«ناکاویده‌های هگمتانه» از نگاه باستان‌شناسان و مورخان

نشست ناکاویده‌های هگمتانه برگزار شد

0

*ناهید زندی صادق

*روزنامه‌نگار

هگمتانه؛ شهری پر رمز و راز است که در گذرگاه تاریخ گم شده و بیش از صد سال است که مورخان و باستان‌شناسان جدی‌تر از پیش به جستجوی آن برخواسته‌اند. بیست و دو دوره کاوش در محوطه تاریخی موسوم به هگمتانه که همواره تعلق آن به دوره ماد یا اشکانی محل بحث بوده، سرانجام خوشی یافته و مهرداد ملکزاده سرپرست این دوره از کاوش‌ها نویدهای خوشی از مادی‌شهر هگمتانه بیان می‌کند. در نشست مشترکی که به همت اداره‌کل میراث فرهنگی استان همدان برگزار شد دکتر پرویز اذکایی از کاسی‌شهر همدان گفت و باستان‌شناسانی چون دکتر رنجبران و ملکزاده از همدان دیرین مادها سخن به میان آوردند.

دکتر محمدرحیم رنجبران

تاریخ و باستان‌شناسی دو بال شناخت ما از گذشتگان است، هرچند که آن نخستین به همان قدمت تاریخ دیرینگی دارد؛ اما باستان‌شناسی شاید کمتر از دو سده است که به عنوان علمی تجربی در کنار تاریخ قرار گرفته و به روشنگری زوایای تاریک آن پرداخته است. پیش‌زمینه ذهنی ما از هگمتانه و همدان را روایت مشهور و افسانه‌وار هرودوت؛ تاریخ‌نگار شهیر یونانی و دیگر تاریخنگاران یونانی شکل داده است، همه آنان از عظمت و بی‌همالی این شهر باستانی گفته و نوشته‌اند و چندین و چند روایات و اشاره از مورخان سده‌های اولیه و میانی و نیز متاخر اسلامی که جملگی آثار عظیم و مستحکم هگمتانه و همدان را به جمشید، بهمن و دارا نسبت داده‌اند تا آن‌جا که هگمتانه در تداول عامه «قلعه شاه‌داراب» نامیده می‌شد. این روایات تاریخی شأن شکوهمندی به هگمتانه داده که باید آن را پاسداشت و به درستی پرورد. شاید همین شکوه و اعتبار سبب شد که هگمتانه در ردیف نخستین مکان‌های باستانی ایران در سال ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملی ایران به‌عنوان «پایتخت دولت ماد» ثبت شود و شاید همین اشتهار نخستین کاوشگران را در حدود صد سال پیش به سوی خود کشاند و هیئت «شارل فوسه» از موزه لوور فرانسه در سال ۱۹۱۳ کاوش‌های متعددی را در هگمتانه، تپه پیسا، دیزج و چند نقطه دیگر انجام داد که از نتیجه این فعالیت‌ها جز گودال‌های عظیم در هگمتانه و تپه پیسا چیز دیگری عاید ایران نشد. فعالیت‌های ۱۱ ساله دکتر «محمد رحیم صراف» محقق و باستان‌شناس که از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۷۹ به تناوب در هگمتانه به کاوش پرداخت، یافته‌های ارزشمند این فصول کاوش نشان از معماری منظم و مهندسی شده کم‌نظیری شامل واحدهای ساختمانی در ابعاد ۱۷.۵ در ۱۷.۵ متر است که در ردیف‌های دوتایی و قرینه‌وار در حد فاصل معابری به موازات هم تعبیه شده که هر معبر با دیگری حدود ۳۵ متر فاصله دارد، مصالح به کار رفته عموما خشت و عرض دیوارها ۱.۵ متر است. این معماری و ساختار از پیش طراحی شده در جای‌جای محوطه هگمتانه کنونی شناسایی شده است. البته این ساختار منحصر و محدود به محوطه هگمتانه نیست چنان‌چه در سال ۱۳۸۲و ۱۳۸۳ کاوش‌های حیاط مسجد جامع همدان نیز بخشی از این معماری را به ما نشان داد.

کاوش‌های دکتر صراف بخش‌هایی از برج‌های دفاعی و حصارهای شهر را معرفی کرد. درباره همسویی و هم‌پیوندی تاریخ و باستان‌شناسی در زمینه هگمتانه به نکات جالبی برمی‌خوریم، باروهای شهر باستانی مکشوف در جبهه بیرونی با اندودی شیری‌رنگ و سفید پوشیده شده بود که در کل نمایی سفید داشته، از سوی دیگر دوگانگی حصار پیرامونی  و نیز بقایای دیوار سوم که در میان برج‌ها شواهدی از آن به دست آمده است. به برخی از روایات تاریخی مورخان سده‌های نخست هجری برمی‌گردیم، نخست روایت «ابوعلی کاتب» مورخ قرن سوم هجری که «ابن‌شاذی» از او نقل کرده: «همدان شهری بزرگ و قدیم بود، اما به وقت اسلام از همدان «اسپیددژ» مانده بود و بعضی خانه‌های پیرامونی آن که آن را «قصر ابیض» می‌خواندند». در حدود پنجاه سال پس از او «طوسی سلمانی» در کتاب عجایب‌المخلوقات درباره همین دژ سپید، نوشته: «ابیض قلعه‌ای بود به همدان، به قلعه این شهرستان سه حصن شهرستان را بود و سه حصن ابیض را بود و این ابیض را دارا بنا کرد». با یادآوری روایت هرودوت متوجه می‌شویم که او نیز درباره حصارهای هفتگانه همدان، چنان ره افسانه نزده است.

به هر روی پژوهش‌های دکتر صراف به برخی از پرسش‌ها پاسخ داده و بسیاری از پرسش‌ها را پیش روی ما بی‌پاسخ وانهاده است، این‌که آثار مکشوفه دقیقا به کدام دوره تاریخی تعلق دارد؟ رابطه آثار مکشوفه با هگمتانه مادی چگونه است؟ کیفیت و گسترش برج و باروها با شهر باستانی چگونه است و ارتباط آن با سازه‌های داخلی چگونه بوده است؟ آیا در اعماق این آثار کهن به شواهد دیرین‌تری نیز دست خواهیم یافت؟ این پرسش‌ها سبب شد چندین دوره کاوش در این محوطه صورت گیرد و بیست و دومین دوره کاوش بر آن است که ناکاویده‌های هگمتانه را بکاود و پاره‌ای از پرسش‌‎های ما را پاسخ گوید.

دکتر پرویز اذکایی

«شنیدم ز دانای فرهنگ‌دوست/ که هر کس به آیین شهرش نکوست» به قول یکی از شعرای قدیم :« از نقش و نگار در و دیوار شکسته/ آثار پدید است صناید عجم را». یعنی آثار مردان بزرگ ایرانی از در و دیوار پیداست.

درباره باستان‌شناسی همدان شاید نیاز باشد به نکاتی اشاره کنم، از آنجا که من طلبه تاریخ هستم و از دیرباز آثار باستان‌شناسی را مطالعه می‌کردم، هر جا که در کتب تاریخی به همدان و بنای «سارو» یا همین هگمتانه برخورده‌ام، برخی از گذشتگان ما با تأسف از کاخ سارو یاد کرده‌اند. سارو به معنای استحکامات و مستحکم است که در دو مورد اطلاق خاص شده یکی به ساروی همدان و یکی روستای سارو در اصفهان، نخستین ذکری که در عهد باستان از هگمتانه شده یکی هرودوت پدر تاریخ است که بر پایه روایت او در سده پنجم یا ششم پیش از میلاد سرکرده مادها شهری را در این‌جا بنا نهاد.

البته پیش از مادها قبایل کاسی در این منطقه ساکن بودند و آن‌چه در تاریخ باستانی ما مغفول مانده دو هزار سال تاریخ کاسیان است. از قبایل کاسی، نام شهر کاشان، تپه سیلک کاشان، گودین‌تپه کنگاور، گیان نهاوند، در آذربایجان تپه حسنلو و در همدان تپه پیسا باقی مانده است. آن‌چه امروزه به نام تپه پیسا شهرت یافته در اصل به نام «کارکاشی» شناخته می‌شده‌است. کار، کارا، کَرَه، واژه‌ای بابلی به معنای لنگرگاه، شهرک یا ماندگاه است، بنابراین تاریخ شهر ما از پیش از مادها بیش از سه هزار سال پیش از میلاد در همین تپه ساکن شده‌اند. حدود ۹۰ سال پیش این تپه را هیئت فرانسوی به مدت شش ماه آن‌جا را کاوش کردند. در آن‌جا آثار مفرغی یافت شد و از آن‌جا که آثار مفرغی متعلق به اقوام کاسی بوده یعنی این قوم از عصر مفرغ در این‌جا ساکن بودند. پیش از آنان هم از حدود ۱۲ هزار سال در دامنه‌ها الوند تا کرمانشاه نشانه‌هایی از کشت گندم یافته شده اما از اسامی این اقوام اطلاعی در دست نیست چرا که تاریخ به معنای اخص کلمه از زمانی آغاز می‌شود که آثار مکتوب وجود داشته باشد. از خود کاسیان آثار مکتوبی بر جا نیست یا هنوز یافته نشده است، آن‌چه در این زمینه وجود دارد کتیبه‌های آشوری و بابلی است. باستان‌شناسان اروپایی در چندین جلد کتاب مطالبی درباره کاسیان نوشته‌اند. بنده در «همدان‌نامه»، «درگزین تا کاشان» و مقاله‌ای به عنوان «نامجای‌های میان‌رودانی» در یادنامه شادروان دکتر محسن ابوالقاسمی از کاسیان نوشته‌ام. کاسیان ایران که تا این اندازه مغفول و ناشناخته‌اند ششصد سال بر بابل حکمرانی کرده‌اند و بعد مقلوب ایلامی‌ها شدند و بعدها نوبت به مادها رسید.

دو علم که باید داده‌های آن به تاریخ کمک کند، زبان‌شناسی و باستان‌شناسی است که متاسفانه زبان‌شناسی در ایران چیزی شبیه لغت‌بازی است و باستان‌شناسی هم نبش قبر علمی است، هیچ کدام مورخان را قبول ندارند؛ اما مورخان حقیقی باید به این دو رشته توجه کنند. از طریق زبان‌شناسی ما به زارهای تاریخی پی می‌بریم، نام کاشان از کاسیان بوده و تپه سیلک با هفت هزار سال پیشینه یادگار کاسی‌هاست. کارکاشی همدان هم در روستای «همه‌کسی» است با توجه به تحلیل لغوی و با کمک قوم‌شناسی و نام‌جای‌شناسی، همه‌کسی همان «هنگه‌کاسیا» بوده به معنای محل اجتماع کاسیان، که این تبدل را در «هنگه متان» جایگاه مادها، همدان می‌بینیم. نخستین بار دمرگان فرانسوی و بعد دوفوسه شش ماه در اینجا کاوش کردند که آنچه یافتند در موزه‌های خارج از ایران است که تاریخ این آثار به ۳۵۰۰ پیش؛ یعنی دوره کاسیان است. بارها مطرح کردم که تپه پیسا همان شهر کاسیان است. مشکل این است که باستان‌شناسان و زبان‌شناسان به روایت‌های تاریخی توجهی ندارند و حرف‌ها و روایت‌ها مردم را بدون سندیت می‌دانند. یادمان نرود که ام‌العلوم تاریخ است و به قول ماکسیم گورکی زیر هر قبر تاریخی نهفته است. روایت مردمانه شهر همدان را به روزگار سلیمان نبی نسبت می‌دهد که این نشان از دیرینگی شهر دارد. یا مثلا باستان‌شناسان شیرسنگی همدان را یادگار اشکانیان می‌دانند حال آن‌که اگر تاریخ خوانده بودند می‌دانستند که ایرانیان مجسمه نمی‌ساختند چرا که بت‌پرست نبودند. مجسمه‌سازی محصول بت‌پرستی بوده و مجسمه‌ها ارمغان یونانیان بوده است. مسعودی در روایتی شیرسنگی را یادگار اسکندر مقدونی معرفی می‌کند. در نهایت یک باستان‌شناس آلمانی درباره شیرسنگی تحقیق کرد و ثابت کرد که شیر را اسکندر مقدونی برای سردار محبوبش هفایستون ساخت که از افراط در باده‌گساری در همدان مرده بود. اسکندر خشم خود را بر طبیبان نازل می‌کند و پزشکان آکادمی مغان یا «مکتب سده هگمتان» را بر دروازه شهر به دار می‌آویزد و باروهای شهر را ویران می‌کند و یادمانی برای دوستش از کوه‌های خورزنه می‌سازد. اما متاسفانه باستان‌شناسان ما این‌ها را باور ندارند. البته آرزوی دیرین ما را از تپه هگمتانه دکتر ملکزاده برآروده کردند و فرمودند در تپه هگمتانه آثار دوره ماد پیدا شده است. یکی از درخواست‌های بنده از دکتر صراف این بود که در نزدیکی کلیسا که به عقیده بنده این‌جا همان معبد ناهید یا کاخ آپادانا زمان اردشیر دوم هخامنشی بوده است چراکه  در تواریخ از اسپیددژ سخن به میان آمده که رنگ سپید متعلق به الهه ناهید یا ستاره زهره بوده است. تا سده ششم و حمله مغول اسپیددژ پابرجا بوده و در سده نهم حاکم همدان اسپیددژ همدان را تعمیر کرده و بعد از آن مسیحیان همدان اینجا را کلیسای مریم نام می‌‎نهند که در قاموس مسیحت همان الهه ناهید ما است.

مهرداد ملکزاده

بعد از یازده فصل کاوش دکترصراف و چهارفصل که زنده‌یاد دکتر آذرنوش این محوطه را کاوش کردند، آقایان محمدی‌فر و هژبری هم در این محوطه کار کردند و چند فصل آخر دکتر رنجبران این‌جا کار کردند و ما هم همکاری‌هایی با ایشان داشتیم و بیشتر روی برج و باروها متمرکز شدیم. فصل بیست و دوم با چند هدف جدی، روشن و از پیش‌تعیین شده آغاز شد که یکی از اهداف ما ادامه کاوش در کارگاه ۱۳۸۴ در چال شترخواب بود که فرانسوی‌ها در سال ۱۹۱۳ آنجا را کاوش کردند. ما در منفی ۲۷۰ سانتی‌متری مجموعه‌ای از سفالینه‌هایی از دوره عصر مفرغ، عصر آهن ۱،۲ و۳، عصر هخامنشی، سلوکی و اشکانی یافتیم که با تعطیل شدن کارگاه سفال‌ها هم لابه‌لای بقیه سفال‌ها از دید پنهان شد و خود کارگاه هم پر شده بود که امسال دوباره آن را بازکاوش کردیم و یک کارگاه هم در کنار آن باز کردیم و خوشبختانه موفق شدیم نهشته‌‌هایی برجایی را در عمق منفی ۳۰۰ سانتی پیدا کنیم و نشانه‌هایی از خاک بکر پیدا کنیم. البته خیلی مطمئن نیستیم و شاید ناچار باشیم یک گمانه دیگر در کف کارگاه ایجاد کنیم تا به سرشت طبیعی خاک برسیم. ما مجموعه به نسبه مطمئن و ایزوله داریم که به نظر می‌رسد مربوط به عصر مفرغ است. عصر آهن دو هم روزگار مادهاست و با توجه به مقایسه بین سفال‌های گودین و نوشیجان و…  به تعبیری از چشم‌انداز نمونه‌های باستان‌شناختی ما نمونه‌هایی از فرهنگ مادی عصر آهن سه یا دوره ماد را پیدا کردیم. دیوار سنگی ما نیز با دیگر آثار مادی تشابهی دارد، با درصدی از احتمال معقول علمی ما بقایای فرهنگی دوره ماد را پیدا کردیم اما هنوز نمی‌توان با اطمینان خاطر از وجود یک لایه استقراری منسجم و یک بافت معماری مرتبط سخن به میان آورد. یافته‌های ما کورسوی امیدی است چرا که پیش از این اگر شواهدی از مواد فرهنگی عصر آهن در این تپه پیدا شده  بود یا کتمان شده بود یا ممکن است لابه‌لای گزارش‌های دکتر صراف باشد. هنوز برای نتیجه‌گیری زود است و امیدواریم با حمایت‌هایی که از سوی میراث‌فرهنگی استان همدان از ما می‌شود بتوانیم به پژوهش‌های بیشتری دست یابیم. با توجه به داده‌هایی که از برج و باروهایی که کلایس طراحی کرده ما در این محوطه احتمالا با درصدی از یقین الگویی از معماری که میان برج و باروسازی مادها در گودین‌تپه و برج و باروسازی هخامنشیان در تخت جمشید قرار دارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.