عکاسی بدون افزودنی
«مریم زندی» عکاس برجسته از زندگی قابگونه خود میگوید
زندی: گذشت زمان و شرایط سخت زیست زنان در فضای نابرابر ایران سبب شده که در یک درگیری همیشگی برای حق و مصالح خود باشند، از طرفی با رویکرد متعارفی که زن را در کنج خانه میبیند، این تلاشها کمتر به چشم میآید اما دلیل بر پسرفت و یا توقف رشد و تحول زنان جامعه نیست.
*زهرا کرد
*پرستار
عکاسی که به گفته خودش ریشه ایرانیاش بر همدانی بودنش ارجحیت دارد. زنی که با گذر از ادوار تاریخی مختلف با قاب دوربینی که تا سالها آنالوگ بود، روایت متفاوت و حیرت انگیزی از تاریخ معاصر این مرز و بوم ثبت کرد. در بحبوحه انقلاب ۵۷ و مجموعهای که برای جمع آوری آن، طفل خردسالش را در یک دست و دوربینش را در دست دیگر داشت تا از خیابانهای ملتهب پایتخت عکاسی کند، یا عکاسی در طبیعتی که هزار چشم هم توان نگریستن و ثبت چنین تصاویر شگرفی را نداشت و پرترههایی که بعضا سبب معروفیت صاحب چهره میشدند و خود به تنهایی تاریخ ادبیاتی مصور از فرهنگ ایران ماست و البته زنان؛ زنانی که کمتر سوژه دوربین و نگاهی میشدند اما در قاب «مریم زندی» در کارگاه و منزلشان جاودانه شدند.
همعصر بودن با این زن از خوشاقبالیهای کمنظیر نسل ماست؛ در گفتوگویی به مناسبت زادروز این هنرمند که با پذیرش و گشادهدلی او همراه بود به جنبههای مختلفی از حرفه و زندگی او پرداختم.
عکاسی بدون افزودنی!
از زندی راجع به چگونگی شروع و سبک مجموعه چهرهها میپرسم و پاسخ میدهد: حدود دو سال پس از انقلاب و بعد از فروکش کردن شور و هیجان آنروزها، همزمان با اختلافات بین جریانهای سیاسی حاکم، خیابان برای منی که آتلیهای نداشتم و عکاسیام در کوچه و پس کوچههایش بود، ناامن شد. چندین بار برای خودم و دوربینم مشکلاتی به وجود آمد که نهایتا به محیطهای بسته برای عکاسی رو آوردم و اینجا بود که کمکم پروژه چهرهها در محل زندگی و کار هنرمندان آغاز شد. پروژهای که با امکانات ناچیز آن زمان بدون نورپردازیهای مرسوم با دوربین آنالوگ ۳۵ روی دست شروع شد. مجموعهای که بدون هیچ الگو، مطالعه و تجربه قبلی، صرفا برآمده از یک حس درونی بود و ۳۵ سال به طول انجامید.
شاهکار انقلاب
یکی از شاهکارهای زندی روایت جذاب و سیاه و سفیدی است که از وقایع انقلاب ۵۷ دارد؛ دورانی که زنان پیر و جوان با مشتهای گره کرده و بعضی با حجاب و برخی بدون حجاب برای نیل به آرمانی مشترک در کوی و برزن همپای مردان آزادی سیاسی را طلب میکردند. از زندی پذیرش و مواجهه با زن فعال و عکاس را توسط جامعه ملتهب آنروزها میپرسم و میگوید: مردم ۵۷ یک دست و متحد بودند و همین عامل سبب برخورد پذیرنده آنها با من بود. یکبار دخترم را نگه داشتند تا من از تیرچراغ برق بالا روم و عکاسی کنم! اما بعدها مثلا در ۸۸ که برای عکاسی رفتم، این یک دستگی به چند دستگی معناداری تبدیل شده بود که مجال پرداختن به آن نیست.
برای وطن
روح جستوجوگر این عکاس معاصر از فراز قلل مطرح کشور تا نوردیدن دیواره ستبر علم کوه، از سفر به قائن و سجده بر خاک کردستان وجب به وجب این مرز و بوم را با دوربینش طی کرده است و رهاورد این طی الارض زمینی مجموعه شگرف طبیعت است؛ طبیعتی که کشف فرمهای کمتر دیدهاش را مدیون مریم است. در پاسخ به علل گرایش به عکاسی طبیعت آن هم به شیوه نامألوف بیان میکند: من کلا آدم آرامی نیستم، روح ماجراجویی من سبب شده که همواره برای عکاسی در سفر باشم، سفر به ناشناختهها و ندیدهها برای ثبت فرم و اشکالی بکر از طبیعت؛ اما حقیقتا مهمترین دلیل این مجموعه حس وطندوستی و علقهای است که به ایران دارم؛ ریشهای که سبب شد برخلاف مهاجرت در زمان جنگ، بیش از دو سال حذر از وطن را تاب نیاورم و در گیرودار موشک باران به ایران بازگردم. هم اکنون نیز با اینکه همواره امکان رفتن برایم فراهم است هرگز این خاک را ترک نمیکنم و آرزویم گردش ده به ده این پهنه و عکاسی از آن است.
مائدههای ایرانی بر دیوار!
این عکاس معاصر سالهاست که با عکسهایش مهمان خانههای ایرانی است؛ مهمانی که میزبان روزمرگی هموطنانش است. از او میخواهم به تقویمهایی که سالهاست در فهرست خرید نوروزی مردم جا باز کردهاند، بپردازد: تقویمها پل ارتباطی من با عامه مردم است. در واقع با این تقویم عکس و نگرش من در منزل به منزل مردم سرزمینم جا باز کرده و هرسال با همین نگرش اما تفاوت در عکسها ادامه یافت، به گونهای که شکل اصلی تقویم مائدههای ایرانی که ۲۳ سال از اولین چاپش میگذرد، همان ایده اولیهاش است، اما طی این مدت همگام با رشد عکاسی خودم سطح سلیقه مردم را نیز بالا برده است؛ به گونهای که طیفی از جامعه من را صرفا با تقویمهایم میشناسند و طیفی دیگر با چهرهها و این جامعیت مخاطبان برای من بسیار ارزشمند است.
سیر تحول زنان ایران
میپرسم به دنبال انقلاب و پس از آن وقایع ۵۸ شاهد و جزئی از زنان حاضر در صحنه بودید، آیا در جسارت و درایت دختران آن دوره با این زمان مشابهت میبینید که زندی میگوید: بله یقینا؛ حتی بیشتر از همعصران من. چراکه گذشت زمان و شرایط سخت زیست زنان در فضای ایران سبب شده که در یک درگیری همیشگی برای حق و مصالح خود باشند، از طرفی با رویکرد و قوانین تبعیض آمیز و جنسیتزدهای که وجود دارد و زن را در کنج خانه میبیند، شاید این تلاشها کمتر به چشم میآید.
زندی در زندگی شخصی خود دست به انتخابهای متهورانهای زده است، تصمیماتی که لازمه داشتن یک موقعیت اجتماعی مطرح و ایجاد جریان در فضای کار حرفهای است. انتخابهایی که در فضای کار حرفهای برای زنان کمتر دیده میشود. از او راجع به انتخاب عکاسی به عنوان گزینه نهاییاش میپرسم و اینکه آیا زنان امروز نیز چنین انتخابهای نامتعارف اما موثری انجام میدهند که میگوید: بله قطعا، آدم همه کار میتواند انجام دهد اما این مهم بسته به میزان خواست و علاقهاش دارد؛ آن موقع هم مسائل و مشکلات عدیدهای در راه رسیدن به عکاسی برایم بود، اما چون عاشق این حرفه بودم حقیقتا به جز عکاسی چیزی نمیدیدم و برای رسیدن به آن از هیچ کاری فروگذار نکردم.