آنها هنوز انسان هستند
*محمدمهدی اسدی
درست است تا مادامی که سودای قدرت وجود دارد، گریز از اعتیاد بسیار سخت است، اما رشد روزافزون این بلای نابودگر که از دیرباز دستافزاری برای اشاعه قدرت و سیاستها بوده است، به آسانی قابل نابودسازی نیست. دسترسی آسان، فراوانی، تنوع و تطبیق این خوابمایهها با زمانه، باعث شده که این سود و زیانآورهای اجتماعی در میان مردم با پراکندگی گستردهای جا باز کند. اکنون میبینیم اعتیاد به موادمخدر تنها در یک حالت خاص خلاصه نمیشود. همین باعث شده بیش از پیش اعتیاد در روزگار کنونی ترسناکتر شود. لمسکردن، بوییدن، چشیدن یا حتی گوشدادن تنها بخش کوچک برای گرفتارکردن مردم به این بلای وحشتآور است. ما باید با رویکردهای نو با این بلای بزرگ روبرو شویم. بهراستی چرا انسان به راحت با این معضل خو میگیرد؟ تجربه نشان داده که ما نمیتوانیم خود موادمخدر را نابود کنیم؛ چون تا زمانی که عطش قدرت و پول وجود دارد، همین مشکلات هم هست، بستر قدرت جامعه ما باید بهگونهای بچرخد که موادمخدر در آن جایی نداشته باشد.
تا زمانی که مواد اعتیادآور برای لذتجویی و خوشگذرانی، پناه و فرار از شرایط استفاده شود، این اوضاع ادامه دارد. اکنون مواد اعتیادآور تقریبا تبدیل به یک پناهگاه واهی شده، برای پرکردن خلأهایی که ریشه در وجود انسان دارد، ما باید بدانیم مخاطب اصلی مواد اعتیادآور چه کسانی هستند و چرا در بین آنها شیوع پیدا کرده. معمولا موادمخدر دنبالروی کسانی است که روحیه آسیبپذیر و ضعیفی دارند؛ به همین خاطر نوجوانان، جوانان، سربازان و دانشجویان هدف اصلی مواد اعتیادآورند. این رده سنی بازار خوب و گرمی را برای فروشندگان، تولیدکنندگان و سودجویان موادمخدر ایجاد کرده است. آسیبپذیری در این دوره زندگی باعث شده، اندیشه خام و فقر فکری هم به این بدبختیها دامن میزدند. همانگونه که بیان شد ما مسئولیم در برابر تک تک رخدادهایی که در جامعه ما رخ میدهد. باید آگاهانه به این مسئله بسیار بزرگ نگاه کنیم.
انسان نمیتواند جلوی احساسات خود را بگیرد، اما میتواند احساسی آگاهانه به مسائل داشته باشد، تصمیمگیریهای انسان غالبا احساسگونه است، اما باید در جای درست بیان شود، نباید احساس آدمی در معرض تهاجمات و آسیبهای نادرست جامعه یا خانواده قرار گیرد. بیشک تیر این بیتدبیریها روان و وجود انسان را هدف قرار میدهد. مردم میپندارند معتادها خود مقصر هستند، اما چه کسی بدبختی را برای خود برمیگزیند که اینها برگزیده باشند. ما هیچگاه نباید یکطرفه به قاضی برویم. همه ما در یک جامعه زندگی میکنیم. همانطور که ما حق زیست داریم، آنها هم حق زندگی دارند. درست است مشکلهای بسیاری مانند دزدی، ناامنی، بیخانمانی، زاغه نشینی و مشکلات دیگر را در جامعه بهوجود آوردند و تقریبا یک شکل زشت و ناپسند به جامعه میدهند، اما نباید فراموش کنیم آنها هنوز انسان هستند. درست است به حقارتی بیوصف رسیدند، اما هنوز فهم و درک دارند. بسیاری از ما زمانی که معتادی را میبینیم با چشم یک جنایتکار یا یک موجود پست به او نگاه میکنیم، اما آیا درست است چنین نگاههایی؟
اعتیاد پناهگاه خوبی شده برای کسانی که توان ایستادگی در برابر افکار اضافه، مزاحم و آزاردهنده را ندارند، شاید بزرگترین دلیل اینکه تعداد معتادین هر روز در حال افزایش است، ما هستیم. ما مقصر هستیم که جامعه ما هر روز معتادتر و ناسالمتر میشود. آنها معتاد هستند و امنیت جامعه را به خطر میاندازند. تا زمانی که جامعه شهری و جامعههای کوچک (خانواده) مشکل داشته باشد، این داستان نهتنها پایان نمییابد، بلکه هر روز بزرگتر هم میشود. افراد درگیر اعتیاد پیش از آنکه معتاد شوند، یک زمانی بیمار بودند. هیچکس معتاد بهدنیا نمیآید. ما بهجای اینکه درست کمک کنیم و به این موضوع از ریشه بپردازیم، آن را رها کردیم؛ بهگونهای که اکنون تبدیل به یک ناهنجاری بزرگ شده است. این معضل بزرگ هر روز بیشتر دامن جامعه را میگیرد.