دلم میخواهد اتفاق بزرگی برای همدان رقم بزنم
گفتگو با «مهرداد نصرتی» آهنگساز و نوازنده همدانی
نصرتی: انگار در آن دوران متوجه خاص بودن آن نبودیم و فکر میکردیم شرایط عادی است و همه شهرها همینطورند اما بعدها متوجه شدم که اتفاقا دوران نبوغ موسیقی همدان دقیقا همان دوران بود چون همه آنهایی که در عرصه موسیقی پاپ، سنتی و کلاسیک فعالیت میکردند، نتایج خوبی میگرفتند.
*حسین زندی
*سعید شهباز
«مهرداد نصرتی» متولد سوم دی ماه سال ۱۳۵۳ در تهران است. وی در سال ۱۳۵۹ همراه با خانواده به همدان مهاجرت کرد. البته او همدانالاصل است چون پدرش نهاوندی و مادرش همدانی است. دوران جنگ را در همدان سپری کرد و همان زمان با موسیقی آشنا شد. سال ۱۳۷۶ به تهران برگشت و مانند خیلی از هنرمندان همدانی زندگی را در تهران ادامه داد. نصرتی از آهنگسازهای مطرح کشور محسوب میشود و با هنرمندان نامآشنایی همکاری داشته و دارد. او در این گفتگو از زادگاهش میگوید.
از آنجایی که از کودکی وارد موسیقی شدید، خانواده مجبورتان کرد یا انتخاب خودتان بود؟
در واقع باید گفت هر دو چون از آنجایی که در مدرسه دانشآموز شروری محسوب میشدم، خانواده مجابم کردند که تابستانها در یک کلاس آموزشی شرکت کنم و در کوچه و خیابان پرسه نزنم چراکه بیشتر زندگی ما در کوچه و خیابان و به بازی و دعوا با همسالان میگذشت. آن زمان هم امکانات چندانی وجود نداشت و برای من شرایط استثنایی پیش آمد که توانستم کار موسیقی بکنم. سال ۱۳۶۳ برای فراگیری ساز فلوت نزد زندهیاد «عزیز الله قیطاسی» به امور تربیتی همدان رفتم و در سال ۱۳۶۶ در جشنواره رامسر بهترین نوازنده ساکسیفون در مقطع راهنمایی شدم.
پس خانواده موافق و مشوق بودند؟
همه وجودم، توانم، احساسم و هرچه دارم از جمع خانوادهام دارم و هر حرکتی در زمینه موسیقی کردم مورد حمایت خانوادهام بود چون همه اعضای خانوادهام موسیقی بلد بودند. برادرم «محمد» در این زمینه شخصیت معروفی به شمار میرود و در اکسترال و صدا و سیما فعالیت دارد. او نوازنده «هورن» است در آموزشگاههای مختلف و همچنین دانشگاه تدریس کرده است. خانواده من را هم خیلی حمایت کردند و هرچه امروز هستم، نتیجه حمایتهای آنهاست.
چرا از همدان رفتید؟
در کشور ما هر کس میخواهد در حوزه هنر چه در شاخه موسیقی چه سینما یا حتی مشاغل دیگر، در سطح بالا فعالیت کند و از روزمرگی خارج شود، باید در پایتخت ایران فعالیت کند و در شهرستان نمیتوان در نقطه اوج قرار گرفت. البته یک نفر میتواند در نقطه اوج از تهران به یک شهر کوچک مهاجرت کند اما در شهر کوچک امکان موفقیت خیلی خیلی پایین است. این را هم بگویم در دورانی که ما در همدان فعالیت موسیقی میکردیم، مدیران خیلی با ما همراه نبودند و به شخصه در آن دوران خیلی اذیت شدم. بگذریم از اینکه زمان فعالیت در صدا و سیما در کنار «محمدرضا رهبر» روزهای خوبی داشتم اما در ادارات و نهادهای دیگر مانند فرهنگ و ارشاد اینطور نبود و مشکلات زیادی ایجاد میکردند. به همین دلیل ترجیح دادم در تهران کارم را ادامه دهم.
آن زمان شرایط موسیقی چطور بود؟
انگار در آن دوران متوجه خاص بودن آن نبودیم و فکر میکردیم شرایط عادی است و همه شهرها همینطورند اما بعدها متوجه شدم که اتفاقا دوران نبوغ موسیقی همدان دقیقا همان دوران بود چون همه آنهایی که در عرصه موسیقی پاپ، سنتی و کلاسیک فعالیت میکردند، نتایج خوبی میگرفتند. حتی در زمینه تئاتر و سینما و بازیگری و گرافیک و خیلی از شاخههای دیگر هنر هم همینطور بود و بچههای همدان خوش میدرخشیدند؛ چیزی که در حال حاضر در همدان دیده نمیشود، انگار هیچ کس به فعالیت در حوزه هنر علاقه ندارد و همه نگاهشان به پایتخت است و هر اتفاقی در تهران میافتد به سرلوحه زندگی همدانیها تبدیل میشود اما در خودشان تقریبا چیزی نمیتوان دید.
همکاری با زندهیاد «ناصر عبدالهی» چطور بود؟
زندهیاد عبدالهی برای من نه فقط همکار بلکه یک دوست و انسان والا بود که خط و مشی زندگی، رفاقت و مفهوم هنر را به من یاد داد و همیشه یادش در خاطر من زنده خواهد ماند. موقعیتی که برای همکاری با او برای من پیش آمد هم خیلی جذاب بود و آهنگ «راز» و آلبوم «ماندگار» اتفاق ماندگاری در زندگی من بود. همان دوره با «امیر تاجیک» کار کردم و با «احسان خواجهامیری» تا امروز همکاری داشتهام. با «رضا صادقی»، «روزبه نعمت الهی»، «محمد علیزاده» و خیلی از هنرمندان دیگر هم همکاری داشتهام و نتیجه خوبی گرفتهام.
بین نوازندگی، خوانندگی و آهنگسازی کدام به روحیه شما نزدیکتر است؟
من آهنگسازی را انتخاب کردهام هرچند الان به این نتیجه رسیدهام که باید بخوانم و میخوانم اما آهنگسازی برای من چیز دیگری است.
شرایط موسیقی در کشور چگونه است؟
بهرغم اینکه همه گلایه میکنند که فضای موسیقی کشور فضای بد و تلخی شده، اما نگاه من اینطور نیست و معتقدم خواستههای مردم در همه امور تغییر کرده و در همه عرصههای هنر، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی افول محسوسی دیده میشود. اگر مردم موسیقی تجاری دوست دارند، این حق طبیعی آنهاست و تفریح و سرگرمی باید در هنر وجود داشته باشد. اما اثر خارقالعاده و اثری که بتواند بافت ذهنی مردم را تغییر دهد به علت نبود نبوغ در خیلی از جوانانی که در این عرصه فعالیت میکنند، کمکم به یک خاطره تبدیل میشود انگار که فقط بزرگان و در گذشته میتوانستند چنین کاری بکنند. اما موسیقی باید بتواند از خودش پول دربیاورد و نه تنها در ایران که در سراسر جهان چنین چیزی وجود دارد و سلیقه بزرگان موسیقی جهان برای ابراز خودشان تغییر کرده است که علت اصلی آن مسائل مالی است.
قصد ندارید برای همدان کاری تولید کنید؟
طبیعتا باید سفارش کار دریافت کنم اما ترانههای عاشقانه با گویش همدانی دارم اما تا الان جرات انتشار آنها را نداشتهام و کمی باید روی آنها کار کنم و برای آزمایش کردن آنها به حمایت همشهریهایم نیاز دارم و مطمئنم اگر همدانیها کارهایم را بشنوند، آنها را دوست خواهند داشت چون همجنس با خودشان است.
ارتباطتان با همدان چقدر است؟
دوستان زیادی در همدان دارم و تعدادی از آنها هم مقیم تهران هستند که مایه فخر و مباهات من هستند. همدان را از عمق وجودم دوست دارم و دلم میخواهد اتفاق خوب و بزرگی برای آن رقم بزنم و آهنگی به نام همدان بسازم.
صحبت پایانی؟
از همه کسانی که این مصاحبه را میخوانند، خواهش میکنم در هر سطحی که در حوزه هنر و فرهنگ فعالیت میکنند، نگاهشان نگاه ایدهآل باشد و سعی کنند بهترین باشند و بهترین شرایط را مهیا کنند تا همه به خصوص شهرشان از هنرشان لذت ببرند. از خدا میخواهم دوباره صدایی مانند صدای زندهیاد عبدالهی به ما عطار کند تا عاشقانههایی با این صدا بشنویم.