روزنامچه سیاحت؛ کتابی معتبر درباره مشروطه
دکتر اذکائی درباره اهمیت سفرنامهنویسی میگوید
اذکائی: برای نویسندگان ما که آن دوره را بررسی میکنند، تاریخ روحیات مردم ما و از منظر مردمشناسانه بسیار مهم است، چنانکه در سفرنامههای دیگر (از فرنگیها) به این شکل ندیدم.
*افتخار معرفی خواجه غلام الثقلین برای همداننامه
*لیلا عبدی خجسته
یکی از رجال برجسته هندوستانی سال ۱۳۲۹ قمری/ ۱۹۱۱ میلادی به عراق، ایران و شامات سفر کرده بود و در زمان اقامتش در ایران مرتب از لطف و همراهی فردی به نام مترجم نظام نام میبرد. بنده در جستوجوهای اینترنتی فقط متوجه شدم این فرد همدانی بوده است. اطلاعات کمی درباره تاسیس انجمنهای وی (وجود داشت).
یک روز از حسن اتفاق در تلگرام با کانال همداننامه آشنا شدم و به خانم کاظمی پیامی در تلگرام فرستادم که لطفاً اطلاعاتی درباره مترجم نظام در اختیارم بگذارند. ایشان همان لحظه شما را معرفی کردند و شما هم خودتان لطف رساندید و تماس گرفته و راهنماییهای بیشتر فرمودید. سپس با استقبال گرم پیشنهاد دادید این شخصیتهندوستانی خواجه غلام الثقلین در هفتهنامه همداننامه معرفی شود.
جدا از روزنامه مجلس سال ۱۳۲۹قمری که این شخصیت را معرفی کرده بود، زندهیاد خواجه غلام الثقلین برای نخستین بار از هفتهنامه همداننامه به جامعه ما معرفی شد؛ اندیشمند هندوستانی که همواره تپش برای پیشرفت و سربلندی ایران داشت و به همین دلیل هم به ایران سفر کرد.
این افتخار در تاریخ ثبت خواهد شد که سفرنامه و اندیشههای ژرف خواجه غلام الثقلین برای نخستین بار از طریق شما به جامعه ما شناخته شد. خداوند سبحان مترجم نظام را غرق در نور و رحمت گرداند. به شما و همکارانتان تندرستی، استقامت و پیشرفت عطا فرماید.
یک نسخه از کتاب روزنامچه سیاحت که همین اسفند ۱۳۹۹ منتشر شده است برای شما و یک نسخه برای استاد پرویز اذکائی ارسال شده است.
*روزنامچه سیاحت؛ کتابی معتبر درباره مشروطه
*دکتر اذکائی درباره اهمیت سفرنامهنویسی میگوید
سنت سفرنامه نویسی، پیشینهای دور و دراز دارد، در ایران هم کسانی چون «ناصر خسرو» و «ابودلف خزرجی» در این سنت پیشگام بوده اند. اما آنچه تاکنون در ایران منتشر شده بیشتر سفرنامههای غربیها (اروپاییها) بوده، آن هم آثار سیاحانی که گزارش سیاحت خود را از دوره صفویه تا قاجاریه به تصویر کشیدهاند. سفرنامهها بسیار اهمیت دارند چراکه گزارش مشاهدات افراد از زندگی مردم عادی و شیوه زیست مردمان کوچه و بازار نیز هست. به تازگی سفرنامهای از یک روشنفکر شرقی منتشر شده که به گفته دکتر «پرویز اذکائی» بسیار اتفاق مهمی است. کتاب «روزنامچه سیاحت؛ سفر غلام الثقلین از هندوستان به عراق، ایران و شامات در عصر مشروطه» توسط یک دانشمند هندی به نام خواجه غلامالثقلین در دوره مشروطه نوشته شده و سال گذشته توسط «لیلا عبدی خجسته» ترجمه و از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روانه بازار شده است. دکتر اذکائی نوروز ۱۴۰۰ این کتاب را مطالعه کرده و در گفتوگویی این سفرنامه را برای مخاطبان ما معرفی کرده است. این گفتوگو همراه با «محمدحسین یزدانیراد» در کتابخانه دکتر اذکائی صورت گرفته است.
*حسین زندی
- در ابتدا از زندگی و شخصیت نویسنده کتاب «روزنامچه سیاحت: (سفر غلام الثقلین از هندوستان به عراق، ایران و شامات در عصر مشروطه)» بگویید.
غلامالثقلین از خانواده اهل معارف و از مشاهیر فرهنگی هندوستان و شیعه اِثنی عشری بوده است. درباره نام او (غلامالثقلین) باید گفت ناظر به حدیث رسول اکرم (ص) است که میفرماید: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتاب الله و عترتی» یعنی قران و اهل بیت؛ چنانکه نام یکی از بردارنش هم غلامالحسنین بوده که منظور امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بوده است. غلامالثقلین در سال ۱۲۸۹ هجری قمری در هانی پتی (منطقهای در لاهور) به دنیا آمده و در سال ۱۳۳۳ هجری قمری درگذشته- در واقع۴۴ سال عمر کرده است. تحصیلاتش حقوق (فقه اسلامی) و استاد دانشگاه در هندوستان و وکیل مدافع و مدرس بوده و رسالات و کتابهای چندی نوشته است.
شخصی بوده با اعتقادات اسلامی قوی و به خصوص از لحاظ تشیّع اثنی عشری بسیار فعال بوده و از حیث افکار و عقاید سیاسی متمایل و پیرو سید جمال الدین اسدآبادی بوده است. شعار و اصل مرام و مسلک سید جمال الدین اسدآبادی، اتحاد اسلامی بوده است.
- در این زمینه چه فعالیتی داشته است؟
غلامالثقلین یکی از مجاهدان طریق اتحاد اسلامی است و خیلی کوشش میکرده که بین ملتهای اسلامی وفاق و اتحاد شکل بگیرد، به خصوص در مقابل پیشرفتهای سیاسی غربیها و از این لحاظ نوعی گرایش به حکومت عثمانیه داشته است. زیرا شعار اتحاد اسلامی را عثمانیها باب کردند. در عین حال وی اهل تسامح و آزاد اندیش هم بوده و به چندین زبان تسلط داشته است: اردو، فارسی، انگلیسی و عربی. که به این چهار زبان نوشته. کتابهایی که نوشته بیشتر در جهت وفاق و اتحاد اسلامی است.
- برگردیم به روزنامچه سیاحت. این سفرنامه مربوط به چه دورانی است؟
آنچه از سیاحتنامهاش برمیآید اینکه از هندوستان آمده است به عراق و عتبات، سپس از کرمانشاه به راه نهاوند و از آنجا به قم و تهران رفته است. وی در سال ۱۹۱۱، مدت ۷۰ روز در تهران بوده، سال ۱۹۱۱ مطابق با ۱۳۲۹ هجری قمری یعنی چهار سال پس از مشروطیت که یک سال و اندی از کودتای محمدعلی شاه قاجار (استبداد صغیر) گذشته، همزمان با کشاکش مبارزات مردم، مجاهدان تبریز و بختیاری و لشکرکشیهای محمدعلی شاه، بردارش سالارالدوله در نواحی غرب که اینها در کتاب وی انعکاس یافته است به حدی که یکی از مراجع مهم آن دوره تاریخی (استبداد صغیر) محسوب میشود.
- اهمیت این سفرنامه در چیست؟
اگرچه ما کتابهای زیادی در زمینه تاریخ مشروطه و خاطرات آن روزگار داریم و اطلاعات و اسناد تاریخی از آن زمان به اندازه کافی هست، اما اطلاعاتی که این کتاب به ما میدهد، تا آنجایی که مطالعات ما نشان میدهد، بعضی مطالب در دیگر کتب نیامده و در حکم اخباره واحده است که مورخان دوره مشروطه به این کتاب عنایت کنند چه از مراجع مهم آن دوره (استبداد صغیر) است.
- به نظر شما نکات بدیع کتاب غلامالثقلین چه چیزهایی است؟
اول اینکه در عراق میماند و بعد از مرز ایران وارد منطقه کرمانشاه میشود و توقف میکند، لشکرکشیهای سالار الدوله را در آنجا ناظر بوده و چیزهایی میگوید که منحصرا در این کتاب پیدا میشود. دیگر اینکه او یک دید انتقادی بسیار قوی داشته- که خیلی مهم است؛ مثلا در بغداد، کاظمین، عتبات و شهرهای دیگر عراق که بوده، همه چیز را با دید انتقادی نگاه میکند. ما در این دوره و پیش از قاجار و پس از مشروطه، سیاحان بسیارانی داریم که غالبا فرنگی (از اروپا –فرانسه و انگلیس و کشورهای دیگر- آمدهاند) و مشهور هم هستند و به وقایع و اوضاع و احوال اجتماعی و اقتصادی مردم ایران اشاره کردهاند، اما هیچکدام به اندازه غلام الثقلین در جزء به جزء امور توجه نداشتهاند. به خصوص نگاهی که در زمینه مردمشناسی دارد توام با دید انتقادی است و این وجه متمایز اطلاعاتی نسبت به دیگر سیاحان فرنگی است.
- هدف او از سیاحت، تنها دیدن بوده یا موضوع دیگری را پیگیری میکرده است؟
همانطور که اشاره رفت، داعیهاش اتحاد اسلامی بوده و اینطور برمیآید که بین مذاهب آن عصر مثل شیعه و سنی و به خصوص مذاهب اسلامی، با همان نیاتی که محمد عبدوه و سیدجمال اسدآبادی داشتهاند (میگوید پدرش نیز با سیدجمال اسدآبادی در هند ملاقات داشته است)، این موضوع را دنبال میکرده است. برای خود ایران نیز اهمیت خاصی قایل بوده، به خصوص نسبت به جریان مشروطه و استبداد، حتی پیش از آنکه وارد ایران شود، رسالهای تحت عنوان «اصلاح و ترقی و تعالی ایران» نگارش کرده و فقراتی از آن در جاهای مختلف نقل کرده که در حین سفر به ایران هم آن را تکمیل و اصلاح میکند.
- در ایران با چه شخصیتهایی دیدار داشته است؟
در تهران با سران و سرداران برای مثال با ستارخان ملاقات میکند و موضوع اتحاد اسلامی را با او در میان میگذارد. با روسا و مقامات مهم مجلس شورای ملی و نایب السلطنه ملاقات میکند (یعنی با ناصرالملک همدانی) و نیات و آرزوهای خودش را بیان میکند، هر جا که میرود رساله اصلاح و ترقی ایران را عرضه میدارد، چون چاپ کرده بود، اهدا میکند که مورد توجه و استقبال آنها قرار میگیرد. با رئیس الوزرا و بسیاری دیگر از مقامات ملاقات میکند. زمانی که در عراق بوده، با علمای آنجا از جمله میرزا کاظم خراسانی و اصحابش ملاقات و نیاتش را بیان میکند. در ایران هم با علمای مشهور دیدار میکند. در طی هفتاد روز این موارد روی میدهد و هر روز حالات خود و ملاقاتها را دقیق به صورت خاطرات و مشاهدات خود را از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و روحیات مردم بیان میکند. به خصوص قسمتهای اخلاقیات، روحیات و خصائل ایرانیهای آن زمان را با دید انتقادی ذکر میکند که جالب توجه است.
- پس افزون بر به تصویر کشیدن رویدادهای دوره پس از مشروطه، به مباحث مردمشناسی نیز توجه داشته است؟
برای نویسندگان ما که آن دوره را بررسی میکنند، تاریخ روحیات مردم ما و از منظر مردمشناسانه بسیار مهم است، چنانکه در سفرنامههای دیگر (از فرنگیها) به این شکل ندیدم. نکتهای اینجا هست، اینکه معروف است که سید حسن تقی زاده از سران مجاهدین و از بانیان حزب سوسیال-دموکرات یا اجتماعیون- عامیون اشاره به قتل آیت الله بهبهانی کرده که این را در تهران میشنود اما از اخبارش حاکی است (که همه را نمیتوانم بازگو کنم) اما وقتی از ایران به استانبول میرود، آنجا به تفصیل با تقیزاده نشست داشته است. تا آنجایی که من اطلاع دارم اینها در شرح حال تقیزاده نیامده است. اینکه تقیزاده به غربگرا مشهور شده، این نظریه را رد میکند و در آخر تائیدش کرده و بیان میدارد که چیزهایی که دربارهاش میگویند صحت ندارد و نهایتا او را تائید میکند. غلام الثقلین آداب و رسوم را همیشه با جزئیات روایت میکند.
- در استانبول با چه کسانی دیدار میکند؟
او از ایران به قصد سفر به آمریکا از طریق آستارا به طرف تفلیس میرود، اما موانعی پیش میآید که به دمشق میرود و از دمشق هم راهی استانبول میشود. در استانبول هم با بزرگان آنجا به خصوص با کسانی که در جهت اسلام کار میکردهاند ملاقات میکرده است. روی هم رفته گرایشهای عثمانلویی داشته که البته به مذاق مورخان ایران خوش نمیآید، چراکه ما ایرانیان خاطرات خوبی از عثمانیها نداریم و ایرانیها در عمل هیچ اعتقادی به اتحاد اسلام نداشتهاند. موقعی هم بوده که عثمانیها در حال افول بودهاند، طولی هم نمیکشد در جنگ جهانی اول به فروپاشی میانجامد. از آنجا هم قصد داشته که به مکه و مدینه برود، راهی مدینه میشود. استنباط بنده این است که تمایلی به مکه رفتن نداشته، اما مدینه را به خوبی وصف کرده است که چیزهای قابل ذکری است.
- در کتاب روزنامچه سیاحت آنچه برای مخاطبان همدانی مهم است، دیدار با مترجم نظام مدنی است در اینباره هم توضیح دهید.
مترجم نظام یکبار همانطور که برادرش صفاالحق دو یا سه سال به هند رفته بود، سفری به هند کرده بوده و شناختی از غلام الثقلین داشته است. در تهران تنها کسی که همواره با غلام الثقلین بوده، میرزاحسینخان مترجم نظام است. وی در آنجا کتابخانهای دایر کرده بوده که آقای غلام الثقلین با هم آشنایی پیدا میکنند و هرجایی که میرفته مترجم نظام همیشه همراهش بوده است؛ در ملاقاتهای مختلف و مکانهای مختلف که شرح این مصاحبتها را استخراج کردهام. شرح کامل خدمات و حال و کار مترجم نظام مقاله جداگانهای میطلبد. در آنجا متوجه میشویم که سال ۱۹۱۱ مترجم نظام گویی تازه میخواهد به آمریکا برود در حالی که اینطور نیست. پیش از آن و در زمان مظفرالدین شاه از اولین دانشجویان ایرانی بوده است که به آمریکا رفته و تحصیل کرده و برگشته، اما میخواسته دوباره برود. بعضی اطلاعات شخصی و فرهنگی از کارهای مترجم نظام همدانی از لابهلای این گزارشهای روزانه وی به دست میآید.
- گزارش یک سفر غلام الثقلین یا غلام السیدین به همدان در کتابی آمده است، در این کتاب است یا بخش دیگری است؟
پسر غلامالثقلین، غلام السیدین هست که شرح حال پدرش را مینویسد و در این کتاب اشارهای نشده است. یادم رفت درباره مترجمش چیزی بگویم؛ خانم «لیلا عبدی خجسته» که تحصیلاتش زبان و ادبیات اردو است ترجمه خوب و بدون اشکالی از این سفرنامه ارائه کرده است (آنها گذارشان به همدان میافتد). عرض کردم از صحنه کرمانشاه به راه نهاوند و تویسرکان و از مسیر سلطان آباد (اراک) و قم به تهران میرود. به هر روی این کتاب مهمی در عهد مشروطه است؛ سفرنامهای پر از اطلاعات مردمشناختی که دیگر سفرنامهها کمتر حاوی این اطلاعات هستند.