نوروز در ستایش شادی
*لیلا بهرامی
*جامعهشناس
نوروز از جمله مهمترین آئینهای اجتماعی کهن جامعه ایران است که با برخورداری از خصلتهای آئینی و انساندوستانه خویش به سبب کارکردهای اقتصادی و اجتماعی، پایدار مانده است. «امیل دورکیم» جامعهشناس شهیر فرانسوی معتقد است که گرد هم آوردن مردم در فواصل زمانی منظم و حفظ خطوط ارتباط و همکاری آنها، از مهمترین کارکردهای اجتماعی آشکار مراسم آئینی بهشمار میآید که از طریق یکپارچهسازی جامعه، باعث اعتبار بخشیدن به وضع موجود مراسم آئینی و در کارکردی نهان، سبب ثبات اجتماعی (کاهش کشمکشها و انتقال غیرمستقیم ارزشها و آداب و رسوم به نسلهای دیگر) و وحدت افراد در سطح جامعه میشود. در واقع مناسک و مراسمهای دینی و فرهنگی اجتماع را به حرکت در میآورند و گروههایی از مردم برای برگزاری این جشنها و آئینها گردهم میآیند؛ بنابراین نخستین اثر آنها این است که افراد را به هم نزدیک میکنند و بر تماسهایشان با یکدیگر میافزایند و صمیمیت بیشتری بینشان ایجاد میکنند.
به عقیده دورکیم افراد از برگزاری این مناسک احساس خشنودی و آسودگی پیدا میکنند، هرچند به علل آن آگاهی روشنی ندارند؛ اما در هر حال آگاهند که این تشریفات برای آنها مفید و طراوتبخش است و واقعیت امر این است که همگی آنان در این مناسک توان روحی خود را بازسازی میکنند.
فعالیتهای آئینی همراه و نتیجه تجدید عهد مردم به وسیله اعمال و مناسک آئینی است که مبتنی بر این اصل شکل گرفته که گروه همواره بیش از اعضایش اهمیت دارد؛ بنابراین نیاز به مراسم همواره باقی است. برگزاری مراسم سرچشمه واقعی انسجام اجتماعی است و برای کارکرد درست زندگی اخلاقی ضرورت دارد؛ زیرا از طریق مناسک است که گروه خود را تائید و حفظ میکند. اگر از منظر دورکیم به آیین های باستانی ایران نظر کنیم نوروز برجستهترین مصداق چنین کارکردهایی است. جشن نوروز جشن عمومی ایرانیان است. این جشن با گردهمآیی خویشاوندان، آشنایان و مهمانی دادن در ابراز شادی مشترک، همدلی و همدردی همراه است. اعضای هر خانه گرد هم میآیند و به یکدیگر شادباش میگویند. مردم به دید و بازدید میپردازند و نوروز در کارکردی آشکار، میان مردم وحدتآفرینی میکند.
علاوه بر انسجام و همبستگی ملی که موجب شکلگیری هویت جمعی می شود، یکی دیگر از کارکردهای اصلی نوروز شادیبخشی است. جشن نوروز بسیاری از عناصر شادیبخش را در خود جای داده است و این ویژگی قدرت پایداری آن را دوام بخشیده است. تقارن نوروز با نو شدن سال از دیگر وجوه منحصر به فرد این جشن است. نوروز که در واژگان، روز جدید معنا میدهد، نمادی از آغاز سال جدید شمسی است. در این معنا نوروز جشن آغاز بهار است. زمانی که خورشید قدرت خود را بازیافته و بر زمستان سرد و تاریک غلبه میکند؛ زمانی که طبیعت دوباره زیبا و احیا میشود. در واقع میتوان ادعا کرد که این جشن علاوه بر مناسک و اعمالی که در آن اجرا میشود، به خاطر مقارن بودن با رستاخیز طبیعت و آغاز سال جدید شمسی بسیار پرشکوهتر و بااقتدارتر از جشنهای باستانی دیگر در ایران به بقای خود ادامه داده است و احساس شور و نشاط آن دوچندان است.
در جامعهای که عناصر خوشحالی و رفاه در آن فراوان است و درصد شادکامی و نشاط جمعی بالاست شاید جشنی مانند نوروز که ماهیت شادی دارد به اندازه جشنهای دیگر اهمیت داشته باشد، اما در درازنای تاریخی ایران، که همواره شادمانی جمعی به محاق رفته است، نوروز با ستایش شادی اهمیتی دو چندان یافته است. جشن نوروز همواره با بازتولید امید، روشنی و وحدت مردم را در دروههای سخت یاری داده است. این جشن در ردیف باورهایی است که جزء لایههای عمیق جامعه محسوب میشود و در ناخودآگاه فرهنگی مردم ریشه دوانده است. از همین رو در گذر تاریخ نیز میبینیم که تغییرات سیاسی و دینی نه تنها نتواستهاند آن را به حاشیه برانند بلکه در پرتو همگرایی آن را پذیرفتهاند. اما امروزه در جامعهای که شاخص فقر و فلاکت و آمار افسردگی روز به روز در حال افزایش است، آیا نوروز با ماهیت شادی بخش خویش، همچنان میتواند قدرتمند پیش براند و به کارکردهای اجتماعی خود عمل کند؟
نبود ثبات اقتصادی جامعه و تضعیف سرمایههای اجتماعی باعث غمزدگی مردم شده است. ناامیدی و یأس ناشی از احساس درماندگی و بیقدرتی در تحقق امیال و آرزوها موجب عمیقتر شدن غمزدگی و بروز افسردگی در جامعه میشود. افسردگی که مسالهای فراتر و پیچیدهتر از فقر معیشتی است، موجب می شود امید به زندگی و تکاپو برای زندگی بهتر و توانِ نوسازی و بازسازی در انسان کم سو و خاموش شود. هنگامی که شادی از جامعه رخت بربندد، نوروز در تحقق کارکرد بنیادین خود یعنی ستایش شادی کاری دشوار تر از قبل در پیش خواهد داشت. چالشی که می تواند جایگاهی پرنقشتر و یا رنگباختهتر برای نوروز رقم بزند.