مرور رده
کتاب و ادبیات
عادت به نوشتن
قاسمزاده: فکر میکنم که نوشتن هم همینطور است. به اختیار فرد نیست. اگر اختیاری و زوری باشد هیچی از آب بیرون نمیآید. من حس کردم باید بنویسم و همیشه دنبال کتاب رمان…
در همدان قهوه نمیروید
*احسان فکا
*نویسنده
برقیه این. ده دقیقه بهت قهوه میده جلدی میری ایتالیا. بر میگردی
به جوان میگفت، حوالی تپه حاج عنایت بود، همدان حالا پر شده بود از…
سایه دوم تو
*نادر هوشمند
1-
شباهنگام تقریبا از همان مسیری که بالا آمدهای به پایین برمیگردی. از سراشیبیهای ملایم یا تندِ کلاغ لان یا مسیر خاموشِ دوزخ دره که میگذری،…
درگزین تا کاشان؛ کتابی که همدان را به کاشان پیوند داد
*پرسش از همشهریان
*حسین زندی
*روزنامهنگار
چندی پیش استاد «حسن عاطفی» از پژوهشگران کاشانی، تعدادی کتاب در زمینه فرهنگ و ادب کاشان برای کتابخانه «دکتر پرویز…
چه سرسبز بود {مکث طولانی} دره من
قسمت دوم
*محمد رابطی
1 - خواننده محترم باید بداند این یادداشت به هیچوجه در قلمرو فلسفه وارد نمیشود و نویسنده آن ناتوانتر از آن است که جان سالم از سرزمینِ…
چه سرسبز بود {مکث طولانی} دره من
*محمد رابطی
روز گرمی است که جهنم آرام آرام از آسمان به زمین میآید. چله تابستان است اما وارونگی دما امروز غبار کثیفی از هوای شهر را در چندلایه ذخیم،…
اولین کسی که از متن لذت میبرد، خودم هستم
ضرابیزاده: من کلا نوشتن را دوست دارم. هر نوشتنی که قبل از مخاطب خودم را راضی کند و از آن لذت ببرم. به خاطر همین است وقتی اثری مینویسم، تا وقتی خودم از آن راضی…
دوست داشتم دکه داشتم
*احسان فکا
دوست داشتم دکه داشتم. در بزرگراهی گمشده، در مسیری سبز به سمت مه و آسمان، با نوازش قطرههای باران بر سقف فلزی دکه هر صبح یا همان پگاهان...
نه…
معجزهای از جنس کاغذ
*یاس رمضانی
بیشتر خاطراتی که از کودکی و نوجوانی به یاد دارم، خاطرات دقایقی است که در کتابفروشی کوچک و دنج پدر میگذراندم. کتابفروشی همیشه اندکی تاریک…
اسپندوار برآتش
*مریم رازانی
*نویسنده
«کلید خورشید را بزن، خوابم میآید» نام دفترشعری است از «قاسم امیری» که سال گذشته به کوشش «حسین زندی» به مجموعه کتابهای «همداننامه»…