مدیریت پیشگیری یا مدیریت تخریب؟
*عاطفه کلهری
سالهاست ساختوسازها در باغات همدان؛ این درهها و مکان های سبز و بکر را با چالشی جدی به نام ویلاسازی روبرو کرده است و رفته رفته از سبز بودن طبیعت میکاهد و آن را به شهریت نزدیک میکند.
زمانی که اهالی بومی برای رفع نیازهایشان باغها را میفروشند و بساز بفروشها یا اشخاص دیگر ویلاسازی میکنند و میفروشند با زمانی که یک فرد عادی در ملک آبا و اجدادیاش یک کیلی کوچک میسازد و با او برخورد میشود، تفاوت بسیار دارد.
حال که اتفاق افتاده است تخریب آن ساختمان یا ویلا چه فایدهای دارد جز اینکه فردی تمام دارایی اش را در یک باغ سرمایهگذاری کرده است و ساخته یا ساختهشده خریداری کرده است، آیا تخریب راهحل درستی است، جز اینکه با پسماندهای ساختمانی که بر زمین بر جای میماند، به طبیعت آسیب بیشتری وارد میکنند،آن محل دیگر نه جای کشت است و نه جای سبز شدن درختی و نه به طبیعت برمیگردد.
به چه کسی باید خرده گرفت؟ چه کسی باید تاوان این اتفاقات را بپردازد؟ فقط مردم عادی و مالکان باغها؟ زمانی که مصالح ساختمانی به راحتی در دسترس قرار میگرفت باید پیشگیری میشد، همان زمانی که در بنگاهها قیمت باغات بالا رفت و متقاضی زیاد شد و خرید و فروش اتفاق افتاد.
حال که موضوع ساختوسازها از طرف نهادها در حال پیگیری است، سکوتِ سخت و سهمگینی دره را فراگرفته است، ترس از ویرانی، ترس از پیامدهای بعد از آن، عواقب انسانیِ فروریختن یک بنا برای صاحب آن شبیه مرگ یا از هم پاشیدن است برای کسی که ثمره زندگی اش را در آن باغ ریخته است.
تکلیف کسانی که معیشتشان با این ساختوسازها بوده از کارگر تا استادکار چیست و این غفلتی است که صورت گرفته است و حال چه کسی پاسخگوست؟ چرا قبل از اینکه اتفاق بیفتد چارهای نیندیشیدید؟
در یک دهه گذشته مدیریت پیشگیری از رفع تخلفات شهری چه کاری انجام داده است تا مانع این اتفاقات شود و حال مدیریت تخریب با آسیبهای فراوان انسانی و طبیعی تشکیل داده است، آیا قصور خود را میپذیرد؟ چرا بار خود را به دوش نمیکشد؟
آیا با تمامی کسانی که ویلاسازی کردند برخورد میشود یا از عدهای چشمپوشی میکنند؟
باید پاسخگو باشند.
تایید نمیکنیم این ساختوسازهای بیرویه را اما باید راه درستی را برای درمان و پیشگیری پیدا کنیم.
فراموش نکنیم تخریب نوعی دیگر از آسیب است.