روایت برای شهرداری بافت تاریخی همدان
قصههای کوتاه برای خانههای میخدار!
*فرزاد سپهر
*روزنامهنگار و معمار
زندهیاد «محمدعلی جمالزاده» یک مجموعه داستان کوتاه و خواندنی با نام «قصههای کوتاه برای بچههای ریشدار!» منتشر شده در اوایل سالهای دهه پنجاه خورشیدی دارد. اگر از همان زمان به نقل خاطرهها یا خاطرات و خطرات روزگار بپردازیم و عین به عین به گوشهگوشه شهر همدان سرک بکشیم، تصویر یا تصاویری بسیار تغییر یافته روبرویمان رژه میروند. خانههایی که دیگر نیستند و کوچهها و خیابانهایی که تنها از یک اسم نشانی دارند و چمنهای همدان، همان مراکز جمعشدن اهالی محله روز به روز کوچک و کوچکتر شدهاند. نگهداری خانههای تاریخی و چمنهای همدان در قالب بافت تاریخی معماری شهر، حساسیت و اهمیت کار شهرداری و اداره میراث فرهنگی را در مراکز یاد شده نشان میدهد.
یک خانه مثل میخ میماند برای محله
چمنهای همدان با ویژگیهایی منحصر به فرد متشکل از مغازه و مسجد و نانوایی و خانههایی هنوز پابرجا، در لابلای خیابانها و کوچههای همدان نفس میکشند. چمن کبابیان که هنوز جای زخم زمینش با دو جراحت از تخریب خانههایی تاریخی توسط شهرداری همدان باز است، همچنان سرزندگی اهالی محله را شاهد است. خاطره جمعی اهالی چمن آقاجانیبیک حالا با بنایی بیقواره و بیربط با کاربری پارکینگ طبقاتی، روبروست. از چمن کلپا، مدرسه صالحان بازسازی شده و با آنکه بر مرمتش نقدهایی وارد است، اما اینبار انگار باید به همین دلخوش باشیم.
خانههای قدیمی همدان درست مانند میخهای اتصال شهروندان به خاطرههای جمعی هستند. هر محله در حالی با عناوینی مانند سرای محله یا مرکز محله باید زیبنده شود که با پدیده تخریب و علمکردن پارکینگ طبقاتی روبروست.
خودروی خود را هم برای خرید بیاور
مرکز شهر همدان یعنی میدان مرکزی شهر، سالهاست به عنوان جمعِ جمیع رویدادها و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی شناخته میشود. حضور شهروندان تا حدود یک دهه گذشته از تمام خیابانهای منتهی به میدان، همراه با خودروی شخصی یا تاکسیها و اتوبوسهای خطی بود. حالا لااقل از دو خیابان یعنی بوعلی و اکباتان، باید پای پیاده به میدان رسید. پس خودروی شخصی چه میشود؟! پاسخش در پارکینگهای طبقاتیِ مستطابِ ساخته شده یا در حال ساخت توسط شهرداریِ معزز است! هدف، پیادهمحور کردن مرکز شهر بود در حالیکه حالا همین پارکینگها به مراکز ترافیکی شهر تبدیل شدهاند. بافت تاریخی با خانههای قدیمی که بیشتر در همین محدوده دیده میشوند با همین دلیل گفته شده یعنی ساخت پارکینگ یا از بین رفته یا در حال تخریبشدن است. پس باز هم شهرداریِ معزز همدان در محدوده بافت تاریخی خوب است به راهحلهایی مانند تسهیل در رفت و آمد با خودروهای عمومی و نیز گفتههای کارشناسان دلسوز و نه ذینفع توجه کند.
سوراخ نکنیم، موزه بسازیم!
در مرکز میدان مرکزی همدان پس از گودبرداری و پیش از دوباره پوشاندن ناگهانی، اشیایی باستانی هویدا شد. حالا چه کار کنیم؟! پاسخش این است: موزه بسازیم. در شکل و شمایل موجود، ساخت این موزه بر پایهها و دیوارههای مجاور استوار شده است. برای پیداکردن ارتباط بصری و مصالح استفاده شده و نیز تجسد بیرونی موزه باید تا پایان کار منتظر بمانیم و باز هم دلخوش به این باشیم که موزهای شایسته در مرکز میدان ساخته شود. این موزه بالطبع بخش جدانشدنی از بافت تاریخی همدان و منطقه مدنظر در شهرداری با نام شهرداری بافت تاریخی است.
نشاندن جانمایی بر جای درست
در اصطلاح دانشجوییِ معماری از عبارتی با پیشوند «لکهگذاری» برای جانمایی کاربریها و نقاط مدنظر در نقشه استفاده میشود. جدا از نادرست بودن این اصطلاح به این دلیل که اولا لکه، بار معنایی منفی دارد و ما به عنوان مثال برای کثیفشدن لباسها هم از آن استفاده میکنیم و دوما کار معماری و شهرسازی منفی نیست که به تمیزکردن و بهبود وضع ساختمانها و شهرسازی میپردازد، میتوانیم با مشخص کردنِ درستِ واحدهای مسکونی، تجاری و فرهنگی دارای ارزش تاریخی و جانمایی ماندگار بروی نقشه شهر و یا طرح جامع و طرح تفصیلی شهر برای موارد مذکور حریم و محدوده تعریف کنیم. مشخص کردن حریم و محدوده برای خانههای تاریخی با کاربریهای متعدد موجب میشود شهرداری همدان برای بافت تاریخی فقط به محدوده مرکزی شهر توجه نکند و حواسش به ساختمانهایی مانند خانه اقبالیان در خیابان جهاننما، خانه نظری در چهارراه عارف، عمارت سوخته در خیابان فرهنگ، خانه بدیعالحکماء در ابتدای راه دره مرادبیگ، بنای آسیابان در خیابان چرمسازی، خانه سجادیها در خیابان میرزاده عشقی، مدرسه جنت در خیابان سعیدیه و یا موقوفه بهاءالملک در خیابان اعتمادیه باشد.
مدیریت به وقت تخصص، خاطره به وقت عکس
بحث توجه به خانههای تاریخی امری قابل توجه در مجموعه شهرداری است. از همکاری و همراهی دو نهاد اثرگذار یعنی شهرداری و اداره میراث فرهنگی با مدیریت شهردار بافت تاریخی میشود نتایجی برای سالهای آتی و نسلهای بعد متصور شد. همانطور که ما به امانت، خشتخشت این دیار را برپا نگاهداشتهشده در ساختمان و بنایی دیدیم پس ما هم باید بتوانیم تاریخ و فرهنگ و هویت این دیار کهن را حفظ کنیم. عکاسی خاطره با مدیریت هنرمند عکاس، محمد طلایی، دیگر نشانی از عکاسخانهای که همچنان برپا پذیرای شهروندان باشد، ندارد. کاش عکاسخانههای قدیمی همدان هم در بافت تاریخی شهر همدان دیده شوند.
خاطره، واقعیت دارد
شاعر معاصر، محمد شمس لنگرودی، در ابتدای کتاب تازه منتشر شدهاش با نامِ «دوِ امدادیِ تکنفره» مینویسد: «خاطره واقعیتی است که وجود دارد و وجود ندارد؛ واقعیتی است که هر چه از او دورتر میشویم به ما نزدیکتر میشود. خاطره اتفاقی است که افتاده و تمام شده است. اما تمام نشده است. با ما هست. جزئی از ما شده است…»
برای حفظ خاطرههای جمعی شهر باید و باید خانههای تاریخی و ارزشمند شهر و نیز بافت و شکل شهر در روند تاریخی آن نگاهداری شود و این مهم تنها از عهده شهرداری بافت تاریخی همدان برمیآید هر چند با یک امیدواری اندک و یا بسیار!