*سید امیر قشمی
*مدیر موزه آموزشوپرورش
عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
جامعه پزشکی در هفدهم دیماه، استادی فرزانه، پزشکی حاذق و انسانی وارسته که دستاوردهای علمی ارزشمندی از او یادگار مانده است را از دست داد.
پرفسور موسیوند با اختراع قلب مصنوعی، امکان تشخیص از راه دور، تنظیم و معالجه قلب، تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و دهها اختراع دیگر پزشکی، توانست نام بلندش را برای همیشه در تاریخ پزشکی ایران و جهان محبوب و جاودانه سازد.
متأسفانه بعد ازگذشت ده روز از فقدان تأسفبار این پزشک عالیقدر، درسطح کشور و استان هیچ حرکت و اقدامی آنگونه که شایسته منزلت علمی وی باشد از سوی مدیران ارشد استان، نهادها و سازمانهای علمی، پژوهشی، شهرداری و شورای شهر دیده نشد.
این امر میتواند این پیام را به نسل جوان القا کند که علم، دانش و فرهیختگی در جامعه آنگونه که باید جایگاه شایسته خودش را ندارد و بزرگان این سرزمین در صدر ننشستهاند.
دانشمندان، پژوهشگران مخترعان و محققان و به طور کلی چهرههای علمی جامعه از جمله کسانی هستند که قابل مصادره توسط هیچ جناح، حزب وگروه سیاسی خاصی نیست؛ از این روست که میبینیم با خبر فوت پرفسور موسیوند پیام تسلیتی از سوی گروههای سیاسی، مدیران ارشد استان، مدیران کل ادارات و حتی دانشگاه علوم پزشکی همدان که بعضاً به هر مناسبتی، که در بیشتر مواقع تناسبی هم با شرح وظایف و مسئولیتشان ندارد اطلاعیه میدهند، صادر نشد. در حالی که دانشگاه اوتاوا ساعتی پس از فوت پرفسور موسیوند پیام تسلیتی صادر کرده و نوشت: «موسسه قلب دانشگاه اوتاوا از درگذشت دکتر موسیوند دانشمند مشهور بینالمللی که در روز هفتم ژانویه ۲۰۲۴ در گذشت غمگین است ….. امروز همکاران، همسالان و دوستانش از او به عنوان یک رهبر پر از شور و اشتیاق، حل کننده مشکلات، آموزگار، انسان دوست و مبتکر تجلیل میکنند».
ادارات، سازمانها و نهادهایی همچون شهرداری و شورای اسلامی شهر هم که نصب بنرهای رنگارنگ تبریک و تسلیت، برگزاری همایشها و یادوارهها را جزو برنامه های فرهنگی خود میدانند، به خودشان زحمت نصب یک بنر هم ندادند. اینکه چه کمیتهای و یا چه کسانی در شورای اسلامی یا شورای فرهنگ عمومی هستند که تعیین میکنند برچه اساس، ملاک و معیاری و از چه افرادی و به چه نحوی باید تقدیر و تجلیل به عمل آید بر نگارنده معلوم نیست، اما سخن آن است که تجلیل و تکریم بزرگان شهر باید به تمامی حوزهها گسترش پیدا کند.
خوشبختانه همدان که در کنار بزرگان دینی، فقها و علما، شخصیتهای علمی و فرهنگی و هنری فراوانی دارد که آوازه نامشان از دایره شهر و کشور فراتر رفته و به نوعی به همه جهانیان تعلق پیدا کرده است، با این حال قدرشان در دیارشان مجهول مانده است. شخصیتهای فرهیختهای که هریک به نوعی در چهرهپردازی فرهنگی و ساختارهای اجتماعی دخیل و اثرگذار بوده و هستند که در صورت پرداختن به هریک از آنان جامعه در همه ابعاد فرهنگی، علمی و اجتماعی رشد خواهد کرد.
اگر هدف از تکریم چهرهها و شخصیتهای اثرگذار در جامعه ادای دین و پاسداشت آنان و نیز ارضای حس غرور ملی و الگو سازی برای جوانان باشد، آن گاه است که برگزاری همایشها، کنگرهها و آئینها که به مناسبتهای مختلف و نیز نصب بیلبورد، بنر در سطح شهر، برنامهریزیهای دقیقتر و علمیتری را طلب میکند که باید فارغ از تفکرات و گرایشهای سیاسی مدیران فرهنگی واجرایی به آن پرداخته شود.
در این میان از نقش کلیدی و مهم آموزشوپرورش هم نباید غافل شد، امروزه در دنیا نشان دادن چهرههای ماندگار به دانشآموزان و جوانان جویای علم و دانش یکی از مواد درسی برای ساختن جامعه آرمانی به حساب میآید.
بیگمان شناخت و آشنایی جوانان و نوجوانان این سرزمین با زندگی، سیره و تلاشهای علمی پرفسور موسیوند که تا سن ۱۴ سالگی در زادگاهش مجبور به چوپانی بوده است و اینک به عنوان مخترع قلب مصنوعی شهره جهان است و بارها مورد تقدیر مراکز معتبر علمی جهان قرار گرفته است، میتواند انگیزه و قدرت ذهنی عظیمی به نسل جوان و دانشآموزان ببخشد و آنها را برای ادامه راه علم امیدوارتر کند.
پیشنهاد میکند تا شورای آموزشوپرورش استان به پاس خدمات علمی پرفسور موسیوند یکی از مدارس بزرگ شهر را به نام ایشان کنند تا یاد و نامش برای همیشه در تاریخ این شهر باقی بماند.
در پایان خالی از لطف نخواهد تا به داستانی از زبان زندهیاد پرفسور موسیوند که نشاندهنده ارزش علم و ارج و قرب عالمان و دانشمندان در نزد کشورهای توسعه یافته و مراکز علمی و پژوهشی جهان است اشارهای داشته باشم.
زندهیاد موسیوند این داستان را چنین نقل میکند: «یک روز دیدم شخصی از شبکهای کانادایی به دفتر کارم در اوتاوا آمد و بستهای را جلوی من گذاشت که از گرفتنش امتناع کردم.آن شخص خیلی اصرارداشت و همین باعث شد که بسته را باز کنم، هفت حلقه فیلم از همدان و زادگاهم روستای ورکانه بود که خودشان تهیه کرده بودند، گریهام گرفت و به این فکر کردم که چطور برای یک شبکه کانادایی اینقدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگی اهمیت داشته که هزاران کیلومتر را طی میکنند تا از آن فیلم بسازند، آنها این کار را کرده بودند که بدانند واقعاً من یک چوپان در درهای در کوه الوند بودهام و این به جرأت مهمترین هدیه زندگی من بود».