کافه‌گردها

همدان‌نامه تأثیر کافه‌گردی بر نسل امروز را بررسی می‌کند

0

همدان‌نامه: این روزها کافه‌ها مکان امن نسل امروزند که تفاوت‌هایشان با من و شما از زمین تا آسمان است. کافه‌ها برای این نسل و در ادامه نسل‌های قبل‌تر مفهومی گسترده‌تر از محل تفریح یافته‌‌اند و کاربردهای مهم‌تری دارند. در پرونده ویژه پیش رو لین موضوع را بررسی می‌کنیم.

*کافه‌نشینی‌های همدانی

*نسل امروز و دیروز از کافه‌نشینی می‌گویند

*فاطمه کاظمی

*خبرنگار

در همدانی که از این سر شهر تا آن سر شهر یک فضای تفریحی وجود ندارد تا شهروندان ساعتی در آن‌ها بیاسایند و همه چیز ختم به عباس‌آباد و گنجنامه می‌شود که آن‌ها هم از شدت شلوغی، تجمع دستفروشان و استعلام انواع دخانیات گاهی غیرقابل استفاده می‌شوند، کافه‌ها غنیمتی برای جوانان به خصوص زنان و دختران جوان شده‌اند. این روزها به هر خیابانی که می‌روید چند کافه می‌بینید که مأمنی شده‌اند تا به راحتی با دوستی که هفته‌ها او را ندیده‌ای، بنشینی و ساعت‌ها با او گپ بزنی. خیلی‌ها دیگر حتی جشن‌ تولدهای دوستانه یا هر مهمانی دیگری را در این کافه‌ها برگزار می‌کنند.

بعضی از این کافه‌ها سنتی‌ترند و برخی مدرن تعبیه شده‌اند و تعدادی از آن‌ها هم چیدمان به سبک پست‌مدرن را ترجیح داده‌اند. صاحبان این کافه‌ها اغلب جوانانی هستند که زبان هم‌نسلان خود را می‌فهمند و نیازهایشان را درک می‌کنند.

البته فضای خیلی از این کافه‌ها فقط برای جوانان و نوجوانان دهه ۷۰ و ۸۰ دلچسب است و دهه شصتی‌ها که همه چیزشان با بقیه فرق می‌کند، کافه‌های امروزی را دوست ندارند و معتقدند از سر ناچاری به آن‌ها پناه می‌برند. نسلی که در شهری زندگی می‌کند که یا فضاها تاریخی‌اند یا طبیعی و هیچ فضای تفریحی دست‌سازی در آن وجود ندارد که اگر آثار تاریخی یا طبیعی را دوست نداشت، از آن استفاده کند. حالا شما از جوانان دهه ۲۰ و ۳۰ بپرسید که برای نسل آن‌ها کافه‌ها چه جایگاهی داشته‌اند و منشا چه تحولاتی شده‌اند. این گزارش نتیجه ساعتی کافه‌نشینی ما در همدان و گپ و گفت با جوانان این شهر است.

پای ثابت کافه‌نشینی

فاطمه؛ جوان دهه هفتادی و دانشجوست. او از آن‌هایی است که هفته‌ای چندبار با دوستانش به کافه می‌آید. فاطمه می‌گوید: تابستان که می‌شود، دیدارهای دوستانه‌مان به کافه‌ها منتقل می‌شود. هوا گرم است و روزها طولانی. زمان در محیطی با خوراکی‌های دوست‌داشتنی سپری می‌شود و هم صحبت می‌شویم با عزیزانمان که به جای قدم زدن در خیابان و ویترین‌گردی‌های بی‌نتیجه، می‌توانیم لحظاتی بی‌وقفه چشم در چشم یکدیگر غرق در تعریف شویم. و این در حالی است که این روزها کم نیست تعداد کافه‌هایی که در هر یک از خیابان‌های شهر خودنمایی می‌کنند و در هر مختصاتی که باشیم می‌توانیم به سادگی نزدیک‌ترین کافه را انتخاب کنیم.

او ادامه می‌دهد: بسیاری از کافه‌ها را امتحان کرده‌ام و در نهایت تعداد کمی از آن‌ها هستند که برای دفعه بعد نیز به سراغشان می‌روم. برخی کیفیت خوبی دارند و فضای نامناسب، برخی بی‌کیفیت هستند با قیمت‌های بالا و البته در برخی نیز با سپری‌کردن زمانی کم در آن کافه، رفتار شایسته‌ای از جانب مسئولینش دیده نمی‌شود. اما هرچه کافه‌ها به کیفیت منوِشان اهمیت دهند و با خوش‌رویی با میهمانشان که دقایقی را در کافه آنان سپری می‌کند، برخورد کنند، قطعا آن میهمان را به طور ناخودآگاه برای دفعات بعدی نیز به کافه‌شان دعوت کرده‌اند.

فاطمه تأکید می‌کند: بیشتر کافه‌هایمان از فضای فرهنگی خوبی برخوردارند و بهتر می‌شود اگر از این فضا در جهت برگزاری دورخوانی کتاب‌ها استفاده شود که نه تنها به کتاب بها داده شود بلکه ساعاتی بسیار خوش نیز در آن کافه خلق خواهد شد.

مکانی برای تجمع‌های فرهنگی

امیرحسین هم از آن جوانان دهه هفتادی است که تفریح در کافه را خیلی دوست دارد. او می‌گوید: مدتی است که بیشتر از گذشته به کافه می‌روم و تقریبا می‌توانم بگویم جزئیات بسیاری از آن‌ها را زیر نظر گرفته‌ام.

او ادامه می‌دهد: کافه‌ها مکانی مناسب برای گفت‌وگوهای دوستانه و حتی رسیدگی به برخی از کارهای روزانه‌مان هستند، مثلا من به عنوان یک عکاس می‌توانم در یک کافه علاوه بر استراحتی کوتاه و صرف میان وعده، عکس‌های روزم را دسته‌بندی و مرتب کنم.

امیرحسین توضیح می‌دهد: این روزها با کافه‌هایی روبرو می‌شوم که از طراحی‌های زیبایی برای محیط داخلشان استفاده کرده‌اند، اما متأسفانه در همین کافه‌هایی که می‌توانند مامنی مناسب برای کسب انرژی و آرامش به شمارشان آورد، فضاهایی برای سیگار کشیدن ایجاد شده است و همین امر ممکن است محیط برخی از کافه‌ها را برای همه خوشایند جلوه ندهد.

او معتقد است: کافه‌ها این ظرفیت را دارند که در آنها گالری‌های عکاسی برگزار شود و همان‌طور که این روزها بیشتر شاهدش هستیم، تجمع‌های فرهنگی که مردم بتوانند در کنار هم فیلم یا مسابقاتی را به تماشا بنشینند و شادی دوچندانی را تجربه کنند.

اجبار به حضور

ناهید اما از آن زنان دهه شصتی است که به فضاهای سنتی خو گرفته‌اند و فضاهای مدرن را نمی‌پسندند. او می‌گوید:  من خیلی اهل کافه رفتن یا به عبارتی کافه‌نشینی نیستم. فضاهای سنتی مثل قهوه‌خانه حس بهتری به من منتقل می‌کند و آرامش بیشتری در آن موج می‌زند. البته منظورم از قهوه‌خانه مفهوم کهن آن است، نه قلیان‌کده‌‎هایی که بوی تنباکو و دود چشم و دل آدم را آزرده می‌کند. وقتی از قهوه‌خانه سخن به میان می‌آید یاد نقاشی قهوه‌خانه‌ای و نقالی مرشدان در دلم زنده می‌شود. در همدان این نوع قهوه‌خانه‌ها و ‌چای‌خانه‌ها برای خانم‌ها محیط مناسبی به شمار نمی‌آید و گاهی حضور خانم‌ها در این محیط‌ها ممنوع است، اما در تهران خانم‌ها هم می‌توانند از برخی از محیط‌های این‌چنینی استفاده کنند.

او معتقد است: کافه‌ها فرهنگ غذایی ما را تغییر داده‌اند. در قدیم چای بود و کیک، گاهی هم قهوه تلخ که حکایت از تلخی روزگاران داشت؛ اما امروز غذاها، پیش غذاها و نوشیدنی‌هایی را در این مکان‌ها عرضه می‌کنند که گاهی حتی فهمیدن نام آن هم برای برخی از ما دشوار است. من در عجبم معده ما چگونه از خوردن آن شگفت‌زده نمی‌شود؟!

ناهید ادامه می‌دهد: کافه‌ها را دوست ندارم چون موسیقی‌هایی که در آن به گوش می‌رسد با روح ایرانی سازگار نیست. موسیقی ایرانی با در و دیوار قهوه‌خانه‌ها وسفره‌خانه‌ها همخوانی دارد، با سفره‌های قلمکار و رنگ شیشه‌های ارسی هارمونی عجیبی ایجاد کرده که روح آدمی را نوازش می‌دهد. حس می‌کنم کافه کمی زمخت و تلخ است و قهوه‌خانه مزه ملسی دارد.

فضاهایی که تغییر کرد

نرگس هم از آن دهه شصتی‌هایی که فضای کافه‌های امروزی را دوست ندارد. او می‌گوید: این روزها کمتر به کافه می‌روم. قبلا وضعیت کافه‌ها بهتر بود. هم محیط دنج و دلنشینی داشت و هم سکوت آرامش‌بخش و هم اگر آهنگی در کافه پخش می‌شد، آهنگ آرام و ملایم بی‌کلامی بود که روح انسان را نوازش می‌داد. اما این روزها کافه‌ها خیلی شلوغ شده‌اند. بیشتر نوجوانان و جوانان تولد دوستانشان را به کافه‌ها می‌آورند و سروصدا و هیاهوی زیادی ایجاد می‌کنند. کسی هم حق اعتراض ندارد. آهنگ‌ها هم دیگر آن آهنگ‌های قدیم نیست. آهنگ‌های رپ و خالی از محتوا که صدعی بلندشان اعصاب و آرامش انسان را به هم می‌ریزد و منوهایی که هیچ‌کدامشان را نمی‌شناسی و تلفظشان را نمی‌دانی. باید با انگشت به گارسون نشان بدهی و در آخر هم می‌بینی همه شان همان قهوه تلخ است!

او تأکید می‌کند: این روزها کافه‌ها جای خوبی برای خلوت چند دقیقه‌ای در یک محیط دنج و آرام نیست و به همین خاطر خیلی کم به کافه می‌روم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.