نوروز در مال آگر
آئینهای نوروز در میان مردمان ملایر
«مامان منیژه» مادربزرگ خوش ذوق ملایری است که ما را در سفری به گذشتههای دور ملایر میبرد تا لذت خوردن حلوای کنجد با شیره را در کنار «تُخ تُخ» شب عید به ما نشان دهد.
*زهرا کرد
نوروز جشن اعتدال طبیعت و روزگار، یادگار به جامانده از هزاران سال پیش ایرانیان پس از گذر از فراز و فرودهای بسیار، استوار از دیرهای دور آمده تا در هر اوقاتی ولو سخت، تیره و نابهنجار به ما یادآوری کند که اساس جهان بر «هیچ» استوار است و به راستی که «دل نگه دار سحر نزدیک است». یگانه مراسمی که هرساله در سراسر سرزمین های پارس زبان به قوت خویش باقی مانده و آنقدر پویا و پرمایه است که در هر اقلیمی به فراخور جغرافیا و تاریخش به جزئی از خرده فرهنگ حاکم بر آن منطقه در آمده است و این گستردگی معنا و رسوم از ارکان اصلی دوام این سنت سبز و اصیل ایرانی است.
شیرینی نوروز با شیره ملایر
ملایر یکی از بزرگترین شهرهای استان همدان با دارا بودن تاریخ و قدمتی چند هزار ساله همراه نوروز در این خطه از ایران عزیزمان است. یار و همراهی که به فراخور محصولات و پوشش گیاهان اندمیک خاص این منطقه نوروزی ایرانی ملایری دارد و این قابلیت بینظیر نوروز است که ضمن حفظ شاکله خود به اقتضای هر منطقهای رنگی از آن را میگیرد و هزاران رنگ به آن میبخشد. نظیر رسم پخت حلوا و شیرینی که در تاریخچه نوروز هست و در ملایر این رسم با شیره انگور شیرینی میگیرد، یا رسم آجیلخوردن در شب چهارشنبه سوری که با کشمش و مویز ملایر تلفیق میشود و کام مردم خسته از سرمای روزگار و فصل را در کنار آتشی که با چوب کارگاه های مبل شعله ور شده شیرین میسازد. در واقع این خرده فرهنگ های ناملموس هستند که تاب آوری اجتماعی را در ایام سخت بر مردم هموار میسازند.
«مامان منیژه» مادربزرگ خوش ذوق ملایری است که ما را در سفری به گذشتههای دور ملایر میبرد تا لذت خوردن حلوای کنجد با شیره را در کنار «تُخ تُخ» شب عید به ما نشان دهد.
یک ماه قبل نوروز
مراسم و آئینهای نوروزی از یک ماه قبل عید با خانه تکانی شروع میشد، مراسمی که مقدمه خانه تکاندن ِدل بود و باید تا قبل از آخرین سهشنبه خانه را از آلودگی و دوده سال پاک میکردند، آن زمان دیوارهای کاهگلی به علت وجود کرسی و سوخت زغال در زمستانِ دیرپا سیاه و تیره میشدند و نزدیک نوروز با خاک سفیدی که از کوههای اطراف ملایر میآوردند، گل درست میکردند و دیوارها به این شکل سفید میشد.
ده روز قبل نوروز
ده روز مانده به عید صرف پخت کلوچه، نان محلی و شیرینی در تنور زغالی میشد؛ به این شکل که در تنور یک حلب هفده کیلویی پر از زغال میگذاشتیم و پشت تِوَه (تابه بزرگ یا ساج) نان نازکی که «شاته تیری» نام داشت واز آرد، روغن و شکر بود میپختند. بهجز آن پخت شیرینیهای برنجی، نخودچی، پادرازه و سه جوره هم از ارکان اصلی کام شیرینکنهای نوروز بود که توسط زنان خانواده و آن هم در تنور پخته میشد.
در زمان قدیم به علت سردی هوا و خواب طبیعت در نوروز میوه نداشتند، اما جایگزینش در سفره عید فخری، کشمش، سایه خشک، بادام و گردو میگذاشتند که همگی محصول تابستان باغ و زمین بودند.
چهارشنبهسوری و آش رشته
چهارشنبهسوری از زمانهای قدیم هم برقرار بود و از ظهرش با پخت آش رشته مراسم داشتند. البته قابل ذکر است که بگویم مراسم خانه تکانی و سفیدکردن دیوارها باید تا قبل از چهارشنبهسوری تمام میشد تا در این مرحله با جشن و آتش، به زنگار گرفتن و خانه تکانی از دل مشغول میشدند. آشرشتهای که در ظهر آخرین سه شنبه سال میپختند، از نظر مواد و پخت تفاوتی با آش امروزی نداشت، اما قبل از اینکه کسی از آن بخورد، چند ملاقهای را از «سیل» (ناودان امروزی) که روبه قبله باشد به پائین میریختند تا به این وسیله رشته امور در سال جدید دستشان باشد و رزق و روزی برایشان داشته باشد.
بعد از آن نیز با آتش روشن کردن و جارو سوزاندن غروب تا شب را به جشن و سرور میگذراندند.
شب علفه
شب قبل از عید را در ملایر شب علفه مینامند. شبی که با پخت غذایی خاص به پیشواز سال جدید میروند و این غذا در مناطقی از ملایر «کوفته» است. کوفتهای که از سفت بودن محتوایش به عزم راسخ و استواری در کار میرسیدند و از گرد بودنش هم به هم فکری، دورهمی و مشورت و با این غذا توشه فکری را برای انجام کارهای مهم در سال آینده میبستند.
مرغ شاخدار
شام شب عید نیز به تاسی از گران و نایاب بودن برنج تنها شبی بود که خانواده طعم چلو را میچشیدند و در خانوارهایی که مرغ محلی داشتند، این چلو با مرغ خانگی سرخ شده در روغن حیوانی همراه میشد؛ البته مادر خدابیامرز من نام بامزهای برای چلو شب عید داشت و «چلو شاخدار» مینامیدش، چراکه مرغها را سالم میپخت و بعد از سرخ کردن در مجمعه بزرگی میگذاشت و تا پای مرغ را برنج میکشید که به این شکل چلو شاخدار مهمان سفره شب عیدمان بود. بعد از شام هم، پسران جوان با اجرای برنامه تُخ تُخ (شال انداختن) روی پشت بام صفا و شادمانی خاصی به خانهها میدادند. به این شکل که از پشتبام شالی را که سرش پیت یا سبد کوچکی باشد میبستند و به پشت پنجره میزدند، صاحبخانه به فراخور مناعت و ذوقش از شکلات گرفته تا سکه و آجیل درسبدش میریخت و بعضا برای شوخی سنگ در سبد میگذاشتند.
تا جو درو، زنها گرو!
بعد از چیدن سفره هفتسین و قل قل سماور زغالی منتظر اولین مهمانها بودند، در قدیم عید دیدنیها در چند روز نخست صرفا مردانه بود و از روز چهارم به بعد زنان با هم به عید دیدنی میرفتند و شعری هم با این مضمون هست که میگوید «تا جو درو زنها گرو» یعنی تا چهل روز بعد عید و روئیدن جو و گندم زنها به بازدید سال نو مشغول هستند. برای عیدی نیز تخممرغهای محلی که با پوست تر گردو، پوست پیاز، پوست درخت سیب و برگ درخت به رنگهای قهوهای سیر، بنفش و نارنجی در میآمد، استفاده میکردند که به جز عیدی برای کودکان نیز اسبابِ بازی محسوب میشد و با قراردادنش بین انگشت شصت و انگشت اشاره بازی خاصی داشتنند.
روز سیزده به در نیز همه مردم نهار را از هر آنچه داشتند در صحرا میخوردند، چراکه بهار بود و اصطلاحا «سیاه بهار» میگفتند، چراکه زمین هنوز محصولی نداشت. مردان به «کمربند بازی» میپرداختند و زنان «کِوشَک بازی» میکردند و روز سیزده را به این شکل به خوشی و خنده میگذراندند.
قربانی جلوی آب
اما برنامههای نوروزی تا آخر فروردین ماه ادامه داشت، روز بعد از سیزده به مدت ده روز مردان به لایروبی چاههای آب مشغول میشدند و در اواخر فروردین هر چهار کشاورز یک گوسفند را جلوی آب قربانی میکرد و بین تمامی مردم روستا پخش میکردند. در واقع این رسم ارزش آب را نزد مردم قدیم به خوبی نشان میداد.