مرور رده

اجتماعی

ماجرای مرد خاکی

*نادر هوشمند عید نزدیک بود و آن روز صبح، من به بازار رفته بودم تا به سفارش همسرم کمی خرید کنم. همه جا مملو از مشتری و فروشنده بود و بساط دستفروشان، پهن: آجیلِ…

یک لنگه کفش

*محمد فلاح بازار شب عيد بود و مشتری از سروكولمان بالا مي‌رفت. «آقا اون يكی رو مي‌خواستم. اون قهوه‌ای رنگه». «ببخشيد يه كمی تنگه. يه شماره بزرگتر نداره؟».…

معاون گردشگری اداره‌کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان:
در حوزه گردشگری همدان بین

خاکسار: برای برنامه‌هایی مانند اکسپو دبی را که در سال جاری داشتیم، چندین ماه برای آن برنامه‌ریزی کردیم. جلسات مختلفی را در استانداری، شهرداری، کمیسیون‌های شورای…

سیاست بازنده

*محمد رابطی *روزنامه‌نگار در چهار سال گذشته که سیاست‌پیشگان منتقد در ایران و به طبع در همدان سنگر به سنگر عقب می‌نشستند و شکست می‌خوردند و در نهایت با خالی شدن…

شماره صد همدان‌نامه

*احسان فکا *نویسنده سیگار داری؟ پیرمرد داخل دکه، سیگار نداشت، کبریت هم نداشت، فندک هم نداشت، حوصله هم نداشت.‌ پیرمرد داخل دکه نیم‌خیز شد از روی چهارپایه،…