال زدنی نیز داراست، بر این بنیاد، آثار او آرامشبخش است. در آثار استاد احمد فتوت چند محور اساسی خودنمایی میکند: عشق مشهود او به معماری سنتی ایران و دستساختههای آن گواه عشق او به این سرزمین اثیری ایران عزیز است. محور دیگری طبیعت و بازی رنگهای آن با گردش زمان است؛ گویی احمد فتوت اندرز بینظیر عاشقترین عاشقان جهان را آویزه گوش و هوش خویش ساخته است و در درون خود به آرامی میسراید:
در درون خود بیافزا درد را تا ببینی سبز و سرخ و زرد را
بدون درد، بدون دلنگرانی برای آدمیان برای طبیعت برای رنجهای آدمی اثر هنری به اوج پر نمیکشد. هنرمند مسئول هنرمندی که با مردم زیسته و آثارش را با جان خویش میشناسد و هزارتوی پر رمزوراز آن را درمییابد. استاد احمد فتوت بیریا، یکرنگ، دوستداشتنی و پخشکننده مهر است. محور دیگری است که در آثارش موج میزند. جالب آنکه با گذر ایام محور دیگری که تأکید بر فناپذیری و گذشتنی بی چون و چراست به آثارش اضافه شده است. شکسته در طبیعت بیجان نماد فناپذیری و رفتنی ابدی است. بدین سان دیالکتیک زندگی و مرگ، آمدن و رفتن و ایستایی و پویایی یادآوری میشود. اما جالب آنکه با چنین آثاری هنرمند خود ابدی میشود و برای نسلهایی که از این پس میماند و در حضورشان شرکت میکند ثبت هنرمندانه مکانهای شهر و روستا بهویژه همدان کهنسال پرشگفتی چهره دیگر همان دیالکتیک است که تاریخ را به آینده پیوند میزند. اما برداشتهای استاد از فضا، مکان، طبیعت و معماری تکرار آنها نیست. خلق اثر نوین با یاری آنها و خوانشی دیگرگونه است. خوانشهایی که گرچه نگاه امپرسیونیستی را در برخی از آنها تداعی میکند در برخی دیگر به حیطه پست مدرن وارد شده چالشبرانگیز میشود.
در پایان از پدیدآورندگان نشریه وزینی که بخشی از آن به درستی و بهنگام به استاد احمد فتوت این هنرمند توانمند، اما فروتن اختصاص یافته است آفرین میفرستم؛ زیرا نامآوران هنری در عین روح بینیازی که دارند باید به نسل جوان این سرزمین این قهرمانی که ایرانش میخوانند شناسانده شود تا چراغی باشند که بدانان راه درست راستی و انسان بودن و چیرهشدن در حیطه کاریشان را بشناساند. تندرستی، شادکامی و بهروزی استاد احمد فتوت این هنرمند دردانه همدان آرمیده در دامنه الوند باشکوه را آرزو دارد چنین بادا.