کودکان ما چه میبینند؟
*یلدا خاکباز
*تسهیلگر کودکان
خبر جانکاه بود. تلفشدن دو قلاده جانور از دوگونه ارزشمند، پلنگ ایرانی در مازندران و آن دیگری یک خرس قهوهای در اردبیل. خبرها را که جستوجو میکردم، ردپای انسانی را دیدم که سراسر وجودش خشم و تنهایی است، انگار که همه چیز در «آستانه» باشد. برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، ارتقای آگاهی مردم، نهادهای مربوطه و نیروی انتظامی ضروری است، اما آنچه برای نگارنده مهم است چرایی این نوع رفتارها از جامعه انسانی است و اینکه به راستی ما برای کودکان امروز، چه پاسخ منطقی میتوانیم داشته باشیم؟ به راستی چه شد که انسان دیروز که تعامل و همزیستی مسالمتآمیزی با طبیعت پیرامونش داشت، امروز، اینطور به یکباره خالی از «معنا» شده است؟ کودکان قرار است از آدمبزرگهای عاصی چه چیزی را یاد بگیرند؟ چگونه جهان پیش روی آنان را میتوان امن و ایمن ساخت وقتی به راحتی با رفتارهای هیجانی خویش باعث مرگ طبیعت و زمین میشویم؟ مگر نه این است که همه ما برای هستی بخشیدن به زندگی آمدهایم نه تخریب و تحقیر کردن آن؟ چشمهای کودکان امروز، چگونه میتوانند شادی را حس و درک کنند وقتی هیچ درک درستی از آن ندارند؟
برای برقراری این تعادل انسان ناگزیر به تغییر شیوه زندگی به سمت توسعه پایدار است که این تحول میتواند تغییرات عمدهای در جامعه کنونی به وجود آورد. تصمیمات آگاهانهای که ناشی از یک باور قلبی و ذهنی به جهان هستی است برای تکامل معنای زندگی باید جهانِ ذهنی بزرگترها پر از خیرخواهی، آگاهی و شادی باشد. این آشتی درونی را باید عمق بخشید وگرنه این بار کج به منزل نخواهد رسید. اگر که هنوز هم، اصرار به رفتاری کنیم که جز ناپایداری در جهان زیسته ثمر دیگری با خود به همراه نخواهد داشت، پوشیده نیست که شنیدهها و گفتههای بزرگسالان برای کودکان الگوست. به شرط آنکه خود این آگاهی را با به روز کردن منابع، شفاف و صحیح برای پرورش کودک به دست بیاورند که بیگمان کودکان آن میشوند که در آینه میبینند.