بانوی چهرهپرداز همدانی در گفتوگو با همداننامه:
چهرهپردازی هنر است
شکری: من جزو اولین زنانی بودم که بعد از انقلاب وارد حرفه چهرهپردازی شدند، تعدادی بودند که صرفا در تلویزیون کار میکردند، تعدادی در تئاتر، من هم در سینما و تئاتر فعالیت داشتم و تقریبا جزو پیشکسوتهای این حرفه محسوب میشدم و خانه سینما هم با توجه به همین شاخصه، من را انتخاب کرد.
*فاطمه خدابندهلویی
«گیتا شکری» چهرهپرداز خانه سینما، لیسانس گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی، مدرس نمایش و گرافیک با بیش از ۳۰ سال سابقه کار در سینما و تئاتر است. وی فرزند «پرویز شکری» چهرهپرداز بنام سینمای ایران است. به بهانه اکران اثر جدید «دژاوو» با او به گفتوگو نشستم.
– در ابتدا لطفا از کودکی شروع کنید و بگوئید که در چه سالی و کجا متولد شدید؟
پدر من اصالتاً همدانی است و مادرم تهرانی و من متولد ۴ فروردین ۱۳۴۵ در تهران هستم.
– از چه زمانی متوجه علاقه خود به هنر و چهرهپردازی شدید؟
من از زمانی که خود را شناختم، به هنر علاقمند بودم و در دوران تحصیل هم، به هنرستان میرفتم. رشته من نقاشی بود، اما به چهرهپردازی به واسطه پدر علاقمند شدم. به سبب اینکه مادرم شاغل بود، اکثر اوقات با پدر سر صحنه میرفتم و چهرهپردازی را به طور تجربی از روی دست پدر یاد گرفتم. دورانی که در هنرستان تحصیل میکردم، انقلاب اتفاق افتاد و بعد از مدتی تعطیلی سینما و تئاتر، دیگر مجوز اینکه آقایان خانمها را چهرهپردازی کنند، صادر نشد، به همین دلیل بود که من و همنسلهای همکار من وارد این حرفه شدیم. پدر، من را برای اولین کار به صحنه تئاتر شهر برد و من چهرهپردازی تئاتر «باز میگردیم به خانه» را انجام دادم. البته قبل از آن فیلم سینمایی «دلا» را در سال ۶۷ کار کردم؛ به دلیل اینکه چهرهپرداز زن نبود و خودشان هم اجازه کار نداشتند. کلید کار من همانجا خورد و من در این حرفه مشغول به کار شدم تا همین چهار سال پیش که آخرین کار سینمایی خود را انجام دادم.
– اعتبار پدر چه نقشی در تداوم کار شما داشت؟ اگر پدر در این حرفه نبود، به این رشته علاقمند میشدید؟
من به این کار علاقمند بودم، به سبب آنکه از کودکی با این هنر آشنایی داشتم و همچنین اینکه چهرهپردازی ترکیبی از نقاشی، مجسمهسازی و روانشناسی است، اما شاید اگر پدر راهنمای من نبود، آن را به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب نمیکردم؛ چراکه زمان ورود به سینما در سنی نبودم که بخواهم به شغل آینده خود یا تداوم آن فکر کنم.
– در دوران ورود شما به سینما، آموزش یا تحصیلات آکادمیک چهرهپردازی وجود داشت؟
خیر به هیچ وجه. تمام کسانی که در آن دوره وارد این حرفه شدند، آموزش تجربی دیده بودند و هیچ مرکز یا آموزشگاه برای چهرهپردازی وجود نداشت. مقوله آموزشگاه و تحصیلات در این رشته کاملا جدید است و در دوران ما وجود نداشت.
– چطور در خانه سینما به عنوان داور انتخاب شدید؟
من جزو اولین زنانی بودم که بعد از انقلاب وارد حرفه چهرهپردازی شدند، تعدادی بودند که صرفا در تلویزیون کار میکردند، تعدادی در تئاتر، من هم در سینما و تئاتر فعالیت داشتم و تقریبا جزو پیشکسوتهای این حرفه محسوب میشدم و خانه سینما هم با توجه به همین شاخصه، من را انتخاب کرد.
– به غیر از حرفه چهرهپردازی، تابهحال در رشته هنری دیگری فعالیت داشتهاید؟
بله من سالها در کانون پرورش فکری کار میکردم و نقاشی آموزش میدادم، بارها در مدرسه و دانشگاه نمایش، چهرهپردازی و گرافیک تدریس کردهام، مجسمهسازی کار کردم و سالیان سال با برند «لایکو» در طراحی پارچه همکاری داشتم. تقریبا تمامی فعالیتهای من در عرصه هنر بود.
- با توجه به اینکه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت داشتید، در حال حاضر که این مسئله مطرح هست، تمایل دارید که نظر خودتان را درمورد لایحه ادغام کانون با کتابخانههای سراسری بگوئید؟
برای نسل من و فرزندان من که با کانون بزرگ شده و رشد کردهایم، پذیرفتن این مسئله بسیار سخت است؛ چراکه برای هر کسی که حتی مدت کوتاهی در محیط کانون فعالیت داشته و با این محیط آشنایی دارد، این خبر ناراحتکننده است، فضای داخل کانون و محیط دوستانه آن برای کودکان و حتی بزرگسالان بسیار دوستداشتنی و لذتبخش است و حتی نظارتی که بر کارها در کانون وجود داشت، تکرار نشدنی است. من تابهحال هیج آموزشگاهی را ندیدهام که مانند کانون استاندارد و زیر نظر متخصصین حرفهای کار کند، حتی من سالها در مدارس غیرانتفاعی با کودکان کار کردم، اما هیچوقت مانند محیط کانون و مدیریت و نظارت منحصر به فرد آن را در جای دیگری ندیدهام. نمونه آموزش کتابخوانی که در کانون داده میشد را تاکنون در هیچ محیط دیگری ندیدهام و با اینکه هیچوقت آنچنان که لایق بود به آن بها داده نشد، اما همچنان محیط سالم و مفید خود را حفظ کرده است.
- در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ همچنان در سینما فعالیت دارید؟
خیر، من چهار سال پیش آخرین کار سینمایی خود را به نام «دژاوو» انجام دادم و پس از آن دیگر در سینما فعالیتی نداشتهام و چهار ماه پیش هم در یک تله تئاتر با کارگردانی «رویا نصیری» فعالیت داشتم، اما دیگر به صورت دائمی فعالیت نمیکنم، چون از ۱۶ سالگی وارد این حرفه شده و کار کردم و فکر میکنم بعد از یک عمر کار وقت این است که از این مسئولیت سنگین و ساعات کاری زیاد آزاد باشم. در حال حاضر برای کارهای هنری خودم کارگاهی دارم و خصوصا بعد از رفتن همسرم، تدریس را هم رها کردم و تمایل دارم که صرفا برای علاقمندی های خود اعم از مجسمه سازی، کار با چوب وقت بگذارم.
- آینده حرفه چهرهپردازی را چطور میبینید؟
چهرهپردازی در کشور ما مشکلات مختص به خودی را دارد که شاید در کشورهای دیگر این مسائل مطرح نباشد، به عنوان مثال در فعالیتهای هنری ما، خانمها چهرهپردازی مو ندارند و این بسیار دست و بال چهرهپردازها را میبندد؛ چراکه مو بخش مهمی از چهرهپردازی است و برای طراحی چهره، آرایش مو تأثیر زیادی دارد و موارد دیگری که بیشتر در تلویزیون مطرح است مانند سانسور و محدودیتهای بیمورد که بعد از پایان روند چهرهپردازی مطرح میشود، به عنوان مثال میگویند که از زیبایی هنرپیشه کم کنید! به همین دلیل همکاران بیشتر مجبور به یک آرایش میشوند تا یک چهرهپردازی؛ چراکه افراد غیرمتخصص در این حرفه نظر میدهند و تعیین تکلیف میکنند. اما من به مسیری که در پیش داریم، امیدوارم؛ چراکه در زمان ما امکانات و حتی وسایل ابتدایی چهرهپردازی به سختی یافت میشد و تکنولوژی نیز آنچنان پررنگ نبود، به همین دلیل بیشتر کارها خلاقانه بود. اما در حال حاضر برندهای معروف لوازم، آموزشهای حرفهای و پیشرفت تکنولوژی باعث راحتترشدن کار و در نتیجه تکامل آن شده است.
- اگر فرزندان شما علاقه به این رشته داشته باشند، شما تمایل دارید که آنان را وارد این حرفه کنید؟
شخصا مشکلی با این مسئله ندارم، اما تا زمانی که این محدودیتها مطرح است، فکر نمیکنم تمایلی به ورود آنان در این رشته داشته باشم؛ چراکه کار ما در حیطه ارتباط است و این روابط است که افراد را در این رشته هدایت میکند، تا زمانی که نمیشود، آزادانه و خلاقانه در این رشته فعالیت کرد، فکر نمیکنم حرفه مناسبی باشد، خصوصا در حال حاضر ساعات کاری بسیار بیقاعده و سخت شده است، زمانی که من کارم را آغاز کردم، ما حداقل در هفته یک روز تعطیلات و ساعات کاری معقولی داشتیم، اما بالارفتن هزینهها و تورم باعث شد که در این مسئله تغییراتی رخ بدهد؛ چراکه تهیهکننده برای اجاره لوازم و لوکیشن و همچنین دستمزد بازیگران روزمزد هزینهای پرداخت میکرد، پس وادار شد تا برای کاهش هزینهها ساعات کاری را افزایش دهد، تعطیلات از چند روز در هفته به یک روز در ده روز تغییر کرد و ساعت کاری از حدود ۷ یا ۸ ساعت به ۱۳ ساعت تغییر یافت، حتی برای من پیش آمده است که چون باید لوکیشن تحویل داده میشد ۲۸ ساعت سر کار بودهام!
از مشکلات دیگر کار ما کماهمیتبودن آن از نظر دستگاههای دولتی است، ما با حداقل حقوق بازنشستگی بیمه ارشاد هستیم، ارشاد کار ما را فنی محسوب میکند نه هنر! برای من این کار سخت بود؛ چراکه من فرزند کوچک داشتم و با آن ساعات کاری زیاد حتی با فرزندم وقتی نمیگذراندم، با اینکه همسرم با کار من مشکلی نداشت، اما باز هم این ساعات کاری بیقانون و بدون نظارت به سختی برایم سپری میشد. تضمین و آیندهای برای این کار وجود ندارد، خانه سینما و تمامی زیر مجموعههای آن هیچوقت از نظر دستگاههای دولتی جدی گرفته نشد.
- به عنوان کلام آخر دوست دارید چیزی بگویید؟
قصد دارم به این مسئله اشاره کنم که از نظر جامعه و مردم ما، حرفههای هنری بهخصوص در سینما جدی گرفته نمیشوند و افراد فکر میکنند تمامی کارکنان در این حرفهها سالم نیستند و محیط سینما سالم نیست. من به عنوان کسی که سالها به عنوان یک زن در این محیط فعالیت داشتهام، تمایل دارم عرض کنم که بله حرفه ما یک محیط آزاد کاری است، اما دلیل بر این نیست که سالم نباشد. اگر خود شما متمایل باشی بله بستر مهیا است، اما اگر ترجیح ندهی هیچکس و هیچچیز شما را وادار نمیکند. یک هنرمند واقعی نیاز به میانبرهای ناسالم ندارد، سینما یا هر محیط دیگری صرفا خوب یا بد نیست و این خود شمائید که تعیین میکنید چگونه فعالیت کنید. امیدوارم که در آینده و در نسل جدید این نگاه تغییر کند و مردم ما برای سینما و هنر ارزش قائل شوند.