عیدی که پشت در ماند

0

*نازنین ناصری

*کارشناس ارشد محیط زیست

بوی عیدی می‌آید، زمستان قدم‌های پایانی خود را بر می‌دارد تا به بهار برسد و کم کم لباس سرما را از تن در می‌آورد و به قول معروف خانه تکانی می‌کند، مردم هم خانه تکانی را شروع کرده، مادران مشغول شستن قالی و قالیچه هستند، پدران در حال خرید آجیل شب عید هستند، ماهی و سبزه‌ها در بازار خودنمایی می‌کنند و می‌بینیم خیلی از افراد در حال درست کردن سمنو هستند، اما عیدی‌های الان کجا و زمان گذشته کجا؟ در زمان‌های قدیم نوروز و عید حال و هوای خاصی داشت. بچه‌ها خانه تکانی را اول از خانه مادربزرگ شروع می‌کردند، یکی آینه و شمعدان عروسی مادربزرگ را تمیز می‌کرد، یکی حیاط را می‌شست و دیگری هم در باغچه‌ها گل‌های همیشه بهار را می‌کاشت.

طبق رسومی که ما داریم، پسرها برای مادر و خواهران خود قبل تحویل سال نو عیدی می‌برند. حالا یا پول یا وسیله آشپزخانه و یا پتو. یادم می‌آید مادربزرگم چقدر خوشحال می‌شد هر چند ممکن بود عیدی کم باشد. مادربزرگم زن خیلی دقیق و حساسی بود. داخل اتاقش یک دلابچه داشت که همیشه لباس‌ها و وسایل شخصی خود را در آن می‌گذاشت و حتی خوراکی‌هایی مانند گردو، کشمش را در آن قایم می‌کرد و کلید آن همیشه در داخل کیفی که خودش دوخته بود و به گردنش می‌انداخت، می گذاشت و موقع عید که می‌شد تعداد زیادی تخم مرغ را می‌گذاشت آب‌پز شود و پوست پیاز داخل آن می‌انداخت تا تخم‌مرغ‌ها رنگ بگیرند و موقع عید دیدنی به نوه‌ها می‌داد. یادم می‌آید یک سال که چند روز به عید مانده بود، تصمیم گرفتیم زودتر برای مادربزرگم عیدی ببریم. میوه و شیرینی، شامپو، آجیل خریدیم و قرار بود با سه تومان پولی که به عنوان عیدی برای مادربزرگ می‌بریم این‌ها را هم با خود ببریم. خلاصه خرید‌هایی را که انجام داده بودیم داخل ساک گذاشتیم و به سوی خانه مادربزرگ رفتیم آن موقع خانه مادربزرگم در روستا زندگی می‌کرد، تلفن هم نداشت که تماس بگیریم و بگوییم که برایت عیدی می‌آوریم. رفتیم و رسیدیم روستا. مادربزرگ خانه نبود و ما از همسایه‌ها پرسیدیم که کجاست، گفتند که از قضا به همدان و خانه ما آمده است و ما پشت در ماندیم. این ماجرا تمام شد تا این‌که در همان سال جدید خط تلفن به روستایی که مادربزرگم زندگی می‌کرد، رسید و خانه‌ها دارای خط تلفن شدند و تصمیم گرفتیم که از این به بعد قبل از بردن عیدی برای مادربزرگ، با او تماس بگیریم، اما سال تمام نشده مادربزرگ از میان ما رفت و ما ماندیدم و عیدی که پشت در ماند و دلابچه بدون خوراکی.

تقدیم به همه مادربزرگ‌ها

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.