*مهیار نظری
یکی از مسائلی که به احتمال زیاد همه ما متوجه شدیم، این است که پدربزرگان و مادربزرگان ما همیشه در هنگام نصیحت احساس میکنند، نتیجهگیریهایشان از زندگی درست و قطعی است. هر چقدر سن انسان بالاتر میرود، روحیه ساختارشکنانهاش بیشتر از بین میرود. دنیایی که پیرزنها و پیرمردهایش با مد روز مطابقت داشته باشند، دنیای جالبتری است تا پیرمردها و پیرزنهایی که مدام تسبیح در دستشان است و نصیحت میکنند. این اختلاف بین قشر کهنسال و قشر جوان جامعه است و اتفاقا باید بگویم این گزارش در مصاحبه با آن پیرمردهای تسبیح بهدست تهیه شده است.
دشواری حرفزدن با دهه هشتادیها
درحال قدم زدن در خیابان هستم. نگاهم به پیرمردی جلب میشود که با چشمهای قرمز و چین و چروکهای فراوان چهرهاش درحال سرفهکردن در مغازهاش است. مغازهاش خالی از مشتری است. وقتی وارد میشوم در چهرهاش امید میبارد، اما وقتی سوالم را میپرسم، به همان حالت اول برمیگردد: «درباره دهه هشتادیها؟».
میگوید: «درکشان نمیکنم… منظور اینکه حرفزدن با آدمهای این دوره خیلی سخت است. با ما خیلی متفاوتند! مثلا نه کلمه از ده کلمهای که حین حرف زدن استفاده میکنند، خارجی است، تیپشان هم که گفتنی نیست» و این دقیقا همان اختلافی است که دربارهاش صحبت میکنیم.
به دنبال جلب توجه
جلوتر میروم و پیرمردی را جلوی در مغازهاش میبینم که در حال سیگار کشیدن است. وقتی سوالم را میپرسم، میگوید: «صندلی بیاور و کنارم بنشین.» مینشینم و سوالم را تکرار میکنم. میگوید: «احساس میکنم، خیلی دنبال جلب توجه هستند. برای این جلب توجه حاضرند هرکاری بکنند و این هرکاری حتی اگر به آبروی خانواده هم آسیب بزنند، برایشان مهم نیست، چون خودخواه هستند. به منافع جمع فکر نمیکنند و تنها منفعت خودشان را میبینند».
برای خواستههای سطحی
وقتی میخواهم بلند شوم، میبینم یکی از رفیقهای همسنوسال خودش وارد مغازه میشود. سوالم را از این آقا هم میپرسم و جوابی که دریافت میکنم این است: «این نسل به دنبال خواستههای سطحیشان هستند و با لذتهای زودگذر ارضا میشوند. پایبند به هیچ اصل و اساسی در زندگی نیستند و به فکر عواقب کاری که میکنند هم نیستند، در صورتی که اگر این لذتهای زودگذر را بهدست نیاورند حتی صبر هم نمیکنند و زود دادوبیداد راه میاندازند».
زندگی نمیکنند
جلوتر میروم و فردی حدودا ۵۰ ساله را میبینم که در حال سیگار کشیدن روبهروی مغازهاش است. سوالم را سرپا میپرسم. میگوید: «زندگی نمیکنند یعنی زیست این آدمها داخل گوشی تلفن همراه است. خبر ندارند که دنیایی خارج از آن هم وجود دارد. معمولا مسیر زندگیشان هم از همین فضا تأثیر میگیرد و ساخته میشود و به همین دلیل است که خیلی از قواعد دنیایی که نسل ما درآن زندگی میکرد و میکند برای آنان قابل درک نیست».
شاید اگر روزی من دهه هشتادی به این سنوسال برسم به همین سنتها پایبند بمانم، اما ما هم باید به خودمان قول بدهیم که تا آخرین لحظهای که در این دنیا زیست میکنیم، با تغییر مخالفت نکنیم و سعی کنیم با ثانیهها حرکت کنیم و جا نمانیم. سعی کنیم اگر سنمان بالا رفت، پسرفتهای گذشتهمان را بر پیشرفتهای امروز ترجیح ندهیم.