آهای شب چارشَمه

0

*محمد صیفی‌کار

*فعال گردشگری

اَ مَچِد نماز خوانده و نخوانده وَردارِ بِدِو می‌کردیم که نکنه جا بمانیمان.

هر چی چِلِ چوُق و پِلِ پوش و تیکان میکانُ لاحاف و رخت کُنه و شِتِ شِرِ و جارو کُله و پارو اِشکسته و وَزم زِوار در رفته و شاخای خشکِ درختارِ که آقاجانِ مرحومم هرس کرده بود جَم می‌کردیم بکَش بکش می‌بردیمان تا جافراخی، دِرِ خانِی حمید چینی، خانم بَسُ عباسعلی، رضا گِزیُ آصادق شیشه برُ و علی کارپسندنان می‌رِختیم وِرِ هم

وا بچا شرُو می‌گردیمان دسه دسه شان می‌کردیم می‌شد دَ بیستا کُوِه

اول وا هم‌تمرین شِرخوانی می‌کردیم.

قِدِ دیواری بازی می‌کردیم. گوشه به گوشه بازی می‌کردیم. هَف سنگ و…

گرم که می‌شدیم

شُرُو می‌گردیم آتیش دُرُس کردن

یکی، دو تا، دَدا، بیستای می‌شد

می‌رفتیم‌ پُش سِرِ هم‌ وایمیسادیمان قَتُ نیم قَد.

قطااااار می‌شدیمان اَ کوجا تا کوجا

شلوارامانِ میَشتیمان میان جورابامانُ حالا بپر کی بپر

میان ای بپر بپرترَم واهم یِی صدا و بی‌شیله پیله ماخواندیم

شب چارشَمِّه سوری

شب چارشمه سوری

…اِفتاد تو قوری

قوری جوشید و سر رفت

اونَم…و در رفت

زردی مَ  اَ تو

سرخی تو اَ مَ

غم بره شادی بیا

آهای شب چارشَمه

تو بده مراد بنده

دشمنتان نخنده

کل بازیای ما اینا بودُ چَن تا تقه و موشک بند تُمانی که اُوَختا شَوَرین میساختِنِشان

یِ قوطوییَم میِودیمانُ میانش کاربیت مینداختیمُ درِش کِپ، گرمای آتیش بِشِش کارساز میفتادُ سرِ صدای می‌کرد که نگو و نپرس.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.