همدان در آئینه تاریخ
سخنان دکتر اذکائی دربارة تاریخ همدان
دکتر اذکائی: بهترین توصیفی که از محیط زیست همدان شده، متعلق به «ویلیامز جکسون» آمریکایی است که در ۱۹۰۵ به همدان آمده است. ویلیامز تمام دنیا را گشته و مناظر زیبایی را دیده است. از جمله جنگلها و کوههای سوئیس. جکسون میگوید: «مناظر سوئیس را دیدهام، اما الان که از تپه عباسآباد به همدان نگاه میکنم، آن مناظر در مقابل زیبایی همدان هیچ چیز نیست». همچنین «عارف قزوینی» درباره محیط زیست همدان و درهمرادبیک بسیار نوشته است. پدربزرگ «عینالقضات» قصیدهای درباره ماوشان دارد که ماوشان امامزاده کوه امروزی است و این قصیده بسیار موثر است.
*وصال جواهری
۶ شهریور ۱۴۰۱، شهر کتاب همدان میزبان دکتر «پرویز اذکائی» تاریخنگار، نسخهپژوه، نسبشناس و پژوهشگر مطرح ایرانی بود. این نشست شانزدهمین برنامه از «سلسله نشستهای دیدار» بود که با عنوان «همدان در آئینه تاریخ» به همت هفتهنامه «همداننامه» و با مدیریت «حسین زندی» به مناسبت هفته فرهنگی همدان برگزار شد. دکتر اذکائی تاریخنگار نامآشنای کشور زاده ۱۳۱۸ در همدان است و بیش از ۵۰۰ مقاله و کتاب در کارنامه خود دارد.
هفته همدان به جای روز همدان
در ابتدای برنامه، زندی؛ سردبیر هفتهنامه همداننامه با اشاره به وجه تسمیه روز و هفته همدان گفت: روز یکم شهریور را به مناسبت بزرگداشت بوعلی سینا، «روز همدان» نامگذاری کردهاند. بخشی از این نامگذاری مرتبط به دکتر اذکائی است؛ سال ۱۳۹۲ تشکلهای غیردولتی تصمیم گرفتند روز همدان را از حالت «روز» در بیاورند و به صورت گستردهتر برگزار کنند. به دلیل اینکه روزهایی که توسط نهادهای دولتی و حاکمیتی نامگذاری میشوند در درازمدت ماندگار نیستند و مردم اقبالی به آنها نشان نمیدهند. سال ۹۲ در مدرسه عالی کشاورزی که بنیانگذار آن زندهیاد دکتر «علی اقبالی» بود، برنامهای داشتیم به همین مناسبت و از آن سال موضوع «هفته فرهنگی همدان» را مطرح کردیم. در آن مراسم دکتر اذکائی سخنرانی بسیار مهمی داشت. این سخنرانی درباره باشندگان شهر همدان از جمله جفایی بود که ما به همشهریان مسیحی و یهودی کردهایم. این سخنرانی باعث شد ما در تشکلهای مدنی «هفته فرهنگی همدان» را جایگزین روز همدان کنیم و به همه ساکنان این استان در شهرها و روستاهای مختلف یکسان نگاه کنیم. از آن زمان برنامههای گوناگونی را همه ساله در این هفته برگزار میکنیم، نشست امروز هم به همین مناسبت است. زندی سپس جلسه را به صورت پرسش و پاسخ از دکتر اذکائی پیش برد و سوالهای خود را مطرح کرد:
- در کتاب همداننامه، بخشی را به سفرنامهها پرداختهاید. سفرنامهها از منابع اصلی تاریخنگاران است. همدان نیز مقصد و مسیر بسیاری از سیاحان بوده و اتفاقا در کتابهای شما بسیار عمیق به آنها توجه شده است. از شما خواهش میکنم توضیحاتی درباره این سفرنامهها بدهید.
ما ۵۰ سفرنامه داریم که تعدادی از آنها ترجمه و فهرست آنها در «کتابشناسی همدان» منتشر شده است. بیشتر سفرنامهها مربوط به دوران «صفویه» به بعد هستند. سفیران فرهنگی از همدان عبور کردهاند یا در اینجا ساکن شدهاند و گزارش سفر خود را نوشتهاند که تعداد آنها زیاد است. برخی از آنها مانند سفرنامههای عمومی «شاردن» و «تاورنیه» مشهورند. در کتاب «همداننامه» دو سفرنامه گزارش شده که یکی از آنها متعلق به «جیمز باکینگهام» که مشهورتر از همه آنهاست و دیگر گزارشهای حضور «رستم خارگات» و «سیلویا ماتیسون» در همدان که ترجمه آنها را دخترم انجام داده، اطلاعات مهمی درباره همدان به دست میدهد. اما یک مقدار که به عقب برگردیم، قبل از اسلام یک ارمنی به نام «موسی خورنی» سفرنامهای نوشته که از همدان عبور کرده و بعد به ری رفته است. شرحی از همدان قبل از اسلام (دوره ساسانیان) دارد که بسیار مهم است. سفرنامه «خورنی» بعد از اسلام به عربی و انگلیسی ترجمه شده است.
به قول دکتر «عبدالحسین زرین کوب» ما دو قرن سکوت داشتیم. کسانی که به ایران میآمدند، اعرابی بودند که برای قتل و غارت میآمدند، اما در قرن چهارم یکی از کسانی که سفرنامه نوشته «ابودلف خزرجی» بوده که به دستور خلیفه عباسی به ممالکی که اعراب فتح کرده بودند، برود. او از بغداد راه میافتد و بهسمت عراق عجم حرکت میکند. از نظر «راهشناسی» هر کسی که از بغداد بیاید، باید حتما از همدان عبور کند که امروزه به آن راه کربلا میگویند. اطلاع دارید که عراقیها با همین نام میتوانند ادعای تملک بکنند. عربها در زمان قاجاریه ادعا کردند که فتح ایران به وسیله عربها «مفتوح عنوه» بوده و از همه بدتر خوزستان را «عربستان» میگفتند!
- به چه معنی؟
یعنی ایران را به زور جنگ گرفتند. هر چیزی که حاصل «مفتوح عنوه» باشد، متعلق به فاتح است و این ادعای تملک را بر ایران کردند. باری «ابودلف خزرجی» به دستور خلیفه عباسی از حدود شهر «کرند» و «ماهیدشت» و «کرمانشاه» و «کنگاور» میآید و هرچه آثار باستانی تا همدان بوده، شناسایی و ثبت میکند. در آن زمان همدان شهر «مستوفیان» بوده. معبد «آناهیتا» که در زمان «هخامنشیان» ساخته شده بود در قلعه هگمتانه که -در قدیم به آن «کاخ البیض» میگفتند-، قرار داشته است. ابودلف خزرجی معبد آناهیتا را توصیف میکند. البته دیگر «جغرافیدانان» همدان و نخستین مورخ همدان «ابوعلی کاتب بکر» و «عبدالعزیز عجلی» که امیر همدان نیز بوده است. «ابوعلی کاتب» از شاهزادگان ساسانی بوده و نخستین بار تاریخ همدان را به اسم «تاریخ هَمذان» در قرن سوم نوشته است. او نخستین تاریخ محلی نویس در سرتاسر ایران و دنیای اسلام، یعنی تاریخ اصفهان اثر «حمزه اصفهانی» پنجاه سال بعد از تاریخ همدان نوشته شده است. ابوعلی کاتب شاعر برجستهای نیزبوده است.
- تاریخنگاری در آن زمان به چه صورت بوده؟
به یاد داشته باشید که تاریخ محلی در دنیای اسلام همواره به دو حالت نوشته میشده است، یکی تاریخ محلی فرهنگی که شامل گذشته تاریخی شاهان، آثار تاریخی و هنری بزرگان علمی و دیگری تاریخ دینی (طبقات) که شرح حال علمای حدیث بوده است. تاریخ همدان را ابوعلی کاتب کاملا فرهنگی نوشته، اما همدان یک تاریخ دینی نیز داشته که چند سال بعد از تاریخنگاری ابوعلی کاتب نوشته شده است. «ابوصالح کوملاذی» نخستین تاریخ دینی را به نام «طبقات الهمذانین» مینویسد که از افتخارات علمی همدان است. بعد از این دو بزرگوار، نوبت به «ابن فقیه همدانی» میرسد. او نخستین جغرافیدان دنیای اسلام است. کتابی دارد به نام «البلدان» که خوشبختانه نسخهای از آن در کتابخانه آستان قدس مشهد باقی مانده، کتابی فرهنگی و جغرافیایی است. بیشترین اطلاعات از وضیعت جغرافیایی و فرهنگی همدان از این کتاب به دست آمده است.
ابودلف از همدان به طوس میرسد، از آنجا به روسیه میرود که آن زمان به روسیه کنونی «سقلاب» میگفتند. بعد از آن به کشورهای «اسکاندیناوی» میرود. ده-بیست سال بعد سفرنامهنویس دیگری به نام «ابنفضلان» که او نیز به دستور خلیفه عباسی میآید و دیدههایش را از همدان مینویسد.
- خلیفه از فرستادن این سیاحان چه هدفی داشته است؟
هدف خلفای عباسی از این کار آشنایی با دنیای خارج اسلام بود که بروند و آنجا را فتح کنند. ابنفضلان راه میافتد و خط سیر ابودلف را ادامه میدهد. چند سالی در سوئد امروزی میماند. وقتی شرح حال آنها را میخوانیم، گویی توصیف «وایکینگها» را میخوانیم که در یکی از حملات آنها شرکت داشته است. یکی دیگر از کتابهایی که در مورد جغرافیای همدان است و توصیه میکنم بخوانید؛ «مجملالتواریخ والقصص» اثر «ابن شادی اسدآبادی همدانی» و به زبان فارسی است. از آثار باستانی که ابن شادی به آن اشاره کرده «سارو جمکرد» است.
یک جایی که نمیتوان آن را تشخیص داد، در اوایل قرن ششم مهاجرتی از شرق به غرب صورت میگیرد که ادامه این مهاجرت به ترکیه نیز میرسد. در زمان «سلجوقیان» همدان «دارالملک» بوده. یک کتاب جغرافیای دیگر در اواسط قرن ششم توسط یکی از آن مهاجران نوشته میشود به نام «عجایبالمخلوقات» که به داستان گنجنامه و کتیبههای آن در این کتاب اشاره شده است.
ابن فقیه همدانی بعد از اینکه شرح همدان را مینویسد، میگوید: «همدان را باد خراب میکند». یادم میآید که مادربزرگ من همیشه وقتی باد میآمد یا دلگیر بود. میگفت: «همدان وروادمانده». وروادمانده لغت همدانی بر باد مانده است. بعد از هزار و دویست سال از حرف ابن فقیه، همدان را امروزه بیآبی خراب میکند.
- خیلی از سیاحان فضای سبز همدان را توصیف کردهاند. از آنچه در سفرنامهها درباره محیط زیست همدان نوشتهاند، بگوئید؟
بهترین توصیفی که از محیط زیست همدان شده، متعلق به «ویلیامز جکسون» آمریکایی است که در ۱۹۰۵ به همدان آمده است. ویلیامز تمام دنیا را گشته و مناظر زیبایی را دیده است. از جمله جنگلها و کوههای سوئیس. جکسون میگوید: «مناظر سوئیس را دیدهام، اما الان که از تپه عباسآباد به همدان نگاه میکنم، آن مناظر در مقابل زیبایی همدان هیچ چیز نیست». همچنین «عارف قزوینی» درباره محیط زیست همدان و درهمرادبیک بسیار نوشته است. پدربزرگ «عینالقضات» قصیدهای درباره ماوشان دارد- ماوشان امامزاده کوه امروزی است- و این قصیده بسیار موثر است. در بین جغرافیدانان و علما، مشهور بود که در دنیا چهار بهشت وجود دارد؛ یکی «غوطه دمشق» مانند ماوشان است، دوم «صابوانات» (استهبانات) شیراز، سوم «شاه جان مرو» و چهارم «امامزاده کوه همدان» (دره ماوشان) که «جنات اربعه»، یعنی بهشتهای چهارگانه از نظر اشخاص متدین در قرن دوم بودند. وکیل ناحیه همدان گرایش شیعه داشته، به همین دلیل به او وکیل امام جعفر صادق میگفتند. وکیل ناحیه برای امام جعفر صادق از زیباییهای همدان تعریف کرده بوده و هرکس از همدان به درگاه امام جعفر صادق میرفته، امام به آنها میگفته: «آیا میدانید یکی از چشمههای بهشت در الوند است؟». در زمان قدیم و امروزه نیز به چشمهای در «کلاغلان» بهشت آب میگویند. شاعران همدان اکثرا به عربی سرودهاند. نیز شاعران دیگری بودند، که اثری از آنان نمانده است. طی چهل، پنجاه سال اخیر تخریب زیادی در این شهر صورت گرفته و چیزی از آن نمانده. همه این تخریبها نیز به علت سوءمدیریت و حرص و طمع است. سعدی میگوید: «اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد/ همه عمر زنده باشی به روان آدمیت». اما روان آدمیت که برنمیگردد هیچ، درندهخویی هر روز بیشتر میشود. درختان را قطع میکنند. ما یک بار به علت اینکه از قطع درختان جلوگیری میکردیم، کتک خوردیم و آنجا را ویران کردند. یک روز به تپه مصلی بیایید و هرچه میبینید، توصیف کنید. یک نوار کوتاه سبز وجود دارد. در حالی که جکسون میگوید: «تا آنجایی که چشم کار میکرد، سبز و پر از درخت بود». عینالقضات آنچنان رودخانه امامزاده کوه را وصف میکند که میگوید: «آب مانند غرشی میآمد، درختان آنقدر زیاد بودند که آفتاب بر زمین تابیده نمیشد»، اما امروزه همه را تخریب میکنند. آبخواری، دشتخواری، دریاخواری، کوهخواری در این روزگار باب شده. از زمانی که آمدند در الوند تلهکابین را ساختند، همه کوه را تخریب کردند. بعد از آن شروع به جادهکشی کردند. بودجه عظیمی برای راه گنجنامه به تویسرکان قرار دادند، میخواهند کناره جادهها را مانند لواسان، قصر درست کنند و بفروشند و پول آن را بردارند و به ترکیه و اروپا بروند. انقلاب اصلی ۱۳۴۱ بود که اصلاحات ارضی انجام شد، نه ۱۳۵۷. اصل زمانی بود که روستائیان از روستا به شهر مهاجرت کردند، امروز تمام ارکان دولت را همین افراد گرفتهاند.
- کتاب «همدان نامه» فصلی درباره نکوهش همدان دارد. در این باره بگوئید.
یک بخشی در کتاب است، به نام «ستایش» که شعرهایی درباره زیبایی همدان است و یک بخشی نیز وجود دارد به نام «نکوهش همدان». نکوهش همدان بیشتر درباره مردم همدان است که چگونه مردمانی هستند. من هرچه گشتم درباره مردم همدان تعریفی ندیدم، نباید مردم همدان بدشان بیاید. «آئینه گر عیب تو بنمود راست/ خود شکن آئینه شکستن خطا است». یکی از شاعران بزرگ همدان «بدیعالزمان همدانی» است. او از همدان به خراسان مهاجرت میکند. یک دوبیتی دارد و هنگامی که از همدان با او سخن میگویند این دوبیتی را به این معنی میخواند: «همدان شهر من است، اما بدترین و زشتترین شهر است. جوانانش در قبح مانند پیرمردان هستند و پیرمردانش در عقل مانند کودکان هستند». در یکجای دیگر میگوید: «هرگاه تو را این تصور دست دهد که من همدانی هستم (تو را به خدا) به سبب سست خردی و نقص عقلی مرا سرزنش مکن».
- نقش مسیحیها در یک قرن اخیر در تاریخ همدان چگونه بوده است؟
مسیحیها نقش فرهنگی زیادی داشتند، اما سیاسی خیر. در ۷۳۶ قبل از میلاد یعنی حدود ۲۷۵۰ سال پیش این یهودیانی که پس از خرابی بیتالمقدس را تخریب میکنند از «اورشلیم» به «بابل» تبعید میشوند، به بابل که میرسند، در آنجا نیز گروهی مهاجرت میکنند و گروهی به همدان میآیند. گروهی به اصفهان میروند، تعدادی به هگمتانه و گروهی به تویسرکان و در همدان تمدنی دایر میکنند. فایده این قوم این بود که مدتزمانی که در بابل حضور داشتند، آداب و الهیات بابل را یاد میگیرند و به همدان منتقل میکنند. جماعت یهود به سبب زندگی که داشتند از اول اشخاص اقتصادی، تاجر و زرپرست بودند. چرا میگویم زرپرست؟ هنگامی که موسی به کوه رفت و برگشت، دید قوم یهود دارند گاوی از زر را میپرستند. این افراد از زمانی که از کنعان و فلسطین به بابل و همدان آمدند، در همان اوایل کار بانکی به نام «اگیبی» تأسیس کردند که یک شعبه نیز در همدان داشتند. «کوروش کبیر» زمانی که از پارس به همدان آمد و قصد بر تصرف بابل داشت، برای خرج سفر سربازان و تدارکات از بانک «اگیبی» به مقدار ده تالان پول قرض کرد که از او پانزده تالان پس گرفتند. در همدان به طور عمده تجارت در دوره ساسانی و اسلامی دست یهودیها بوده است. ابن فقیه میگوید: «این یهودان «راهدانیه»، (راهدانیه یعنی بلد راه که به یهودها نسبت داده بودند) زیرا آنها در تجارت خبره بودند. همچنان نیز در تجارت یهودیها راهبلد هستند. شما فکر میکنید اسرائیل امروزی از کجا امده است؟ کارتلهای سرمایهداری آمریکا بهخصوص در راس آنها بانک جهانی در دوره معاصر چه نقشی داشتند؟
- در دوره معاصر نقش اقلیتهای همدان چگونه بود؟
این افراد در دوره معاصر خدمات زیادی در طبابت داشتند. همچنین مدارسی به نام مدارس «ربانی» تأسیس کردند که مدرسهای برای تدریس الهیات بود، تورات را درس میدادند و در کنار آن طبابت میکردند. البته به شما بگویم در زمانهایی از تاریخ در همدان نیز یهودآزاری کردهاند. از نظر تأثیر در تجارت همدان همین بس که دو «راستهبازار» در همدان به نام «راسته یهودیان» نامگذاری شده است. پدر من حدود زمانی که من ۱۳ ساله بودم در آموزشوپرورش کار میکرد، اما ماموریتی به او داده بودند که هفتهای چند ساعت در مدرسه «آلیانس» درس میداد که متعلق به یهودیها بود. پدر من در آنجا تدریس میکرد، مردمان قدردانی بودند. من نیز چند سالی در آن مدرسه بودم که زبان فرانسه را در آنجا یاد گرفتم. اولین ترجمه تورات را «فاضل خوان گروسی» انجام میدهد که امروزه نیز جزو معتبرترین ترجمهها است.
- مسیحیان چطور؟
پیش از اسلام سه گونه مسیحیت داشتیم؛ «یعقوبی»، «ملکایی» و «نستوری». مانند شیعه و سنی. زمانی که مسیحیت ظهور کرد، بهخصوص با مانویت مخلوط شد. مانویت زیر سایه مسیحیت ادامه داد تا زمانی که تمام عرفای ما مانوی بودند، اما مسیحیت شاخه نستوری بود که در ایران رواج یافت. ملکایی مربوط به امپراطوری روم شرقی و ترکیه امروزی میشد. یعقوبیها نیز بیشتر در آفریقا و مصر بودند. در زمان ساسانیان، همدان یکی از مقرهای کلیسای نستوری بوده که به آن کلیسا «مادهمدانه» میگفتند، بعد از مدتها به بغداد منتقل میشود. به صورت پراکنده اشاراتی به مسحیت در همدان شده، اما اخبار اصلی مربوط به زمان مغول است که در آن دوران از کلیسای همدان اسم میبرند. چند تن از سلاطین مغول نیز در همدان دفن شدند مانند «هلاکوخان» از زمان مغول به بعد گروهی از مسیحیان «ژوزه ویت» که از کوه «کرمل» لبنان بودند به ایران میآیند. در زمان صفویه دو کلیسا مرمت میکنند که امروزه نیز وجود دارند. همدان همیشه مورد هجوم مغولها و ترکها بوده، اما جدیترین غارت، صدمه و تخریب از مغول نبوده، بلکه از برادران مسلمان عثمانی بوده است، همان کسانی که امروزه دارند «پانترکیسم» را در جامعه رایج میکنند. عدهای از افراد ترکزبان ما نیز به پانترکیسم گرایش دارند. ترکها سه بار تخریبی از همدان میکنند که مغول با هیچ منطقهای نکرد. آخرین تخریب سال ۱۰۳۶ بود. هر حملهای یک قبرستان به جای میگذاشت. قبرستان «میرزاتقی»، قبرستان «جودا». البته همدانیها مقاومت زیادی کردند. روح آن شهدا شاد. شاه سلطان حسین قراردادی با عثمانیها بست که از آستارا تا بهبهان را دربر میگرفت و عثمانیها به ایران آمدند. در آن زمان همدانیها با یهودیها خوب نبودند اما برعکس با مسیحیها و ارمنیها خوب بودند.