*حسین بهبودی
*کارشناس ارشد مدیریت شهری
این زمان با توجه به پیچیدگیها و تغییرهای محیطی در دنیای رقابتی، سبک مدیریت در سازمانها با تغییر و تحول روبهرو شده است. البته در جهان تحول، مباحث نوین مدیریت جدید به وجود آمده که آن مطالعه و ارزیابی رابطه سازمان و محیط در چارچوب مدیریت راهبردی است که بیش از گذشته صاحبنظران به آن توجه دارند؛ در این رویکرد سؤال کلیدی آنها این است که وقتی تغییرات، آشوبها و دگرگونیهای پیشبینی شده و غیرقابل پیشبینی محیطی به وجود میآید، سازمانها چگونه باید بقای خود را حفظ کرده و فعالیتشان را توسعه دهند.
مکاتب گذشته مدیریت بر جنبههایی از سازمان و عملکرد آن تأکید میکردند که قابل کنترل بود. مسائلی مانند برنامهریزی تولید، کارایی، رفتار زیردستان، نقش گروههای غیر رسمی و مانند این. اما فضای سیاسی جامعه، احساس و ادراک افراد و نقش نهادهای خارج از سازمان مسئله اصلی و دغدغه فکری آنها نبود؛ چرا که محیط دارای ثبات نسبی و پیچیدگیهای کمی بود اما مدیریت جدید در سازمانهایی همچون شهرداری با چالشهای پیچیده و پویایی محیطی روبهرو شده است.
به این ترتیب، چون آینده ادامه گذشته نیست و تغییرات نیز خطی نیست؛ ابهام و رشد فزاینده پدیدهها، صاحبنظران و مدیران امروز را بر آن میدارد تا رویکردهای جدیدی برای مقابله با چالشهای جدید بیندیشند. اگرچه در گذشته مقوله ارزشها در بین رویکردهای مدیریتی اهمیت زیادی نداشت اما اکنون ارزشها از نقش محوری برخوردارند.
میتوان گفت یکی از روشهای مؤثر در مدیریت چالشهای محیطی، مدیریت مبتنی بر ارزشها و مدیریت راهبردی معرفی شده است. از منظر مدیران ارشد سازمانهای مختلف درگیر در حیطه شهری همدان، مهمترین عامل در دستیابی به مدیریت یکپارچه شهری، وحدت فرماندهی است که در حال حاضر در شهر وجود ندارد. در صورتی که هماهنگی و انسجام میتواند حکمروایی خوب، تعامل و دیدگاه سیستمی را در میان دستگاههای اجرایی متولی امور شهری جاری نماید. چندپارگی و سلیقهای بودن مدیریت شهری در همدان، از ساخت معابر جدید و تقاطعهای غیرهمسطح تا برنامههای فرهنگی و گردشگری ساختار شهر را نامناسب و مسائل را هر روز پیچیدهتر و بر مشکلات شهر اضافه میکند.
همانطور که مشهود است نیروی انتظامی، فرمانداری، آموزشوپرورش، شرکتهای آب، برق، گاز و مخابرات و دهها سازمان و نهاد دیگر اغلب بدون هماهنگی با یکدیگر به دخالت در امور شهری میپردازند. هر سازمان با توجه به امکانات و اهداف کاری خود به مسائل شهری نگاه میکند و دیدی جامع وجود ندارد. همه این سازمانها ارتباط زیادی باهم ندارند و متاسفانه در مسائل با یکدیگر مشورت و مشارکت نمیکنند. در همدان، به دلیل این ناهماهنگیها که با صرف انرژی و هزینههای فراوان همراه است، باعث اسراف مقدار زیادی از منابع شهر میشود.
برخی از کارشناسان، ضرورت مدیریت یکپارچه شهری را برطرف شدن ناهماهنگیها و رفع تداخل در وظایف سازمانهای خدماترسان، کاهش تعدد مراکز تصمیمگیری در شهر و درنتیجه کاهش نارضایتی مردم، جلوگیری از ضایع شدن بیتالمال و رفع مشکلات متعدد میدانند. کارشناسان و کنشگران بر این باورند که یکی از بزرگترین معضلات در همدان، مقوله مدیریت سلیقهای است.
در سطح شهر، ممکن است شهرداری در یک منطقه به زیباسازی حیطه کاریش اهمیت قائل باشد، همچنانکه زیباسازی در منطقهای دیگرممکن است از سوی شهرداری، امر دست چندم تلقی شود. بدون تردید، برداشتهای متفاوت افراد نسبت به پدیدههای مختلف، بازخورد متفاوتی را نیز ببار خواهد آورد.
جان کلام و نتیجه تصمیمات مدیران شهری را میتوان در سلایق غیر قابل تغییر آنان جستوجو کرد. ذوق، طبیعت و احساس تشخیص درست، خوب و یا بد بودن یک پدیده توسط مدیران اگرچه از سوی خود آنان امر پسندیدهای تلقی می شود، اما همین پنداشتها برخاسته از سلیقه آنها است که موجب خسارتهای سنگین به دستگاه مورد تصدی آنان وارد میکند و این مسئله با منطق مدیریت نه تنها سازگاری ندارد، بلکه با اهداف یک سازمان نیز منافات خواهد داشت. همانطور که در گذشته شاهد این معضل بودیم. مردود دانستن برنامههای دیگران، هرچند که بسیاری بر اصلح بودن آنها صحه گذاشتهاند و تخصیص دادن منابع به مکانها و مناطقی که ضروری به نظر نمیرسد از نمونههای آن است. تبدیل کاه به کوه و بلعکس، نشان دهنده ماهیت مدیران سلیقهای است و ناکارآمدی و فقدان توان لازم مدیریتی در بکارگیری از منابع و امکانات اعم از مادی، غیرمادی و نیروی انسانی ماهر و همچنین زشت جلوه دادن نظرات دیگران و زیبا نمایاندن ایدههای خود از بزرگترین اتفاقات ناپسند شهری است.
راهبرد یک سازمان در دستیابی به اهداف کلان تعریفشده، طرحریزی نحوه مواجهه و تعامل با شرایط پیشرو و آیندهنگری نقش مستقیمی در چگونگی رشد و سقوط شهر دارد. آنچه در دنیای امروز به عنوان راهبرد در نظر گرفته میشود مشتمل بر تدوین یک برنامه کامل و جامع برای هدایت آن، تامین و تخصیص منابع و در نهایت چارچوبی در جهت تعریف گام به گام اهداف کوتاهمدت و میانمدت است.
بهرهگیری از آمار و اطلاعات و استفاده از روشهای نوین در مدیریت شهری ابزاری مهم برای یک مدیر است. ابزاری که میتواند مقدمهای بر پیشبینی آینده و حتی آیندهپژوهی باشد. شناخت الگوهای موثر بر حقوق شهروندی و همچنین بهروزآوری خدمات میتواند برگ برنده دیگری برای تعالی همدان در میدان رقابت باشد. امروزه اغلب شهرهای پیشرو بهخصوص پیشگامان عرصه فناوری، موسسات تحقیقاتی و پژوهشی اختصاصی دارند.
همین برنامهریزی برای طرحهایی نظیر احیای بافتهای دارای ارزش سبب شده تا بعد از گذشت مدتی کوتاه بتوانند ساختار شهری خود را از سطح کشوری به سطح جهانی گسترش دهند و با توسعه شهری خود حرفی جدی در رقابت با شهرهای دیگر داشته باشند. این سرمایهگذاری به منزله ترسیم آینده در زمان حال و کسب مزیتهای رقابتی و حتی تعریف نیاز جدید برای هدف است. زمانی که شاهدیم رویکرد شهری امروز حتی قدرت تامین هزینههای جاری خود را ندارد و روی به فروش داراییها مینماید بیش از پیش عدم وجود برنامه مدون شهری نمایان میشود. میتوان گفت سودآوری و پیروزی یک طرح شهری از یکسو به تشخیص چگونگی تامین سرمایه و شرایط آن و از سوی دیگر به نحوه تخصیص صحیح منابع به مصارف و مدیریت و کنترل جریان مالی بازمیگردد. شناسایی گلوگاههای هزینهساز و برنامهریزی صحیح برای نحوه تامین منابع متناسب با رشد شهری میتواند نوعی هوشمندی اقتصادی برای جلوگیری از تحمیل هزینههای مضاعف و کمرشکن باشد.
برای مدیران توانمند شهری یکی از مهمترین قابلیتها شناخت زمین بازی و قواعد آن است. شناخت قواعد حاکم بر شهر و شناخت وضعیت موجود میتواند در حفظ انسجام و اقتدار و حفظ بهرهوری موثر باشد. مطالعات کارشناسان نشان میدهد «قدمت شهر تضمینی برای رشد آن نیست» اگرچه به شرط تبعیت از شرایط موجود سیاسی جاری در کشور، بهرهمندی از منابع ملی و کمکهای خاص به ثبات شهرمان کمک میکند اما نمیتواند گواهی باشد بر هنر مدیران شهری در عبور از مسیر صعبالعبور رشد و گذار از تلاطم. با این حال نادرست نیست اگر بگوییم توسعه پایدار در پایهگذاری صحیح شالوده آن است. معضلات تا زمانی که درآمد بالاست و هزینهها هنوز زخم خود را عیان نکردهاند مورد توجه قرار نمیگیرد. درست زمانی که به دلیل بحرانها یا اجرای طرحهای زیرساختی هزینهها افزایش یافته و حتی جبران هزینههای جاری امکانپذیر نیست، مشکلات ساختاری و زیربنایی خود را نشان میدهد.
در پایان یک جمله با مدیرانی که اساس هدایتشان برسلیقه نهاده شده است، مدیرانی که به موافقین و حامیان خود مسرورند و به آنان عشق میورزند و از منتقدین خویش نگران و بیزارند، اما باید عنایت داشته باشند که بهترین دوستان آنان، کسانی هستند که عیبهایشان را تقدیمشان میکنند. همچنان که تا گور باید آموخت.