پیر مادستان چشم از تتبع فرو بست

0

*مهدی به‌خیال

*نویسنده و پژوهشگر

استاد پرویز اذکایی پُر خواند و کم نوشت، اگرچه این اواخر بیشتر در مجامع حضور یافت، اما باز کم گفت و بیشتر شنفت. او به جد و با دقت علاوه بر کتاب، دیگر نوشته‌ها را می‌خواند فیش بر می‌داشت یا حاشیه‌نویسی می‌کرد. اذکایی در امور زندگی دقت و نظم خاصی داشت و چه بسیار روی این قضایا حساس بود.

شاید دوست بدارید :

او مهربان بود و متواضع، اما بود در مواقعی که نقد و انتقاد را بر نمی‌تافت و داستان رنگی دیگر به خود می‌گرفت. استاد اذکایی با این‌که نسخه‌شناس و فهرست‌نگار برجسته بود، اما ادیب هم بود و آداب‌دان، و مورخی بود نه راوی، بلکه به گفته استاد کامران فانی «نظریه‌پرداز تاریخ و مورخ اندیشه و فرهنگ» که به حقیقت «نظریه‌پرداز تاریخ» بود. اذکایی همچون دیگر همکیشان خود ازجمله امیرمهدی بدیع، شیخ موسی نثری و احسان یارشاطر هرچه داشت در راه فرهنگ گذاشت و گذشت، و چه بسا بیشتر. او هدفش را از این همه تلاش «جهل‌ستیزی» می‌دانست نه «فرهنگ دوستی». وی در این راه کوشش‌ها کرد و از خود و خانواده‌اش کم مایه نگذاشت به‌خصوص برای همدان. دکتر اذکایی اگرچه ایران‌دوست بود، اما نگاهش و تعلق‌خاطرش به تاریخ، فرهنگ و طبیعت همدان دیگرگون بود تا آن‌جا که می‌گفت «آجرهای شهر همدان را برشمرده‌ام» یا «خواب می‌بینم کتاب الهمذان/ همدان (ابوعلی عبدالرحمن عیسی کاتب بکر) پیدا شده».

اذکایی با محجوبی و درویش‌مابی، و قناعت که از پدر و به‌خصوص مادرش به ارث برده بود زندگی کرد‌ و با تمام مراقبت‌ها که از خود می‌کرد ناباورانه در صبح ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ خرقه تهی کرد و به ابدیت پیوست.

دکتر اذکایی حق استادی به گردن بنده داشته، استادی که بیست سالِ تمام در سفر و حضر، حشر و نشر، مجالست و مهمانی با او همراه و هم‌سخن بوده. از این‌رو مهر استاد را که نمی‌شود با چند سطر بیان کرد و گفت و گذشت؛ این یادداشت تنها تکلمه‌ای بود در سوگ استاد عزیز پرویز اذکایی که از دست داده‌ایم. یادش گرامی و روحش در آرامش ابدی باد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.