آشیانه عقاب‌ها

روایت مردی که سال‌‌ها سفره‌دار پرندگان زخمی و بیمار است

آرزو و هدفم این است که با هزینه شخصی خودم در دل طبیعت و بر بلندای یک کوه قلعه‌ای بنا کنم که بتوانم در آن یک دریاچه ایجاد کنم و یک محیط جنگل انبوه را ایجاد کنم که پرندگان شکاری و آبزی در این بنا به فراخور سبک زندگی در آن ادامه حیات دهند و قوای از دست رفته خود را بازیابند.

0

*حسین صالحی

*دامپزشک مدیریت عالی بهداشت عمومی

یکی از زیبایی‌های دامپزشک بودن از نزدیک دیدن پرندگان شکاری و وحشی است. موجوداتی که با وجود زیبایی خیره‌کننده آن‌قدر عجیب و غریب به نظر می‌آیند که کار طبابت را برای یک دامپزشک سخت می‌کنند. اما برای دامپزشکان همدانی محل امنی وجود دارد که بعد از مراقبت‌های اولیه، پرندگانی که نیاز به روند طول درمان دارند یا میزان آسیب حدی است که دیگر نمی‌توانند در طبیعت ادامه حیات دهند به بهشتی در حاشیه شهر همدان انتقال می‌یابند. متأسفانه این طیف از آسیب به حیات وحش پنهان مانده است و جای امیدواری است که در شهر همدان جان‌پناهی برای پرندگانی که روزی در بلندای آسمان پرواز می‌کرده‌اند و اینک به دلایلی توان خود را از دست داده‌اند، وجود دارد. در ادامه از بزرگ‌مردی سخن می‌گویم که سال‌های زیادی از عمرش را وقف میزبانی از این پرندگان کرده است.

سرآغاز

«مرتضی شیردره» را همه با ریخته‌گری، تراش‌کاری و مدل‌سازی می‌شناسند. حدود ۴۰ سال است که در کارهای فنی یک استاد کار ماهر و کامل است. عاشق زندگی در طبیعت است و این عشق آن‌قدر در او شعله‌ور بوده است که قید کار کارمندی را می‌زند و برای امرار معاش یک کارگاه تولیدی در نزدیکی روستای چشمه قصابان تأسیس می‌کند.

وی می‌گوید: زمانی که در کارگاه مجبور بودم تا پاسی از شب برای تکمیل سفارشات تا پاسی از شب را کار کنم، شب‌های زمستان سگ‌هایی که کنار جاده بودند، مرا تا لب جاده هدایت می‌کردند. حضور آن‌ها در آن شب‌های سرد که گرگ‌ها همه جا پرسه می‌زدند، برایم مایه دلگرمی بود. شبی یکی از سگ‌ها با صدایش به من فهماند که توله‌اش در سطل قیر داغ گرفتار شده است، توله‌اش را نجات دادم و روزها آن را تیمار کردم تا بهبودی کامل کسب کرد. کار و درآمد نتوانسته بود لذتی را که از نجات این حیوان به دست آورد را به من هدیه کند و هدف اصلی‌ام را در آینده برای من روشن کرد. چند وقت بعد از آن توله گرگی را از دست چوپان‌ها نجات دادم که بعد از بزرگ شدن هر جا رهایش می‌کردم دوباره بر می‌گشت. دیگر برایم حجت شده بود که رسالتم در زندگی کمک به این مخلوقات است.

طلوع عقاب‌ها

شیردره روایت خود را این‌گونه ادامه می‌دهد: بعد از رفت و آمدهایم به محیط زیست برای تحویل حیواناتی از قبیل گرگ و روباه هایی که تیمار کرده بودم،فهمیدم پرندگان شکاری وحشی در آن‌جا وجود دارند که بودجه و نفراتی برای مراقبت از این موجودات در اختیار نیست. به اداره‌کل محیط زیست پیشنهاد دادم باغ شخصی‌ام را به پناهگاهی برای این حیوانات تبدیل کنم. باغ را تجهیز کردم و در اختیار محیط زیست قرار دادم و تا این لحظه میزبان ۱۴۰ پرنده شکاری مانند عقاب، شاهین، جغد، سارگپه و پرندگان دیگر بوده‌ام که بعضی را بعد از تیمار در طبیعت رها کرده‌ایم اما بعضی دیگر که توان ماندن در حیات وحش ندارند تا آخر عمر در این‌جا می‌مانند.

مرتضی این پناهگاه را مانند جان‌پناه‌هایی که در کوهستان برای کوهنوردان ساخته می‌شود، توصیف می‌کند که در این‌جا پرندگان برای تجدید قوا به آن پناه می‌آورند.

کابوسی برای عقاب‌ها

وی ادامه می‌دهد: حدود ۴۰ درصد از پرندگانی که به این مکان منتقل می‌شوند مورد آسیب از سوی شهروندان قرار گرفته‌اند. در فصل بهار که فصل زایش این پرندگان است، شهروندان جوجه‌های این پرندگان را از لانه برمی‌دارند و به عنوان یک حیوان خانگی نگه‌داری می‌کنند. اما بعد از مدتی که پرنده رشد می‌کند و تغذیه آن سخت می‌شود آن را رها می‌کنند. این در حالی است که این پرندگان به دلیل نوع تغذیه و سبک زندگی تکامل بدنی پیدا نکرده‌اند، ضعیف هستند و در نهایت به کام مرگ فرو می‌روند. مردم باید بدانند این پرندگان نمی‌توانند در قفس زندگی داشته باشند و باید شکار کردن و پرواز را در طبیعت بیاموزند که در این مورد باید فرهنگ‌سازی از سوی نهادهای مربوطه انجام شود. طبیعت به مثابه یک مکان مقدس برای آرامش روح است و خشم انسان‌ها برای طبیعت ویران‌کننده است.

آرزو

شیردره می‌گوید: من در این مکان شرایط زندگی را برای پرندگان خشکی زی فراهم کرده‌ام و در این مدت با موارد زیادی از پرندگان آبزی نیازمند مراقبت روبرو شده‌ام. آرزو و هدفم این است که با هزینه شخصی خودم در دل طبیعت و بر بلندای یک کوه قلعه‌ای بنا کنم که بتوانم در آن یک دریاچه ایجاد کنم و یک محیط جنگل انبوه را ایجاد کنم که پرندگان شکاری و آبزی در این بنا به فراخور سبک زندگی در آن ادامه حیات دهند و قوای از دست رفته خود را بازیابند. تنها هدفم این است بعد از مرگم اثری از من به یادگار بماند که تا هیچ حیوانی را به باغ وحش نسپارند. نقشه‌ها و ماکت‌های این طرح را نیز آمده کرده‌ام و در همین لحظه قابلیت اجرا دارد. ماهیت یک انسان تلاش و کوشش و لذت بردن از آن است و هرکس بخواهد فقط خانه خودش را آباد کند وطن را نابود می‌سازد.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.