داغ نماهای رومی بر در و دیوار شهر

یک مهندس معمار: نماهای رومی با گرته‌برداری‌های ناشیانه، کوچه‌ها و گذرهای شهری ما را با سیمای شهری آشفته مواجه می‌کنند

قربانی: مراجع تایید و تصویب پروانه‌های ساختمانی نیز که کنترل را در کمیت‌ها و ابعاد فیزیکی می‌دانند باید به افزایش کیفیت‌های شهری فکر کرده و بر اساس آن عمل کنند و به پدید آورندگان معماری‌های ارزشمند ارج نهاده و سیاست‌های تشویقی در نظر گیرند.

0

*حسین زندی

*روزنامه‌نگار

همدان از ساختمان‌های زیبای با ارتفاع کم مزین به نماهای آجری و ایرانی به ساختمان‌های بلند و بی‌قواره پوشیده شده از نماهای رومی رسیده است و در این مصیبت مسئولان تصمیم‌گیر شهر مقصر اصلی هستند. همان‌ها که فرهنگ‌سازی را از یاد بردند و صرفا برای گرفتن پول بیشتر مجوز ساخت این ساختمان‌های بدشکل با نماهای غیرایرانی را صادر کردند. بر اثر کم‌کاری‌های معاونت شهرسازی و معماری شهرداری و سازمان نظام مهندسی، داغ نماهای رومی بر در و دیوار شهر مانده و چهره مضحکی به آن داده است. «محمد قربانی» مهندس معمار از دلایل این مصیبت آوارشده بر سر شهر می‌گوید.

حسین زندی- سردبیر
حسین زندی- سردبیر

نمای رومی از کجا وارد همدان شد؟

نمای رومی از دسته نماهای کلاسیک به شمار می‌رود که با الهام از معماری کلاسیک روم و یونان وارد ساختمان‌سازی در ایران شد و به خاطر معماری تقریباً پیچیده و مصالح ساختمانی گران‌قیمت مانند سنگ‌های طبیعی مرمر، گرانیت و تراورتن به گونه‌ای در باور عموم، مخصوص ساختمان‌های لوکس و طبقه مرفه جامعه است و نمادی از کاخ‌های کلاسیک را در خود نشان می‌دهد. روم در قرن پنجم و ششم تحت تاثیر معماری یونان قرار گرفت و بناهای مذهبی و سلطنتی زیادی با این سبک شکل گرفت. به خصوص در دوره رنسانس رواج زیادی پیدا کرد و در قرن ۱۹ نیز در اروپا مورد استقبال گرفت، حتی به آمریکا رفت و ساختمان‌هایی ساخته شد که قدرت، استحکام و عظمت را تداعی می‌کردند. در ایران تا اواخر قرن ۱۹مطابق با روح معماری ایرانی توجه به نمای داخلی و حیاط‌ها بیشتر از توجه به نمای خارجی می‌شد و به همین دلیل است که خانه‌های به جا مانده از دوره قاجار امروزه نمای درونی بسیار زیبایی دارند و نمای خارجی آن‌ها تزئین خاصی ندارد. اما پس از قرن ۲۰  ناصرالدین شاه تصمیم گرفت از نماهای اروپایی برای نمای ساختمان‌های ایرانی الگوبرداری کند و کم‌کم نمای خارجی نیز در بین ایرانیان اهمیت بالایی یافت. گاهی در ایران نیز عناصری از معماری کلاسیک و بیشتر دوره هخامنشی به آن‌ها اضافه شد و این شروعی بود بر حضور اینگونه نماها در ایران و پایتخت که به شهر همدان هم در دهه‌های بعدی رسید.

اما در روزگار فعلی یکی از دلایل همه‌گیر شدن آن ارزان بودن مصالح سنگی از جمله تراورتن بود که در این نماها به کار برده می‌شد و بناهایی غالبا با خلوص رنگی سفید شکل می‌گرفت که نوعی کمال و عظمت به بنا داده و نوعی عظمت و رفاه را در ذهن بیننده القا می‌کرد. حال بماند که در ایران چه حجمی از کوه‌ها برای استخراج سنگ از طبیعت بریده و ناپدید شدند و باقی‌مانده  اثر این کار منجر از بین رفتن چشم‌اندازهای طبیعی سرزمینمان شد. نمونه آن کوهی که در روبروی سایت دانشگاه آزاد همدان (حسن آباد) قرار داشت و در مقابل دیدگان دانشجویان و مدرسین چون شمعی ذره ذره آب شد و در چشم انداز شهر ترکیب ناموزونی از خود باقی گذاشت. جالب است بدانیم در ایتالیا همین سنگ‌ها را گاه با ضخامت اندک حدود یک میلی‌متر تولید می‌کنند و در نماها به کار می‌برند اما استفاده از منابع سنگی در ساختمان‌های ما کجا و آن‌جا کجا؟ نکته حائز اهمیتی که وجود دارد این است که بیشتر نماهای رومی که در کشور و شهرمان مشاهده می‌شود حتی اصالت نمای کلاسیک خوب را ندارد و با گرته‌برداری‌های ناشیانه، کوچه‌ها و گذرهای شهری ما را با سیمای شهری آشفته مواجه می‌کنند.

به لحاظ روان‌شناسی و تحلیل جامعه‌گرایانه محبوبیت اجرای نمای رومی را می‌توان به یکی از ویژگی‌های انسان امروز نسبت داد: نمایش قدرت کاذب و چشم و هم‌چشمی با دیگران در مادیات و شاخص بودن. کارفرما و سازنده و خریدار  این بناها در ناخوداگاه خود  دنبال  این ابراز قدرت و لوکس گرایی، حس تفاخر و رواج سندروم کاخ نشینی توام با ترویج اختلاف طبقاتی بوده‌اند و جمله‌ای تکراری که غالبا از زبانشان می‌شنویم: «نمایی بزنیم که چشم همه دربیاد». حتی نورپردازی‌های وسیع در بافت متراکم این نوع نماها با این هدف شکل می‌گیرد

در صورتی که پدران ما در هزاران سال گذشته به هنرمندانه‌ترین شکل با آجر کار کردند و شاهکارهای ماندگار و بی‌نظیری در سطح جهان آفریدند. معماری ما نه معماری جلوه‌گری بود بلکه معماری وحدت در کثرت و یگانگی بود: در آن کیفیت فضایی یک خانه ساده با کیفیت فضای کاخ و بازار و موارد دیگر یکی بود .

محمد قربانی
محمد قربانی

چه راه‌هایی برای فاصله گرفتن از این فضا وجود دارد؟

معماری اصالتا موضوعی فرهنگی است و شاید بهتر بتوانم بگویم خود فرهنگ است. معماری تبلور روحیات جامعه است. طراح معمار باید معماری همدان قدیم، اصفهان، یزد، شیراز و کاشان را دیده و با آن‌ها زیسته باشد  و درک کند تا بتوان از او انتظار داشت به صورت بومی یا منطقه‌گرایی سیمای شهرمان را طراحی کند و این ضعفی است که از دوران دانشجویی در معماران دیده می‌شود. متاسفانه آموزش معماری در ایران از منظور اصلی خود بسیار دور شده است. سفرهای قدیمی که دانشجویان قدیم معماری در ایران به اقصی نقاط کشور داشتند این روزها دیده نمی‌شود و روح ملی‌گرایی در فارغ التحصیلان معماری کمتر دیده می‌شود. احساس تعلق به خاک خویشتن و مام وطن اجازه نمی‌دهد ارزش‌های خود را نابود کرده و دور بریزیم. در کل پاسخ شما این است: این تخریبگری ما از ذهن آدم‌ها شروع می‌شود. باید آموزش‌ها تغییر کند و کار فرهنگی فراوانی انجام داد حالا چه در اصحاب رسانه و فضای مجازی چه در آموزش دانشگاهی و مهم‌تر در بحث مدیریت شهری .

مراجع تایید و تصویب پروانه‌های ساختمانی نیز که کنترل را در کمیت‌ها و ابعاد فیزیکی می‌دانند باید به افزایش کیفیت‌های شهری فکر کرده و بر اساس آن عمل کنند و به پدید آورندگان معماری‌های ارزشمند ارج نهاده و سیاست‌های تشویقی در نظر گیرند. بنای روبروی بیمارستان اکباتان در خیابان طالقانی همدان که از شاخصه‌های معماری ایران و از آثار برجسته مرحوم مهندس قهوه‌ای در همدان بود، ماه گذشته تخریب شد و هیچ عکس‌العملی در راستای جلوگیری از این تخریب در مراجع دانشگاهی و اداری و مدیریت شهری و فرهنگی دیده نشد.

نقش سازمان نظام مهندسی در به وجود آمدن این فضا چیست؟

معماری کار فرهنگی است. به نظر می‌رسد نسل ما باید دوباره خودش را پیدا کند، ارزش‌هایش را بشناسد، ماندگاری را بشناسد، فرهنگ را بشناسد، ایران را بشناسد و خاک را گرامی بدارد. مهندسینی که ناظرین و طراحان بناهای سطح شهر هستند روح ملی را در کارهایشان بدمند و در برابر تخریب ارزش‌ها و تولید نازیبایی‌ها در شهر ایستادگی کنند .

شما به عنوان معمار چه مسئولیتی دارید؟ از کارهایی که در این زمینه انجام داده‌اید، بگویید:

من با تیمی که در دفترم مشغول به کار هستیم، سعی می‌کنیم در پروژه‌هایی که به دفتر ما محول می‌شود جلسات متعددی با کارفرمایان گذاشته و آن‌ها را با این مسائل آشنا می‌کنیم. متاسفانه در همه این افراد انعطاف‌پذیری لازم وجود ندارد و بناهای معمولی که در اطراف دیده‌اند را الگوی ذهن خود قرار داده و از ما می‌خواهند نظیر آن‌ها را طراحی کنیم. این رنج در سالیان متمادی جامعه معماران را فرا گرفته است که با ذهنیات کارفرمایان ناآگاهی که با ذهنی بسته در برابر معمار قرار گرفته و در نهایت جلوی افزایش کیفیت معماری در شهر را می‌گیرند. بارها اتفاق می‌افتد که در راستای حرفه معماری چندین طرح کار می‌کنیم و راه‌حل‌های مختلفی برای مسئله طراحی ارائه می‌دهیم که حتی هزینه‌ای بابت آن از مالک اخذ نمی‌شود منتها در نهایت مالک در خواسته خود باقی می‌ماند و کار را به بن بست می‌کشاند. حالا اگر کار فرهنگی صورت می‌گرفت و کیفیت‌ها تبلیغ می‌شد ملاک همه کیمیات مادی نمی‌شد و آثار با ارزش‌تری شکل می‌گرفت. متاسفانه بال‌های پرواز یک معمار کوتاه است. او با نقاش و گرافیست متفاوت است. ساخته شدن تخیلات او وابسته به بودجه کارفرماست؛ کارفرمایانی که در تلاطمات اقتصادی کشور از نظر اقتصادی انتفاع زیادی به دست آورده‌اند اما به لحاظ ساختار تفکری و فرهنگی رشدکافی نداشته‌اند.

در بناهایی هم که با هدف ایجاد کار ارزشمند از دفتر ما در سطح شهر ساخته شده است بعد از تصمیم تیم ما در طراحی بنا وجود مالک و کارفرمای فرهنگ‌شناس اندیشمند نقش اصلی را داشته است. به عنوان مثال در محله حوض آقا همدان، بنای مسکونی را با آجر با توجه به هویت قدیمی این محله در خیابان بین‌النهرین طراحی و اجرا کردیم که وقتی با مالک درباره نقش فرهنگی معماری در این کار صحبت کردیم؛ حاضر شدند روی بخشی از منافع مادی خود به خاطر هویت شهرمان پای بگذارند و حدود هشتاد درصد از خواسته‌های ما را جامه عمل بپوشانند. برای تشویق ایشان حتی از دستمزد کار خود به خاطر ساخته شدن طرحمان کاستیم. در مرحله بعدی کار جهت تایید به میراث فرهنگی ارائه شد، مسئول تایید طرح – خانمی بودند که به فرموده خودشان  اصلا معمار نبودند – طرح ما را جهت تایید به ایشان ارائه کردند و ایشان بدون این‌که متوجه طرح ما شوند پروژه را رد کردند. شخصا مراجعه کردم و ضمن معرفی سوابق کاری، اهداف طرح را برایشان توضیح دادم. در مورد هدف فرهنگی طرح و این‌که چقدر دوست داریم این محله درست ساماندهی شود. حتی در طرح برای کبوترهای صحرایی که از قدیم در این فضا حضور داشتند، اندیشیده بودیم که مقابل طرح ایستادگی کردند و متاسفانه کارشکنی‌های زیادی انجام دادند و مجبورشدیم طرح را تغییر دهیم. فرد مذکور فکر می‌کرد در هر محله‌ای که مسجد قدیمی دارد نباید بناهای اطراف در محله نقشی داشته باشند؛ در صورتی که ما محله را یک اندام شهری مهم می‌دانستیم که همه اعضای این اندام باید با هم کار می‌کردند و هویت مسجد نیز ارزش‌گذاری مجددی می‌شد. ناامید شدیم. با بچه‌های دفتر جلسه گذاشتیم، صحبت شد واقعا ایشان با چه درجه از صلاحیت باید در مورد شکل‌گیری بناهای یک شهر در بافت‌های قدیمی اظهارنظر کنند؟ و انقدر روی طرح ما لطمه وارد کنند. این آدم چقدر روی معماری ما شناخت دارد؟ چقدر مطالعه کرده است؟ آیا تصویب یک طرح تاثیرگذار در یک محوطه قدیمی باید توسط یک فرد انجام شود یا خرد جمعی شایستگان را می‌طلبد؟ مسئله خواست کارفرمایان و گاه نگاه کمیتی در مراجع تایید طرح‌ها و پروانه ساختمانی باعث فدا شدن کیفیات و روح ارزش‌های اصیل فرهنگی در شهرمان می‌شود. کار خوبی که در معاونت معماری و شهرسازی شکل گرفته تشکیل کمیته سیما و منظر شهری در شهرداری‌ها بوده است که تا حدی جلوی تایید و ساخت نماهای رومی و نامتجانس گرفته شد؛ منتها سوالی که مطرح می‌شود این است: چرا فقط باید گذرهای بالای ده متر در شهر مورد توجه این کمیته قرار گیرد؟ آیا کیفیت فضایی یک شهر را می‌توان با عرض معابر تنظیم و تعیین کرد؟ آیا بناها در کوچه‌های کمتر از ۱۰ متری ساخته نمی‌شوند و زندگی در آن‌ها جریان نخواهد داشت؟ شهر یک روح واحد است، شهر یک خاطره عمومی است، شهر یک مکان تعلق است، شهر همچون شعر چیزی فراتر از ابعاد فیزیکی است، شهر یک پدیده است. اگر در آن احساس تعلق آدمیان شهر از بین برود ساکنین شهر آن را نابود خواهند کرد. صحبت از یکپارچگی و کیفیات و وحدت در سیمای شهری شد. سخن را با یک جمله از نیما یوشیج به پایان می‌برم: «غم اشاره محوی است به رد وحدت اشیا».

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.