فلسفه زیبای جشن‌های ایرانی

0

*محمدمهدی اسدی

نیاز به روشنگری و بازنمود نیست که بیشتر نوشته‌ها تا به جای مانده‌های کهن گواه درینگی این سرزمین و مردمانش هستند. تاریخ این سرزمین باستانی به اندازه‌ای است که داستان‌ها و افسانه‌های رویدادگوی فر و شکوه او هستند.

در دل این سرزمین نیکخویی و نیک‌سرشتی شگرفی در جریان است؛ چیزی که در میان سرزمین‌های دیگر دیده نمی‌شود. ستم، فرومایگی و هر چیزی که به خوی و منش آدمی گزند رساند، در این سرزمین بازداری شده است، ایران در درازای تاریخ روزگاری مملو از پاک دلی و اندیشه روشن داشته و دارد. باور و ایمان این سرزمین سترگ همواره و همیشه بر پندار نیک و کردار نیک و اندیشه نیک بود و هست ایرانیان از دیرباز از خوی بد گریزان و زندگی را در شادی و خوشحالی با هم و با طبیعت می‌دیدند. شاید به همین خاطر است که زندگی ایرانیان به جشن‌های بسیاری گره خورده؛ جشن‌هایی که ما را به ریشه و سرشت خود پیوند می‌زند. درست است در روزگار کنونی این جشن‌های کهن کاسته و کمرنگ شده‌اند، ولی هنوز هم جشن‌هایی را داریم که نمودارکننده نیک‌نژادی و بزرگ‌منشی ماست. جشن‌هایی که انگار از سرشت ما بیرون آمدند تا گیتی مینویی را برای ما معنا بخشند .

گاهشمار ملی ما که از وجود طبیعت بیرون آمده جز ژرف‌بین‌ترین و تیزنگرترین گاهشمارهای گیتی به شمار می‌رود. این تبارمندی به خوبی در سفیدی برف زمستان ، درخشش آفتاب تابستان، تازگی بهار و رنگارنگی پاییز دیده می‌شود. جشن های باستانی ماهم همیشه با طبیعت همسو بودند این هویدایی را می‌توان در گاهشمار خورشیدی به خوبی دید؛ برای نمونه شب چله جشن یلدا واپسین شب پاییز و بلندترین شب سال است. نوروز هم جشن بیداری طبیعت و برابری روز و شب و اعتدال بهاری و همین‌گونه تیرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه‌سوری، جشن میانه بهار، تابستان، پاییز، زمستان و سیزده بدر نمودارکننده این ژرف‌بینی هستند.

دید پیشینیان ما به گیتی یک دید ساده و پوشالی نبوده، ما در این جشن‌ها به هیچ چیزی آسیب نمی‌رساندیم یا درازدستی نمی‌کردیم. ما همواره با نیک دلی خود پاسدار و نگهبان همیشگی آنان بودیم. زیبایی این جشن‌ها زمانی معنا می‌شوند که شادی، مهربانی، دوری از آزردگی، رنجش، دشمنی و هر چیزی که مایه جدایی بین مردم و زیستگاه و آفریدگار شود، برگزار می‌شود. ایرانیان با پاسداشت از آب و باد و آتش و خاک همواره از زیستگاه و موجودات زنده آن پاسداری کردند. در جشن‌های ما همه این باورها به روشنی دیده می‌شود که چقدر طبیعت و مهربانی برای ایرانیان سپنتا و دارای پارسایی و آشویی است. در جشن‌های کنونی و به جا مانده ما می‌توان این ارج نهادن را دید و حس کرد. در جشن‌های ایرانی خانواده، خویشاوندان، آشنایان و دوستان همه با هم به پیشواز جشن‌های می‌روند؛ به همین خاطر از دیدگاه زمان برگزاری و ویژگی‌های آغازه و بنیان این جشن ها بین مردم ایران بزرگ از کردها تا بلوچ‌ها، آذری‌ها و لرها و… یکسان است.

ایرانیان این جشن‌ها را در زمان ویژه و آدابی یکسان برگزار می‌کنند و هیچ‌گاه این جشن‌ها مایه جدایی یا در رویاروی با هیچ دین و بینشی قرار ندارد ایرانیان که از هر دین، آئین و باوری از مسلمان و کلیمی و ارمنی و آشوری و زرتشتی …برای نکوداشت و نگهبانی از این جشن‌ها در هر زمانی می‌کوشند. نوروز جمشیدی ما هم مهم‌ترین جشن باستانی است که به ما رسیده جشنی بزرگ و باشکوه و پر از مهربانی و دوستی. یکی از ویژگی‌های ارزنده این جشن پیشوازی از جشن‌هاست که مردم برای بیداری طبیعت و این جشن بزرگ می‌شتابند و آمدن بهار را انتظار می‌کشند.

جشن‌های پیشواز نوروز همیشه همراه بزم، شادی و خوشحالی است. جشن‌هایی چون جشن نوروز رودها، ایرانیان همان‌گونه که خانه‌تکانی و پیرامون زندگی خود را پاکیزه می‌کنند؛ همانگونه هم به طبیعت می‌روند و رودها را پاکسازی و پیرامون رود ها را از آلودگی‌ها می‌زدایند. جشن پیشواز دیگر نوروز جشن اینچه یا گلدان یا درختکاری است در این جشن گل، گیاه و درخت می‌کارند و به گیاهان و گل‌ها رسیدگی می‌کنند تا شادابی و خرمیشان به خوبی مژدگانی بهار باشد. چهارشنبه‌سوری یا چهارشنبه اخران که پسین چهارشنبه سال را با برافروختن آتش جشن می‌گیرند این جشن پایان زمستان را نوید می‌دهد. ایرانیان با این خوش‌خبری‌ها از سوی طبیعت گاهی با سه اخگر بزرگ یا هفت پاره آتش گاهی هم به یک آتش بسنده می‌کنند تا پایان فصل سرما و آغاز بیداری طبیعت را جشن بگیرند. عید نیاکان یا پنجشنبه پسین سال جشن دیگری است که برای پیشواز نوروز می‌شتابند. ایرانیان در این جشن به آرامگاه‌ها می‌روند تا یادی کنند از از دست رفتگان امروزه از آن فرنام فروردینگان یاد می‌شود.

فروردینگان جشنی است که روزهای پسین سال را به نکوداشت از دست رفتگان جشن می‌گیرند. این جشن‌ها هم همانند دیگر جشن‌های ایرانیان گردهمایی دوستان، آشنایان و خانواده، همبستگی و همراهی همه، در دور کردن غم و اندوه، زشتی و ناپسندی را در کنار هم نشان می‌دهد. ایرانیان در روزهای پسین سال همان‌گونه که با رویش و شادی طبیعت همسو می‌شوند و به پای کوبی می‌پردازند. چهار روز واپسین سال هم جشن گهنبار را می‌گرفتند که در باورها آفریدگار بزرگ در واپسین روزهای سال که گهنبار پنجه یا پنجی نیز نامیده می‌شود. «مردمان» را می‌آفریند. به همین خاطر این جشن با آئین زیبایش برگزار می‌شود. برخی از این جشن‌ها هنوز در میان ما زنده و برخی دیگر کمرنگ یا از بین رفته است، اما فلسفه نیکی که پشت این جشن‌ها قرار دارد فرهنگ و تاریخ ما را ساخته. همه این‌هاست که در این روزگار دشوار ایران را زنده نگاه داشته درست است. در برخی قسمت‌ها گیتاشناسی این جشن‌ها و به ویژه نوروز با رسم و رسوم آن بخش درآمیخته، ولی در بنیان این جشن هیچ دگرگونی رخ نداده. در همدان هم همین‌گونه است. نوروزخوانی و آفرینگان‌خوانی و برخی رسم‌های دیگر، دیگر دیده نمی‌شود، ولی هنوز هم سفره هفت‌سین، دید و بازدید، شادباش‌ها و خوراکی‌ها و پای‌کوبی‌ها از جشنی ماندگار و بزرگ در میان ما سخن می‌گوید. طبیعت گردی و رفتن به طبیعت به ویژه طبیعت زیبای همدان زیبایی این فرهنگ را در پایتخت تاریخ و تمدن ایران زمین نیرومندتر نشان می‌دهد. جلوه بهاری همدان به خوبی با آمدن نوروز حس می‌شود. این جشن با این بینش ژرف از تمدن ما یک تمدن باشکوه ساخته تمدنی که وارون تمدن‌های دیگر با احترامی بی‌مانند مملو است و همین جشن‌هاست که به ما می‌گوید که ما کی هستیم و چبود ما چیست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.