*نادر هوشمند در نیمروزی تابستانی که صافی آسمانش یادآور بلور ناب بود و روشنی بی حد…
برچسب: داستانک
باغچه مشممد
*احسان فکا *نویسنده تمام زمینهای اطراف خانه پدری را مزرعه گرفته بود. مشممد کپری داشت و…
بالای خانه کبوترها
*احسان فکا *نویسنده احمد پیراهن خاکستریاش را انداخت روی شانههایش، روی باندی که از شانهاش…
سرنوشت لالههای واژگون
*احسان فکا *نویسنده به کمرم نه، به سرنوشت چمنزار خود روینده دشتمیشان، به شقایقهایش فکر میکردم…
واسکازین
*احسان فکا *نویسنده به صابر میگویم واسکازین را هم عوض کنیم. میگوید خوب بریزم میگویم خوب…
گنجه طوقیها
*احسان فکا *نویسنده برای خودش از سر گذر ماهی خرید. به جوانک ماهیفروش گفت دو کیسهاشکند،…