همدان از نگاه ضابطیان
«منصور ضابطیان» از داشتههای همدان میگوید
ضابطیان: همدان همانقدر که آثار زیادی دارد، همانقدر هم کم معرفی شده است یعنی همدان به شدت مهجور است. حتی اگر مقاصد گردشگری ایران را برای خود ایرانیها معرفی کنید، فکر نمیکنم همدان جزو ده عدد اول باشد با وجود اینهمه ظرفیتی که برای جلب گردشگر دارد.
*حسین زندی
*روزنامهنگار
چند هفته پیش، همدان مهمان ویژهای داشت؛ «منصور ضابطیان» مردی که عاشق سفر است و قصه، اینبار سفر کرده بود تا قصههای شهر ما را روایت کند و دیدنیهای آن را به تصویر بکشد. ضابطیان ساعاتی در دفتر همداننامه بود و با او به گفتوگو نشستیم که بخشی از آن را در ادامه میخوانید.
- بهانه و مناسبت سفرتان به همدان چه بود؟
یک مؤسسه گردشگری که برای جلب گردشگر به ایران کار میکند از من دعوت کرد که در شهرهای مختلف، مجموعه ویدئوهای سه، چهار دقیقهای بسازم که قصه آن شهر را روایت کند. ویدئوهای زیادی در فضای مجازی درباره همدان، آرامگاه ابن سینا یا مواردی دیگر داریم اما از زاویه قصه و پیرامون آن نبوده است. ما باید با این قصهها مردم نقاط دیگر جهان را جلب کنیم. از من دعوت شد تا اینگونه ویدئوها را بسازم که طبیعتا بخشی از آن علاقمندی خود من به سفر و گردشگری و بخش دیگر مربوط به کار تصویر و ویدئو است و پذیرفتم که این ویدئو در فضای یوتیوب با زیرنویسهای عربی، انگلیسی و چینی منتشر شود.
- عنوان و اسم خاصی دارد؟
خیر؛ عنوان خاصی ندارد اما متعلق به شرکت هزار و یکگشت پاسارگاد است.
- جالب است که ما در همدان همین مشکل را داریم. بسیاری از جاذبههایمان به زبان دیگری ترجمه نشده و یکی از نقاط ضعف مهم گردشگری همدان این است که نتوانستیم جاذبههایمان را به زبانهای دیگر معرفی کنیم و این آغازی از سوی شما بوده است. همدان را چگونه دیدید؟
همدان یکی از استثنائیترین شهرهایی است که من در دنیا دیدم. بالای ۳۰۰، ۴۰۰ شهر در دنیا رفتم اما خیلی کم شهری دیدم که از ۶ قرن پیش از میلاد مسیح، در آن چیز زنده و سرپا پیدا کنید. تا امروز خیلی از شهرها در یک مقطع تاریخی خاص، آثار قدیمی دارند مانند اصفهان، یزد و شیراز اما همدان از این زاویه استثنائی است و همانقدر که آثار زیادی دارد، همانقدر هم کم معرفی شده است یعنی همدان به شدت مهجور است. حتی اگر مقاصد گردشگری ایران را برای خود ایرانیها معرفی کنید، فکر نمیکنم همدان جزو ده عدد اول باشد با وجود اینهمه ظرفیتی که برای جلب گردشگر دارد. تمرکزنکردن مدیریتها، مدیریت غیربومی و درگیر شدن با مسائل سیاسی و غیر شهری و موارد اینچنینی شاید دست به دست یکدیگر دادند. حق همدان خیلی بیشتر از این است.
- دفعات قبلی برای گردشگری به همدان آمدید اما این بار برای ساخت برنامه و قصهها، روایتها و آثار را به شکل دیگری دیدید، چه تفاوتی را احساس کردید؟
وقتی که توریستی میآئید، مبتنی بر تحقیق و تولید نیست، مبتنی بر مصرف است اما این بار من با نگاه تولید آمدهام و قبل از آن بسیار مطالعه و با آدمهای مختلف صحبت کردم تا قصهها را بشنوم. البته این ویدئوها مینیمالیستی است و نهایتا در ۵ دقیقه باید روایت یا یک تصویر را نشان دهد، بنابراین خیلی سریع از قصهها رد شدیم و این تلنگری بود برای اینکه بدانیم این قصهها جذاب هستند. اینبار که آمدم این قصهها منرا بیشتر درگیر کرد.
- اگر از این قصهها بخواهید یکی را بیان کنید، کدام است؟
به قصهی میدان مرکزی علاقه دارم بهدلیل اینکه مربوط به دوره تاریخی که دوست دارم است. دوره تاریخی که ایران با مدرنیسم آشنا میشود و شهرها شکل و شمایل قبلی خود را یکدفعه و در یک پوستاندازی عجیب تغییر میدهند. چنین میدانی با این عظمت که معماری باروک دارد و شبیه این میدان را خیلی کم در ایران میبینیم. شاید در تهران، میدان حسنآباد چیزی شبیه این را داشته باشیم اما نه به این گستردگی که ۱۲ گنبد در اطراف و ۶ خیابان از یک میدان منشعب شود و طراحی چنین میدانی بسیار دشوار است. اهمیتی که این میدان در زندگی همه همدانیها در ۸۰، ۹۰ سال اخیر داشته و هیچ همدانی نیست که از این میدان خاطرهای نداشته باشد. از مذهبیترین قشر همدان تا آنهایی که مذهبی نیستند، همه اینجا بودهاند. در سینما الوند که در آن زمان محل دعوا بوده، کنسرت قمر برگزار شده و این در آن دوره که همدان درحال مدرن شدن بوده، اتفاق بزرگ و عجیبی است.
- دفعه بعد که به همدان سفر کنید، دوست دارید برای ساخت برنامه بیایید یا برای موضوعات دیگر؟
وقتی که کار میکنید، فرصت رها شدن را ندارید و اصطلاح من این است «در شهری که میروی، آن شهر باید در تو دم بکشد» باید روزهایی بیرون بیایید و فقط صداها را گوش کنید، گاهی فقط بوی شهر را استشمام کنید، گاهی اصلا نباید بیرون بیایید و باید همانجا که هستید کتاب بخوانید، مطالعه کنید و اتمسفر اطراف را درک کنید و در خود بریزید. اگر قرار باشد دفعه بعد برای ساخت کاری نیایم و فرصت داشته باشم چند روزی بمانم، حتما اینگونه رفتار میکنم.
- اتفاقا شعار گزارشهای تصویری همداننامه یکی از جملات «محمدرضا اصلانی» با عنوان «شهر آن است که در آغوشمان گیرد» است:
اوایلی که کار جهانگردی را شروع کرده بودم، فکر میکردم که باید در یک بازه زمانی ۱۵ روزه، به شهرهای مختلفی بروم اما آرام که پیش رفتم، فهمیدم که باید چند روز در یک شهر بدون عجله بمانم و اینگونه رفتار کنم. گاهی آدم دوست دارد در کوچهها گم شود و از آدمها مسیر را بپرسد چون پرسیدن مسیر از آدمها باعث میشود خلق و خوی مردم آن شهر را بفهمی که چقدر همراه هستند، کمک میکنند و روی شهر خود تعصب دارند و اطلاعات میدهند. تکنولوژی با تمام حسن های خود، این ایراد را داشته که ارتباطات انسانی را در کشف شهرها کم کرده است.
- خلق و خوی مردم همدان در ایران چگونه است؟
مردم مهربانی بودند و احساس میکردند که حتما باید کمک کنند و اگر کاری را نمیتوانستند انجام دهند، شرمندگی پنهانی در آنها احساس میشد. همدان از آن شهرهایی بود که خیلی با کارهای من آشنا بودند یعنی کارهای تلویزیونی و کتابهای من را میشناختند. حتی برخی به من پیام دادند که من را ببینند اما متاسفانه فرصت نشد و من شرمنده شدم و کار داشتم و نتوانستم برنامهام را تنظیم کنم و نشد بیایم که از همینجا عذر خواهی میکنم.
- اکثر سفرهای خارجی را به سفرنامه تبدیل کردید. در ایران مانند همدان، ما میتوانیم انتظار سفرنامه داشته باشیم؟
من یک مجموعه سفرنامه ۸ جلدی دارم که البته یک جلد را خودم نوشتم و در ۷ جلد مدیر پروژه بودم که هنوز منتشر نشده و راجب ۸ استان ساحلی ایران است که من جلد هرمزگان را نوشتم اما چیزی در کتابهای من است که غافلگیریها و قصهها و برخورد با آدمهایی که فرهنگشان با فرهنگ ما فاصله دارد، شکل میدهد. فرهنگ مردم در جاهای مختلف ایران حدود ۲۰ یا ۳۰ درصد متفاوت است. وقتی که من درباره آدمهای یک شهر از کشوری دیگر مینویسم میبینید که فرهنگ آنها با ما ۸۰ درصد تفاوت دارد و این، کار را جذاب میکند بنابر این چون کارهای من انسان محور و اجتماعی است، فکر میکنم که بخش ایران ممکن است برای بقیه جذاب نباشد. اگر بخواهم بنا بر طبیعت بگذارم، که راجب اینها نوشته شده و چیزی نیست که از زاویه نگاه من متفاوت وجذاب باشد.