گرمای ساز گردش
*فرزاد سپهر
*روزنامهنگار و معمار
آوای ساز و گردش و گردشگری به وقت لبخند و شادی به زندگی گرما میدهد. میدانم روزهای همهگیری نه تمام شده و نه طبق آنچه دنیای علم و دانش میگوید قصد پایان دارد، اما نه میشود ناامید بود و نه میشود به گرمای آفتاب و گردش و قصههای آسمان دل نسپرد. پس دلسپاری و دلخوشی را به دست و سینه و پا برسانیم و حتی به راهی با زمانی نه چندان دور از مسیر خانه تا دامنهها و کوهپایههای کوهستان همیشه سرفراز الوند، قدم ساز کنیم. یادمان باشد تا خود نخواهیم ساز گردش به گوش نمیرسد.
دستان گرم عاشقان موسیقی
موسیقی نواحی یا موسیقی مقامی به ساز و آواز در هوای باز برای میهمان و میهمانان همیشه خوشآهنگ است. خانههای گردشگری با چراغِ روشن میتوانند میزبان نوازندگان و خوانندگان محلی باشند تا با پذیرایی از خانوادهها و شهروندان به تعداد کم حتی، دلخوشی تقدیم کنند. برنامهریزی برای حضورِ گرمابخشِ نوازندگان موسیقی مقامی و عاشقان تماشای چرخش دستان بر سازها کار سختی نیست. این مهم هم برای سلامتیِ جان خوب است و هم تداومبخش گرمای دستان میشود. موسیقی مقامی با حضور در زندگی ما ایرانیان، از دیرباز جاخوش کرده و هر چند در این سالها به خاطر همان شرایط زندگی، کمرنگ شده، اما میشود با تدبیر مدیران خانههای گردشگری و بهرهگیری از همین فضای مجازی که حالا بخش حقیقی زندگی روزمره شده، شرایط دعوتی امن و ایمن را برای میهمانان فراهم آورد.
سفر کوتاه است، اما کم ندارد
کمترین فایده برای استفاده از هوای باز و بادهای همیشه در همدان، افروختن شعلههای تنور در حیاط خانههای بومگردی است. لباس مناسب و حضور جمع گرداگرد آتش تنور و چشیدن طعمِ نان تازه به جان، تازگی و توان میبخشد. سفرهای کوتاه شهری بینیاز از حمایتهای دستوری توسط مسئولان امر، به مقصد خانههای بومگردی خاطرههای کوتاه، اما کامل برای اعضای خانواده میسازد. باور کنیم امیدواری بخشی از دلمشغولیهای ما میشود وقتی فکر کنیم برای بدست آوردن گرما میتوانیم به گردشی کوتاه لبخند بزنیم.
گرمای چایی در عصر آدینه
شاعر معاصر «احمدرضا احمدی» مردی عزیز با آرزوی سلامتی برایش در مجموعه شعری میگوید: «چایی در غروب جمعه روی میز سرد میشود». مرد شاعر درست میگوید که چایی اگر روی میز به انتظار میهمان بماند سرد میشود. چه فرق دارد این میهمان دستهای من و شما باشد و یا دوستان و آشنایان نزدیک و دور. مهمتر از سرمای هوا و سرد شدن چایی در روی میز، کمی رهاکردن تن و فکر از یکجا ماندن است تا به همان آتش تنور به دو لیوان چایی آتشی یا چند لیوان بیشتر، عصر آدینه یا پنجشنبه را گرم کنیم. میتواند عصرهای شعر و موسیقی در پنجشنبهها یا آدینهها دلیل حضور شهروندان همدانی در خانههای بومگردی شود.
چراغ خانه بیفروز
فریادِ وای خانهام خراب نکنید و خشتخشت قدیمی آنرا به کلنگ و تیشه به زمین نریزید در سالها و ماههای نزدیک به گوش و چشم ما که پیگیرِ خبرهای خانههای قدیمی هستیم آشناست. آی آقا یا خانم معمار باور کنید راه روشناییِ چراغهای خانهای قدیمی با حکم ماندگاری خاطرههای جمعی زیباتر و قشنگتر برافروخته میشود. راهِ روشن کردن چراغ، از نو کردن خانه با همان شکل و شمایل و حالا با ادوات جدید برای آسایش زندگی است. «چراغ» نام مجلهای در اوایل سالهای دهه شصت خورشیدی منتشر شده به همت زندهیاد «سیما کوبان» نخستین بانوی مدیرمسئول یک نشریه پس از انقلاب بود. نام زندهیاد «علی حاتمی» فیلمساز و سازنده آثار ماندگار همچون فیلم همیشه تماشایی «مادر» با یک جمله همراه است: «آئین چراغ خاموشی نیست».
این دو مقدمه برای گشایش درهای خانههای قدیمی گفته شد تا هم به فکر باز زندهسازی خانههای قدیمی همدان که کم هم نیستند و در هر محله هنوز چراغی روشن دارند، باشیم و هم با مرمت و احیای این خانه و قبولاندن همین فکر بجای خرابکردن و دوباره علمکردن ساختمانی بیقواره نزد مالک یا مالکان، بساط خانههای قدیمی را به عنوان خانهای برای گرد هم آمدن اهالی و میزبانی از عاشقان موسیقی و گردشگری عصرگاهی برپا کنیم.
راهکار ما و شمائیم
درست میگویند که تا خود به فکر چاره نباشیم هیچکس حتی مسئولان امر هیچ توجهی به حال ما ندارند، پس خود آستین همت بالا بزنیم و مثل قدیم با احیای چمنهای قدیمی همدان، هم میزبان میهمانان از دیگر شهرها باشیم و هم خود، میهمان روشناییهای چراغهای خانههای قدیمی در همدان باشیم؛ شهری که میشود دوستش داشت.