جای خالی آموزش برای بقای محیط زیست
*مهراندخت فتحی
زبان به توضیح فجایع به وجود آمده از تخریب و آلودگی محیط زیست نمیچرخد. ظلم بر طبیعت بیداد میکند،آن هم طبیعتی که موهبتی به نام زیبایی و آرامش را برای ما به ارمغان دارد.
اگر بخواهیم در زیباییهای بصری که ظاهریترین وجه طبیعت است بنگریم، آلودگی و زبالههای رها شده در طبیعت نگاه و قلب هر بیننده صاحب شعوری را آزار میدهد و این درد به ظاهر بیدرمانی که هر چند گاهگاهی زبالههایش توسط گروههای مردمی حافظ محیط زیست جمع آوری میشود اما هنوز نتوانسته حق پاکی بکر طبیعت را باز گرداند.
شاید بتوان گفت آلودگیهای محیط زیستی یک حقیقت تهدیدکننده و یک واقعیت تلخ است تا اینکه یک آموزه اخلاقی یا یک هشدار مصرف باشد، پسماندهایی که از روی بیمسئولیتی و نبود وظیفهشناسی نسبت به طبیعت در تمام نقاط تفریحی و طبیعی رها شده.
وجود زبالهها و شیرابه آنها که علاوه بر بو و ظاهر بدی که به همراه دارد، میتواند جولانگاه حشرات موذی باشد.
همینطور مواد نفتی و پلیمری غیر قابل تجزیه که در آنها بهکار رفته، میتواند به راحتی وارد آبهای زیرزمینی و سپس وارد زنجیره غذایی شده و در پی آن موجب مسمومیت میشود و عواقب محیطی فاجعهباری را به دنبال خواهد داشت.
چند سالی است فرهنگ طبیعتگردی رونق بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده و تمایل گردشگران به مصرفگرایی مواد پلاستیکی و بیتوجهی به جمع آوری و تفکیک آنها هم باعث تشدید این اتفاق مخرب شده که اگر طبیعت به این صورت و سرعت،تخریب و آلوده شود دیگر چیزی از رونق گردشگری هم نمیماند. شوربختانه جایی هم نیست که در امان مانده باشد؛ حتی در مسیرهای صعبالعبور که کمتر انسانی پایش به آنجا باز میشود هم به مدد بادهای تند، زبالههای پلاستیکی سبک به آنجا هدایت شده و زشتی را به طبیعتهای دستنخورده اجبار میکند. از قعر دریاها گرفته تا ارتفاعات بکر، همگی دستخوش این تغییر ناخوشایند شده و سفر زبالهها را به همه جا شاهد هستیم.
از آنجایی که کار را باید به کاردان سپرد و برای هر دردی میتوان لااقل به طور نسبی درمانی پیدا کرد باید قبل از اینکه خیلی دیر شود به دنبال چاره بود و این چاره اندیشی قطعا وظیفه یا مسئولیت گروهی از مردم یا بخشی از ارگانها و سازمانها نیست.
وقتی قرار باشد کاری را در وسعت ملی یا جهانی انجام داد حمایت و مشارکت همه اقشار و گروههای مردمی و در کل یک بسیج عمومی را میطلبد که با ارائه برنامه مدون و دقت در اصول کارشناسی شده در روند انجام آن بشود با سرعت بیشتری به نتیجه و اثر بخشی هدف تعیین شده یاری رساند.
در این بخش باید این اهداف را در دو بخش بلندمدت و کوتاهمدت تقسیم کرد:
بخشی از مسئله آلودگیزدایی از طبیعت را باید در فوریت قرار داد و در کوتاهترین زمان ممکن به انجام رساند تا هرچه سریعتر ظاهری درخور را به طبیعت باز گردانیم و در پی آن اهدافی هم در بلندمدت تعریف کرد که بتوان مدیریت حسابشدهای هم در آینده داشته باشیم و بتوانیم به کمک آموزشهای صحیح و به موقع حس مسئولیتپذیری تمام اقشار جامعه را به کار گرفت و در راستای آن پاکی و بکری طبیعت را در بلندمدت هم حفظ کرد.
استفاده از هر گونه ابزاری برای گسترش فرهنگ در زمینه حفاظت از محیط زیست میتواند حال و نیز آینده بشری را تضمین کند و بدیهی است برای ایجاد چنین فضایی نیاز به دانایی، قدرت، فرهنگ و توانایی است. بنابراین توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست زمانی حاصل میشود که محیط طبیعی و فرهنگ انسان با یکدیگر مرتبط باشند و در یک راستا حرکت کنند.
توجه ویژه به آموزش و پرورش خصوصا در مدارس و قرار گرفتن آموزشهای محیط زیستی در ساختار آموزشی از موارد موثر است. کارشناسان معتقدند که این آموزشها زمانی کارآمد جلوه میکند که به صورت زیربنایی از دورههای آموزشهای ابتدایی آغاز شود. کاهش مصرفگرایی و روش صحیح زیستن با طبیعت باید در صدر این آموزشها قرار گیرد و محتویات آموزش و همچنین تغییر رفتار عمومی افراد در این امر در سطوح بالاتر و در تمام رده های سنی باید با مداومت و جدیت ادامه یابد.
از دیگر راهکارهای موثر کوتاهمدت، اجرای طرح تشویقی از سمت سازمان ها و ارگانهای زیربط است.
از شهرداریها گرفته تا سازمان محیط زیست و منابع طبیعی میتوانند از این طرح برای پیشبرد هدف پاکسازی طبیعت بهره گیرند.
آخر هر هفته جمعیت بسیاری از مردم در سراسر شهرها و بخشها برای گردش به دل طبیعت پناه میبرند و زبالههای بسیاری هم بر جای میگذارند که میتوان افرادی را به صورت افتخاری دعوت و در نظر گرفت تا مسئولیت کنترل و فرهنگسازی در این حیطه را انجام دهند و همچنین به جمع آوری زبالهها بپردازد و در قبالش از سازمان مربوطه بن مسافرت، خدمات رایگان تفریحی و یا بن تخفیف خرید را دریافت کنند.
علاوه بر این امتیازها تخصیص بیمه سلامت و عمر به این افراد میتواند انگیزهای باشد که هر چه بیشتر نیرو و توانشان را در این مورد به کارگیرند. گماشتن ماموران افتخاری بهداشت در تجمعات تفریحی و بیان موضوعات بهداشتی در خصوص ارتباط افراد با طبیعت و تأثیر سلامت آن بر انسان هم از دیگر موارد مورد اشاره است.
تقسیم کیسههای قابل بازیافت برای جمع آوری زباله بین هر خانواده و فردی که به گردش در طبیعت آمده، میتواند سازنده باشد. اهدای کیسههای پارچهای به شهروندان بهجای کیسههای پلاستیکی برای خرید، تشویق عشایر به جمع آوری زبالهها و در عوض آن دریافت خدمات درمانی رایگان برای دامها، بازگرداندن کیسههای مواد خوراکی و بطریهای نوشیدنی به کارخانههای آنها و دریافت بن خرید همان محصولات و آموزش دفن پوست و هسته میوهها در طبیعتهای دور از شهر که موجب ایجاد شیرابه و بوی بد وزشتی بصری در طبیعت است، در نظر گرفتن تجربه موفق کشورهای دیگر در مهار این مسئله را هم نباید فراموش کرد.
در این بین از نقش رسانهها نمیتوان غافل بود. همانطور که در اوایل دهه هفتاد شمسی، رادیو توانست فرهنگ استفاده از کیسه زباله را در خانوادهها نهادینه کند؛ حتی شاهد آن بودیم که مأموران شهرداری با مراجعه به در تک تک منازل این کیسهها را پخش می کردند و طولی نکشید که همگان خود را به استفاده از آن ملزم کردند. در حال حاضر هم میتوان با تکرار و مداومت در این خصوص به سهولت همان استراتژی را در این بخش به کار گرفت.
علاوه بر موارد اشاره شده در عصری زندگی میکنیم که تعدد رسانه های جمعی را شاهد هستیم و با بهرهگیری از این رسانه های قابل دسترس و با ساخت و پخش کلیپهای آموزشی میتوان میزان تأثیر این موارد را بالاتر برد. با وجود آموزشهای مستمر به تدریج شاهد کمتر شدن رفتارهای مخرب محیط زیستی میشویم.
ناگفته نماند که این اقدامات باید لااقل یک دهه به صورت مداوم و با پیگیری و حمایت سازمان ها و ارگان ها انجام شود تا نتیجه بخش باشد. نقش سازمانهای مردم نهاد در زمینه آموزش همگانی و ضرورت فرهنگسازی در جامعه هم گامی اساسی به شمار میرود اما کافی نیست.
قطعا برای رسیدن به هدف مطلوب، مشارکت سازمانها و ارگانهای دولتی و نقش آفرینی مردم به همراه نهادهای مختلف از جمله مهمترین راههای کاهش آسیب به طبیعت است.