کام آخر

0

*زهرا کرد

*پرستار

توده ریه منتشرشونده‌ای که بخش وسیعی از مغز را درگیر کرده بود به همراه مشکل قلبی و فشار خون سبب شده بود چندین روز در بخش ما در انتظار عمل جراحی بماند. محل قرارگیری تومور در مغزش از خوش‌شانسی‌های عجیب روزگار بود، چراکه گویا جای خوبی را برای منزل انتخاب کرده بود و مجال زیستن و نفس کشیدن به بیمار را می‌داد. اعتیاد تمام دندان‌ها و رنگ سبیلش را گرفته بود و چند روزی می‌شد به جز متادون‌های تزریقی هیچگونه دریافتی از موادمخدر نداشت و این موضوع سبب شده بود در خماری دائم به سر ببرد. آبریزش از دهان، تعریق، مشکلات دفع مدفوع، خمیازه‌های مکرر، بی‌قراری و فحاشی از علائمی است که ما را مجاب می‌کند تا برای بیمار متادون تزریق کنیم. با توجه به شیوع گسترده مصرف مواد مخدر آن هم به صورت صنعتی در گروه سنی جوانان و فراگیری اش در طبقات مختلف جامعه این واقعیت شکل‌پذیرفته‌تری در بیمارستان دارد، اما کماکان هستند کارکنانی که اعتیاد را نه به عنوان یک بیماری یا ناهنجاری اجتماعی که به‌عنوان یک انگ در نظر می‌گیرند و این نوع نگرش سبب برخوردهای بعضا غیرحرفه‌ای با مصرف‌کنندگان مواد مخدر می‌شود.

بیمار تخت ۲۳ با شرایط مذکور شدیدا در سودای دو کام سیگار بود و این تمنا را از هر فردی که از اتاقش رد می‌شد، می‌کرد، اما شرایط بخش ویژه اجازه پاسخ دادن به چنین خواسته‌ای را نمی‌داد. البته نه فقط بخش ویژه که هیچ کجای بیمارستان به این مسئله توجهی نکرده‌اند و در نتیجه شاهد ته‌سیگارهای بیماران و همراهان در جای جای بیمارستان هستیم. واقعیتی که نظیر هزاران واقعیت نادیده گرفته‌شده اجتماعی به طرق مختلف سعی در انکارش داریم و این انکار در معماری، حقوق و مدیریت شهری نیز دیده می‌شود. آقای بیمار پس از چند روز نهایتا با قبول رضایت عمل با خطر بالا در فهرست عمل جراحی مغز قرار گرفت و در اوج خماری نیز طلب این دو کام را می‌کرد. نکته جالب توجه در واحد مورد استفاده‌اش بود؛ «دو کام! نه یه دود و نه یک نخ که دو کام و تمام!». با توجه به شرایط بیمار امیدی به بازگشتش از اتاق عمل نبود و همه این را می‌دانستیم. شبی که از قرار معلوم شب آخر زندگی بیمار بود و نظیر شب‌های دیگر در خماری شدید به سر می‌برد، فریاد بی‌رمقی سر می‌داد که جمله «دو کام» از آن شنیده می‌شد. یکی از کارکنان وقتی دلیل بی‌قراری و نوع خواسته‌اش را شنید و فهمید که ممکن است شب آخر زندگی‌اش باشد در تصمیمی متهورانه با پذیرش تمام تبعات احتمالی آن، تخت بیمار را به مکانی مناسب در انتهای بخش برد؛ جائی‌که پنجره جهت تهویه داشته باشد و ضمن پوشاندن بیمار برای جلوگیری از سرما دو کام را به وجود ملتهب و خمورش بخشید. دوکامی که به قول بیمار حاضر بود دستش را قطع کنند، اما قبل از اتاق عمل به آن برسد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.