خردمند مردم
*آرمان نوری
یکی از کارهای سودمندم در طول خدمت سربازی کتابخواندن در اوقات بیکاری بود؛ به همین دلیل سوژه طنز عدهای از همخدمتیها شده بودم که برداشت اشتباهی از این قضیه داشتند. روزی چندتا از کتابهایم با موضوع روانشناسی که عنوانهای خاصی داشتند، گم شدند. یکی از همان تمسخرگران ضمن اینکه میخواست کمک کند تا آنها را پیدا کنم سوالاتی در مورد دلیل کتابخوانی میپرسید. چرا من باید خود را مخاطب هنر قرار بدهم؟
در مورد چیستی و تعریف هنر کتابها نوشته شده است. به طور کلی هنر یعنی ظاهرشدن احساسات و عواطف درونی به وسیله آفریدن زیبایی. نتیجه این آفرینش، برانگیختهشدن احساسات مخاطب است. زیبایی میتواند یک نقاشی، یک فریم عکس، یک نوشته، یک فیلم، یک موزیک، یک نمایش، یک رقص، یک غذای خوشمزه، روابط خوب اجتماعی، یک ساختمان زیبا باشد و چه بسا زیبایی در نشان دادن زشتیها باشد.
میتوان گفت راه رسیدن به زیبایی از هنر میگذرد. همه انسانها به دلایل مختلف اعم از مالی، استعداد، کمبود وقت، دغدغه معیشت و مانند این نمیتوانند وارد آفرینش اثر هنری بشوند، اما همه میتوانند مخاطب هنر باشند و در زندگی این کار لازم است. زندگی به خودی خود تلخ، پوچ و بیمعناست و در طول تاریخ این هنر بوده است که زندگی را قابل تحمل کرده است. برای تحمل فشار و سبکی روح و روان پناهبردن به هنر میتواند بهترین کار باشد.
بهترین راه مواجه با هنر مطالعه است. عوام مطالعه را بیشتر با کتابخوانی میشناسند، اما کتابخواندن تنها یکی از مصداقهای مطالعه است. مطالعه به معنای آگاهی و اطلاعیافتن است؛ بنابراین شنیدن موسیقی، فیلم دیدن، سفر رفتن، گفتوگو و برقراری ارتباط و مانند این هم میتواند مطالعه باشد.
متأسفانه عدهای به اشتباه هنر و مطالعه را سوسولبازی، یا مناسب افراد سانتیمانتال، عملی لغو و فقط سرگرم کننده، یا کسی که شکم سیر است و از این دست افکار میپندارند. و یا برای توجیه به کمبود وقت و داشتن دغدغههای مهمتر اشاره می کنند. اینها دلیل خوبی نیست، زیرا اوقات فراغت در زندگی همه هست، اما اولویتها چیز کم ارزشتری است و ایضا برای تمام سلایق هم اثری هنری پیدا میشود. خیلی از رذیلتهای اخلاقی ناشی از بیهنری است. به آن همخدمتی سابق جواب میدهم از فواید مطالعه همین که سعی میکنم احترام همه را نگه دارم، دچار تنش و درگیری با دیگر افراد نشوم، فشار ذهنیام را قابل تحمل کنم و چنین معضلاتی که جامعه پرتنش ما به شدت با آن درگیر است و از قضا نیاز مبرمی به یادگیری و فرهنگسازی از راه مطالعه دارد.
مدتی بعد از پایان خدمت سربازی آن همخدمتی پیام داد: «کتابهایی که بهم دادی خیلی خوب بود» و بخشهایی از آن را حتی به اشتراک گذاشت. و من هرچه فکر میکنم یادم نمیآید کی آنها را به او دادم. و میفهمم خود آن پدرنامرد آنها را کش رفته بود. و البته جای خوشحالی است که حیف و میل نشده و یک فرد جزماندیش از آنها بهره برده. به قول استاد سخن سعدی علیه رحمه:
خردمند مردم هنر پرورند
که تنپروران از هنر لاغرند